خوش برخوردی با دیگران
امام (ع) دوستی شوخ طبع داشت. روزی به خدمت او رسید .
امام (ع) فرمود : شب را چگونه صبح کردی ؟
او درجواب گفت : یابن رسول الله ! شب را بر خلاف رضای خود و خدا و شیطان به صبح آوردم .
امام (ع) خندید و فرمود چگونه ؟
عرض کرد : خدای عزوجل دوست دارد که او را اطاعت کنم و مرتکب معصیت او نشوم و من چنین نیستم و شیطان دوست دارد معصیت خدا کنم و او را اطاعت نکنم و این چنین نیستم و خودم دوست دارم هرگز نمیرم و این گونه نمی باشم .( بحارالانوار، ج44،ص110 )
از این داستان نتیجه می گیریم که امام (ع) با همه هیبت و بزرگی که داشتند به گونه ای با دیگران برخورد می کردند که آنها به راحتی در محضر او بلکه با خود او شوخی می کردند و حضرت گوش می دادند و می خندیدند.