پاسخ :
مشهور بین جمعى از محدثان و راویان آن است كه تكلم به نام اصلى امام عصر(عج ) حرام است ولى تلفظ به القاب آن حضرت مانند مهدى ، حجت ، قائم و... حرام نیست .
اینك این سؤ ال پیش مى آید آیا این حكم مخصوص زمان غیبت صغرى بوده است همانگونه كه علامه مجلسى (در جلد 13 بحار، چاپ قدیم ) از بعضى از علماء نقل كرده و یا در هر زمان و مكانى تا موقعى كه حضرتش ظهور كند حرام است ؟ و اینكه حرمت تلفظ نام مقدس آن حضرت بستگى به موارد خاصى مانند تقیه و ترس دارد كه اگر موارد ترس و تقیه نباشد جایز است ؟
و آیا این مسئله اختصاص به آن بزرگوار دارد یا درباره سایر امامان علیه السلام نیز جارى است ؟
دانشمند معروف شیعه ، علامه عالى مقام شیخ حر عاملى در كتاب وسائل الشیعه در آغاز و آخر بابى كه به همین عنوان در كتاب مذكور اختصاص داده .
همین قول را انتخاب كرده كه در مورد تقیه و خوف ، تلفظ بنام آن حضرت حرام است و در غیر موارد تقیه و خوف حرام نیست .
بررسى روایات این مسأله
ما در اینجا نخست به تجزیه و تحلیل و بررسى روایاتى كه در این مورد رسیده مى پردازیم و پس از نتیجه گیرى نظر خود را خاطر نشان خواهیم ساخت .
روایاتى كه در این مورد به ما رسیده ، پس از بررسى به چهار قسم تقسیم مى شوند:
1- قسم اول روایت :
پاره اى از روایاتى كه در این مورد رسیده ، دلالت دارند كه تلفظ نام مبارك حضرت ول عصر(عج ) به طور مطلق (در هر زمان و مكانى در هر شرایطى ) بى آنكه جاى تقیه باشد حرام است و در این قسم روایات ، علت خاصى ذكر نشده است ، در اینجا بذكر چند نمونه از این قسم روایات مى پردازیم .
1- مرحوم كلینى رحمه اللّه از على بن رئاب رحمه اللّه نقل مى كند كه امام صادق علیه السلام فرمود:
(( صاحب هذا الامر لا یسمیه باسمه الا كافرا؛))
نام مبارك صاحب این امر (حضرت ولى عصر عج ) را هیچ كس جز شخص كافر نمى برد.)
2- و نیز مرحوم كلینى از ریان بن صلت نقل مى كند كه گفت :
(( سمعت ابا الحسن الرضا علیه السلام و سئل عن القائم قال : لا یرى جسمه و لا یسمى اسمه ؛))
از حضرت رضا علیه السلام در مورد سؤ الى كه پیرامون حضرت قائم (عج ) شده بود شنیدم فرمود:(( جسمش دیده نمى گردد، و نامش برده نمى شود)).
3- مرحوم صدوق رحمه اللّه در كتاب اكمال الدین از صفوان بن مهران نقل مى كند كه شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید: مهدى (عج ) كه از فرزندان تو است كیست ؟
فرمود:
(( الخامس من ولدى السابع یغیب عنكم شخصه و لا یحل لكم تسمیته ؛))
((مهدى پنجمین امام از فرزند امام هفتم است وجود مقدسش از شما پنهان مى شود و براى شما بردن نام او جایز نیست .))
4- و نیز مرحوم صدوق رحمه اللّه در كتاب نامبرده از محمد بن عثمان بن عمرى رحمه اللّه نقل مى كند كه گفت : برایم دستخطى (توقیع ) پدیدار شد كه با آن دستخط آشنا بودم
به این عبارت :
(( من سمانى فى مجمع من الناس فعلیه لعنة اللّه ؛))
((كسى كه در میان اجتماع مردم ، نام مرا ببرد، لعنت خدا بر او باد.))
5- مرحوم صدوق رحمه اللّه در كتاب كمال الدین از حضرت عبدالعظیم حسنى رحمه اللّه نقل مى كند كه امام محمد تقى علیه السلام درباره حضرت قائم (عج ) فرمود:
(( یخفى على الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه و تحرم تسمیه و هو سمى رسول اللّه و كنیته ؛))
((تولد آن حضرت بر مردم مخفى است ، وجود او از انتظار آنان پنهان است و بر آنان بردن نام او حرام مى باشد، او هم نام و هم كینه ، رسول اكرم صلى اللّه علیه و آله و سلم است )).
و روایت دیگرى كه در این معنى به ما رسیده است .
2- قسم دوم از روایات :
پاره اى از روایات كه در این مورد وارد شده به روشنى دلالت دارد بر ترك نام بردن آن حضرت تا موقعى كه قیام مى كند و سراسر زمین را همانگونه كه پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد مى نماید، اینك نظر شما را به چند نمونه از آنها جلب مى كنیم :
1- علامه مجلسى رحمه اللّه در كتاب بحارالانوار از محمد بن زیاد ازدى رحمه اللّه نقل مى كند كه امام موسى بن جعفر علیه السلام هنگامى كه از امام قائم (عج ) سخنى به میان آمد فرمود:
(( خفى على الناس ولادته و لا یحل لهم تسمیته حتى یظهره عزوجل فیملاء به الارض قسمطا و عدلا، كما ملئت ظلما و جورا؛))
((تولد حضرت قائم (عج ) بر مردم پنهان است ، نام بردن او براى آنان جایز نیست تا وقتى كه خداوند متعال او را ظاهر كند، و به وسیله او زمین را همانگونه كه پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد نماید.))
2- علامه مجلسى رحمه اللّه از حضرت عبدالعظیم حسنى روایت مى كند كه اما هادى (عج ) درباره حضرت قائم (عج ) فرمود:
(( لا یحل باسم حتى یخرج یملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا...؛))
((یاد كردن حضرت قائم (عج ) بنام جایز نیست تا وقتى كه نهضت كند و زمین را همان گونه كه پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد نماید.))
3- مرحوم كلینى رحمه اللّه به سند خود از ابن هاشم داود بن قاسم جعفرى رحمه اللّه نقل مى كند كه امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثى فرمود:
(( و اشهد على رجل من ولد الحسن لایسمى و لا یكنى حتى یظهر امره فیملاها عدلا كما ملئت ((جورا انه القائم بامر الحسن بن على علیه السلام ؛))
گواهى مى دهم به آمدن مردى از فرزندان امام عسكرى علیه السلام كه نام و كنیه اش برده نمى شود تا قیامتش ظاهر گردد، زمین را همان گونه كه پر از جور شده پر از عدل و داد كند، اوست كه به امر جانشینى از امام حسن عسكرى علیه السلام مى پردازد.))
4- مرحوم صدوق در كتاب اكمال الدین به سند خود از حضرت عبدالعظیم حسنى نقل مى كند كه وى (حضرت عبدالعظیم ) اعتقادات خودش را در محضر امام هادى علیه السلام عرضه داشت و (در ضمن ) به امامان یكى پس از دیگرى بنام اقرار كرد تا اینكه به امام دهم عرض كرد: اى سرور من ! پس از اینها امام من شما هستید؟
حضرت فرمود:
(( و من بعدى ابنى الحسن فكیف للناس بالخلف من بعده ؟
قلت : فكیف ذلك ؟
قال : لانه لا یرى شخصه و لا سحل ذكره باسمه حتى یخرج فیملاء الارض قسطا و عدلا الى ان قال هذا دینى و دین آبائى ؛))
((اما بعد از من فرزندم حسن علیه السلام است ، پس حال مردم نسبت به جانشین بعد از او چگونه است ، عرض كردم : (براى چه ؟) چگونه است ؟
فرمود: زیرا او دیده نمى شود و بردن نامش جایز نیست تا وقتى كه قیام كند و زمین را پر از عدل و داد نماید تا اینكه فرمود دین و عقیده من و پدرانم همین است .))
3- قسم سوم از روایات :
پاره اى از روایات دلالت دارند كه نام بردن حضرت مهدى (عج ) جایز نیست و در همین روایات عدم جواز نام بردن حضرت به خوف و ترس از ضرر تعلیل شده است به عنوان نمونه به این چند روایت ذیل وقت كنید:
1- مرحوم كلینى رحمه اللّه به سند خود از على بن محمد از ابو عبداللّه صالحى رحمه اللّه نقل مى كند كه گفت : پس از درگذشت امام حسن عسكرى علیه السلام ، اصحاب ما از من خواستند كه اسم و مكان حضرت مهدى (عج ) را سؤ ال كنم (پس از سؤ ال ) جواب آمد:
(( ان دللتم على الاسم اذا دعوه و ان عرضو المكان دلوا علیه ؛))
((اگر آنها را به اسم حضرت مهدى (عج ) آگاه سازید آن را ظاهر مى سازند، اگر مكانش را بشناسند بر ضد او اقدام مى كنند.))
محدث بزرگ شیخ حر عاملى رحمه اللّه پس از نقل این حدیث مى گوید این حدیث دلالت دارد كه نهى ائمه اطهار علیهم السلام از نام بردن حضرت مهدى (عج ) مخصوص مواردى است كه خوف از ضرر و بروز فساد باشد.
2- نیز مرحوم كلینى رحمه اللّه از عبداللّه بن جعفر حمیرى رحمه اللّه نقل مى كند: كه شخصى از محمد بن عثمان رحمه اللّه (نایب خاص دوم ) پرسید: آیا جانشین حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام را دیده اى ؟ او در پاسخ گفت : آرى به خدا سوگند، تا اینكه پرسید اسمش چیست ؟ در پاسخ گفت :
(( فالاسم محرم علیكم ان تساءلوا عن ذلك من عندى فلیس لى ان احلل و لا احرم ولكن عنه علیه السلام فان الامر عند السلطان ابا محمد مضى و لم یخلف ولدا (الى ان قال ) و اذا وقع الاسم وقع الطلب فاتقوا اللّه وامسكوا عن ذلك ؛))
اما در مورد نام بردن از حضرت مهدى (عج ) پرسش كردن از آن ، بر شما حرام است ، این را از پیش خود نمى گویم ، براى من روا نیست كه پیش خود چیز حلال را حرام و یا حرام را حلال كنم ولى حكم امام را گفتم ، زیرا زمامدار وقت چنین تصور مى كند كه حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام از دنیا چنین تصور مى كند كه حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام از دنیا رفت و فرزندى بجاى نگذاشت تا اینكه گفت : هر گاه نام حضرت مهدى علیه السلام برده شود نتیجه اش طلب كردن (دشمنان ) از اوست ، بپرهیزید از خدا و از این مطلب دوم فروبندید.))
این روایت همانند روایت است كه با صراحت و روشنى دلالت دارد بر اینكه نهى از نام بردن حضرت ، به خاطر خوف و رسیدن ضرر به آن بزرگوار است ، چه آنكه وقتى نام او شناخته شد. دنبالش به جستجوى او خواهند پرداخت از این رو امام علیه السلام از بردن نام آن حضرت نهى فرموده ، بلكه از نام بردن آن حضرت به طور مبهم رد شده ، تا كسى كه آن را نمى داند به آن مطلع نشود، لذا كسى كه مى داند بر او اظهار آن نام حرام است .
3- مرحوم صدوق رحمه اللّه در اكمال الدین از على بن عاصم كوفى رحمة اللّه نقل مى كند كه در میان توقیعات (دست خطهاى ) امام زمان علیه السلام این جملات پدیدار شده :
(( ملعون ملعون من سمانى فى محفل من الناس ؛))
مشمول لعنت است كسى كه نام مرا در میان اجتماعى از مردم ببرد.))
اینكه حضرت شمول لعنت را مقید بنام نموده در میان اهل سنت (و بنى عباس ) دلیل آن است كه در غیر اجتماع آنها نام بردن آن حضرت جایز است .
بنابراین كه بگوئیم قید در این گونه موارد دلالت بر مفهوم دارد (بنابراین ) نهى امام علیه السلام به خاطر رعایت تقیه است .
4- نیز مرحوم صدوق رحمة اللّه از محمد بن همام رحمة اللّه نقل مى كند كه : محمد بن عثمان عمرى گفت :
(( خرج توقیع به خط عرفته من سمانى فى محمع من الناس فعلیه لعنة اللّه ؛))
در توقیعى كه آن را مى شناختم از حضرت ولى عصر(عج ) است چنین پدیدار شد: كسى كه نام مرا در میان جمعیتى از مردم ببرد لعنت خدا بر او باد.
دلالت این حدیث بر این كه حرمت نام بردن حضرت مهدى (عج ) مخصوص موارد خوف و ضرر است همانند دلالت حدیث قبل است .
5- علامه مجلسى رحمة اللّه نقل مى كند كه ابن خالد كابلى رحمة اللّه گفت :
هنگامى كه امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت ، به حضور امام باقر علیه السلام شرفیاب شدم و عرض كردم قربانت گردم حتما اخلاص و انس و الفت مرا نسبت به پدر بزرگوارت و وحشت مرا از مردم مى شناسى .
امام باقر علیه السلام فرمود: آرى راست مى گوئى اینك منظورت چیست ؟
عرض كردم : قربانت گردم ، پدرت آن چنان صاحب این امر (حضرت مهدى (عج ) را برایم توصیف كرده كه اگر او را در راهى ببینم دستش را مى گیرم .
حضرت فرمود: اى ابو خالد منظورت چیست ؟
گفتم : مى خواهم نام حضرتش را برایم بگوئى تا او را بنام بشناسم .
فرمود:
(( ساءلتنى و اللّه یا ابا خالد عن سؤ ال مجهد و لقد ساءلتنى عن امر لو ان بنى فاطمة عرفوه حرصوا على ان یقطعوا بضعته ؛))
اى ابو خالد به خدا سوگند از من سؤ ال ناراحت كننده اى مى پرسى ، از موضوعى مى پرسى كه به كسى از آن خبر نداده ام تا به تو خبر دهم ، از مطالبى سؤ ال مى كنى كه اگر فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام او را مى شناختند حرص آن داشتند كه او (حضرت مهدى ) را قطعه قطعه كنند.
این كه مى گوید اگر فرزندان فاطمه علیهم السلام او را مى شناختند... دلالت دارد بر این كه عده اى از آنها قصد ضرر رساندن به حضرت مهدى (عج ) را داشتند، تا چه رسد به غیر آنها. از این رو امام باقر علیه السلام آن حضرت را به نام یاد نكرد تا نامش پوشیده بماند و شناخته نشود و دستهاى مخالفان به آن حضرت نرسد، از ترس آنكه مبادا به وجود مقدسش ضررى برسد...
نتیجه اینكه : روایات قسم سوم بیانگر این است كه پوشاندن نام حضرت مهدى (عج ) به خاطر امر تعبدى خاص نیست ، بلكه تنها به ملاك تقیه (با آن شرایطى كه دارد)، مى باشد.
4- قسم چهارم از روایات :
پاره اى از روایات كه در این مورد به ما رسیده دلالت دارند كه خود ائمه اطهار علیهم السلام یا اصحابشان در موارد متعددى حضرت مهدى (عج ) را بنام یاد كرده اند.
بى آنكه ائمه علیهم السلام اصحاب خود را از این كار نهى كنند به این چند نمونه از روایات ذیل كه این معنى را تاءیید مى كند دقت كنید:
(( ان ابا محمد الحسن بن على العسكرى بعث الى بعض من سماه ، شاة مذبوحة و قال : هذه من عقیقة ابنى محمد؛))
حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام براى بعضى از افراد كه نام آنها را برده ، گوسفند ذبح شده اى را فرستاده و فرمود: این گوسفند عقیقه فرزندم محمد (حضرت مهدى (عج ) است .
این روایت دلالت دارد كه ائمه علیهم السلام صریحا اسم حضرت مهدى (عج ) را مى بردند و ضمنا اجازه به دیگران نیز داده اند.
2- مرحوم صدوق نقل مى كند: ابوغانم خادم گفت :
(( ولد لابى محمد علیه السلام مولود فسماه محمدا و عرضه على اصحابه یوم الثالث و قال هذا صاحبكم من بعدى و خلیفتى علیكم و هو القائم (عج )؛))
براى امام عسكرى علیه السلام فرزندى متولد شد، او را محمد نامید، روز سوم او را به اصحاب خود نشان داده و فرمود: این نوزاد بعد از من سرپرست و رهبر شما و جانشین من نسبت به شماست و قائم ((عج )) همین است .))
این حدیث گر چه دلالت آشكار ندارد كه ائمه اطهار علیهم السلام نام مبارك حضرت مهدى (عج ) را برده اند، ولى اگر نام بردن آن حضرت ممنوع بود ابوغانم خادم ، نام او را بر زبان نمى آورد، بلكه این حدیث ((بطور اجمال )) دلیل آن است كه امام حسن عسكرى علیه السلام براى ابوغانم و امثال او تصریح به نام حضرت مهدى (عج ) كرده است .
3- مرحوم صدوق رحمة اللّه از مرحوم كلینى رحمة اللّه و او از اعلان بن رازى رحمة اللّه و او از بعضى اصحاب نقل مى كند:
((وقتى همسر حضرت امام عسكرى علیه السلام باردار شد، امام حسن علیه السلام به او فرمود:
(( ستحملین ولدا و اسمه محمد و هو القائم من بعدى ؛))
بزودى پسرى را حمل مى كنى كه نامش ((محمد)) است قائم بعد از من اوست .))
نقل این احادیث بطور اجمال گواه بر جواز نام بردن آن حضرت است .
4- نیز مرحوم صدوق رحمة اللّه از ابن نصره رحمة اللّه و او از امام باقر علیه السلام نقل مى كند كه جابر بن عبداللّه انصارى رحمة اللّه گفت :
((در نزد حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام صحیفه درخشانى یافتم كه در آن نام ائمه اطهار علیهم السلام از فرزندانش مذكور بود، آنگاه جابر آنها را به ردیف خواند تا گفت :
(( ابوالقاسم محمد بن الحسن حجد اللّه على خلقه القائم امه جاریة اسمها نرجس ؛))
ابوالقاسم محمد فرزند امام حسن عسكرى ، حجت خدا بر آفریده هایش كه قائم است ، مادرش كنیز و نرجس نام داشت .))
نقل كردن همه راویان این روایات به اضافه جابر، دلیل آن است كه چنین نیست كه نام بردن حضرت مهدى (عج ) به طور كلى در همه جا و همه حالات ممنوع مى باشد.
5- نیز مرحوم صدوق رحمة اللّه از ابن جارود رحمة اللّه و او از امام باقر علیه السلام نقل مى كند كه فرمود:
((پدرم از پدرش نقل كرد كه امام على علیه السلام روى منبر فرمود: در آخر زمان مردى از فرزندانم خروج و قیام مى كند سپس اوصاف و احوال حضرت قائم (عج ) را تشریح كرد و آنگاه فرمود:
(( له اسمان ، اسم یخفى فاحمد و اما الذى یعلن فمحمد...؛))
او دو نام دارد یك نامش پنهان است كه عبارت از احمد مى باشد، اما نام دیگرى كه آشكار است محمد است .))
این روایت دلالت دارد كه تصریح بنام حضرت به گفتن محمد، حتى بالاى منبر جایز است .
6- نیز مرحوم صدوق رحمة اللّه با اسناد بسیارى از حسن بن محبوب رحمة اللّه و او از ابن داود رحمة اللّه و او از امام باقر علیه السلام نقل مى كند كه جابر رحمة اللّه گفت :
((بحضور حضرت فاطمه علیهاالسلام شرفیاب شده و در مقابل او لوح و صفحه اى دیدم كه در آن نامهاى اوصیاء از فرزندان آن بانوى بزرگوار مذكور بود، شمردم دوازده نفر بودند كه آخر آنها حضرت قائم (عج ) بود.
(( ثلته منهم محمد و اربعة منهم على ؛))
نام سه نفر از آنها محمد بود (یعنى امام پنجم و امام نهم و امام مهدى (عج ) و نام چهارم نفر آنها على بود یعنى امام اول و چهارم و هشتم و دهم .))
7- نیز مرحوم صدوق رحمة اللّه از مفضل بن عمر رحمة اللّه نقل مى كند كه گفت :
به حضور امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم و عرض كردم : براى ما ائمه بعد از خود را معرفى بفرمائید، فرمود: (( الامام بعدى ابنى موسى و الخلف الماءمول المنتظر محمد بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى ؛))
امام بعد از من فرزند موسى علیه السلام است ، جانشینى كه مورد آرزو و انتظار مردم است ، او محمد فرزند حسن ، فرزند على ، فرزند محمد، فرزند على ، فرزند موسى مى باشد.
8- علامه طبرسى رحمة اللّه در كتاب اعلام الورى از محمد بن عثمان عمرى رحمة اللّه و او از پدرش نقل مى كند كه امام عسكرى علیه السلام در خبرى كه از پدرانش نقل مى فرمود بیان داشت :
((زمین هیچگاه خالى از حجت خدا بر مخلوقاتش نیست و كسى كه از دنیا برود ولى امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است ، و این مطلب حق است همانگونه كه روز، حق است .
شخصى از آن حضرت پرسید: امام و حجت بعد از تو كیست ؟ فرمود:
(( ابنى محمد هو الامام و الحجة بعدى فمن مات و لم یعرفه مات میتة جاهلیة ؛))
پسرم محمد امام و حجت بعد از من است كسى كه از دنیا برود ولى او را نشناخته باشد، مانند مردگان دوران جاهلیت مرده است .))
و روایت دیگرى كه به این مطلب دلالت دارند.
منبع:http://alghaem.net/س