1.روحانی ستیزی
اگر عالمان جامعه بر سرِ عهد و پیمانِ خود با خدا ثابت قدم بمانند، در هیچ وضعیتی تسلیم خواستِ ضدّاسلامیِ تودة مردم و دولت ها نخواهند شد. هر چه صاحب منصبان به آن ها فشار آورند كه فلان قانون ضدّاسلامی را امضا كنید، در پاسخ می گویند: جان می دهیم؛ ولی امضا نمی كنیم. حتّی اگر صدهزار نفر از مردم برای این قانون اسلامی كشته شوند، جا دارد؛ چون حكم خدا باید محفوظ بماند.
اگر اوضاع جامعه به گونه ای باشد كه قدرتمندان نتوانند با فشار سیاسی از عالمان فتوایی برخلاف حكم خدا بگیرند و تودة مردم نیز با فشارهای روانی و اعتقادی نتوانند ایشان را به زانو در آورند، چه باید كرد؟! از چه راه جدیدی باید برای دین گریزی استفاده كرد؟! باید از این گونه عالمان صرف نظر كرد؛ چرا كه دیگر به درد هواپرستان نمی خورند. دین گریزان هواپرست از عالمان متعهّدی كه نه از تهدید سیاسی می ترسند و نه از مخالفت مردم، روی می گردانند و به مجتهد دیگری روی می آورند تا شاید او حكم خدا را تغییر دهد. مجتهدان دیگر هم ممكن است در یك، دو و یا ده فرض با یك دیگر اختلاف داشته باشند؛ ولی در مسائل ضرور كه از مسلّمات و یقینیات اسلام است، هیچ اختلافی با هم ندارند. دیگر به چنین عالمانی نه قدرتمندان می توانند چشم طمع داشته باشند و نه تودة دنیاپرست؛ پس چه باید كرد تا بتوان تغییرهایی را در دین ایجاد كرد تا با گرایش های مادّی و نفسانی مردم سازگار باشد؟ باید تز اسلام منهای روحانیت را پیشنهاد كرد یا روحانیان را از صحنة اجتماع كنار زد. اصلاً اسلام به روحانی نیازی ندارد. مردم همه باید خودشان بروند احكام دین و قرآن را یاد بگیرند. این ها سه ضلع مثلّث زر و زور و تزویر یا سه ضلع مثلّث تیغ و طلا و تسبیح هستند. اینان همكاران استعمارگرانند كه باید هر چه زودتر كنار گذاشته شوند؛ چرا كه طبق میل ما فتوا نمی دهند. قدرتمندان هم مانند تودة مردم وقتی ببینند روحانیان زیر بار نمی روند، به فكر می افتند كه روحانیانی دولتی درست كنند. استعمارگران نیز وقتی می بینند كه روحانیان شیعه این قدر سرسخت و انعطاف ناپذیرند، اعتراف می كنند كه بزرگ ترین دشمن استعمارِ امریكا در خاورمیانه ایشانند؛ پس می بینید كه تمام عوامل در این جهان دست به دست هم می دهند تا روحانیان شیعه را بكویند. شما در دنیا نمی توانید یك عامل اجتماعی را پیدا كنید كه با وجود روحانیان مستقلّ شیعه موافق باشد؛ نه استعمار شرق، نه استعمار غرب، نه ثروت جویان و قدرت طلبان داخلی، و نه روشنفكران، می بینید در آن جا كه پایِ كوبیدن روحانیان متعهّد در میان است، همه با هم همكاری می كنند. همة این عوامل دست به دست هم داده اند تا اسلام و قرآن و روحانیان را از بین ببرند. برای این كه آن ها تشخیص داده اند تا روحانیان شیعه وجود دارند، نمی توانند به مقاصد شومشان برسند. فقط نیروی قدرتمند و قاهر الاهی است كه مردان خدا را در برابر این امواج سهمگین نگه می دارد و حفظشان می كند؛ وگرنه، نیروی انسانی در مقابل این همه عوامل اجتماعی تاب مقاومت ندارد. مگر می شود گروه اندكی، هم در مقابل توطئه های استعمارگران مقاومت، و هم تهمت های جاه طلبان داخلی را تحمّل كنند. هم فحش و ناسزای روشنفكران را به جان بخرند و هم در مقابل نارضایتیِ دنیاپرستان استقامت ورزند و هم دین خود را نگه دارند و با خدا باشند. مگر غیر از نیروی الاهی، نیروهای عادی بشر در مقابل این همه مخالفت، كفایت می كند. اگر می بینید كسانی در گوشه و كنار، انعطاف ها و انحراف هایی پیدا می كنند، تعجب ندارد. اگر كسی میان امواج حوادث و فتنه های آخرالزمان نجات یافت، جای تعجب دارد. اگر خس و خاشاك ها را سیل می برد، تعجبی ندارد. اگر درختی در وسط رودخانه مقاومت كند، تعجب دارد. پس تنها چیزی كه نمی گذارد مردان الاهی از مسیر و هدف اصلی خود منحرف شوند، لطف خدا است.
اگر كسانی احكام الاهی و معارف دینی را بپوشانند و به هر عذر و بهانه ای، حقایق را برای مردم روشن نكنند، این جا است كه عالم دینی باید حقایق دین را بیان كند. برای دین، خطری بزرگ تر از این نیست كه آیات الاهی تأویل، و احكام و معارف اسلامی واژگون و مسخ شده معرّفی شود. اگر احكام الاهی و قوانین اسلامی مسخ و تحریف، و اعتقاد مردم از دین و مذهب سلب شود، راه برای هرگونه فساد و افسادی باز خواهد شد. وقتی بپذیریم كه از این پس، عقل جای وحی را می گیرد؛ وقتی بپذیریم كه احكام خدا قابل تغییر، و آیات كتابِ او قابل تأویل است، آن وقت چه نیرویی در مردم باقی می ماند كه در برابر تغییر قانون های خدا مقاومت كنند؟! وقتی مردم باور كنند كه قانونِ دین، قابل تغییر است، در مقابل تغییر و تحریف احكام دین هیچ مقاومتی نمی كنند و واكنشی نشان نخواهند داد. در چنین فرضی، چه مقاومتی را در مقابل استعمارگران داخلی یا خارجی می توان انتظار داشت؟! تا زمانی كه مردم دنبال روحانیان متعهد هستند و قوانین اسلام را غیرقابل تغییر می دانند، دفاع و مقاومت غیورانه از مرزهای دین نیز وجود خواهد داشت؛ اما وقتی فكرها تغییر كرد، قانون اسلام نیز تغییر می كند. به سبب جایگاه ویژة روحانیان در حفظ دین است كه می بینیم برای كوبیدن ایشان، دشمنان خارجی و منافقان داخلی با هم متّحد می شوند؛ چرا كه اینان هدفی مشترك دارند و آن هم برانداختن اسلام است و راه و كلید آن جدا كردن مردم از روحانیان و دین است. اگر چنین شد، راه برای هر توطئه ای باز خواهد شد.
2. قرائت های گوناگون از دین
«قرائت های گوناگون از دین»، خطرناك ترین حربه ای است كه با آن به جنگ امام زمان (عج) می روند. وقتی امام زمان (عج) تشریف می آورد، با مردمی مواجه خواهد شد كه قرآن را تأویل می كنند و از قرآن و دین، قرائت جدیدی ارائه می دهند و از این طریق، با امام زمان (عج) به مجادله برمی خیزند.
فضیل بن یسار می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم كه می فرمود:
إن قائمنا إذا قام إستقبل من جهلة الناس أشد مما استقبله رسول الله (ص) من جهال الجاهلیة. قلت و كیف ذلك؟! قال: إن رسول الله (ص) أتی الناس و هم یعبدون الحجارة و الصخور و العیدان و الخشب المنحوتة و إن قائمنا اذا قام أتی الناس و كلهم یتاول علیه كتاب الله و یحتج علیه به؛ ثم قال: اما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم كما یدخل الحرّ و القرّ.1
هنگامی كه قائم ما قیام می كند، آزاری كه از نادانی مردم می بیند، از آزار و اذیتی كه رسول الله (ص) از جاهلان دورة جاهلیت دید، بیش تر و شدیدتر است.
عرض كردم: چگونه؟ فرمود: همانا رسول خدا (ص) بر مردی برانگیخته شد كه سنگ، تخته سنگ های بزرگ، چوب و مجسمه های چوبی را می پرستیدند؛ اما هنگامی كه قائم ما قیام می كند، همة مردم كتاب خدا (قران) را (از پیش خود) تأویل می كنند و با استناد به تأویل خود، با حضرت به بحث و جدال می پردازند؛ ولی عاقبت، حضرت، عدل خود را برآن ها و در خانه های آن ها وارد خواهد كرد؛ همان گونه كه گرما و سرما داخل می شود.
براساس این حدیث شریف و معجزه آمیز، اذیتی كه وجود مقدس امام زمان (عج)، پس از ظهور خویش می بیند، از آزاری كه 124 هزار پیامبر در راه خدا متحمّل شده اند، افزون تر و طاقت فرساتر است؛ زیرا می دانیم پیامبر (ص) از قوم خود آن قدر رنج و آزار دید كه فرمود:
ما أوذی نبی مثل ما أوذیت.
از میان 124 هزار رسول الاهی هیچ پیامبری به اندازة من اذیت نشد؛ اما امام صادق (ع) می فرماید: آزار و اذیتی كه از جانب مردم، پس از ظهور امام زمان (عج)، متوجه حضرت می شود، از آزار و رنج دیدگی پیامبر (ص) نیز افزون تر است. راوی حدیث، فضیل بن یسار (رحمت الله)، با شگفتی از امام می پرسد: سرّ این مطلب چیست كه امام عصر (عج) رنج و اذیتی بی نظیر می بیند؟! امام صادق (ع) می فرماید: سرّش این است كه پیامبر با مردمی جاهل مواجه بود كه سنگ، صخره و چوب های تراشیده را می پرستیدند. اثبات نادرستی عقیده و عمل چنین مردمی كار چندان مشكلی نیست؛ البته پیامبر از جهالت و تعصّب های كوركورانة بت پرستان زمان خویش خیلی رنج می كشید؛ ولی در مقام بحث و استدلال مشكلی نداشت. هنگامی كه امام زمان (عج) تشریف می آورد، نه با بت پرستان جاهل كه با عالم نمایانی روبه رو می شود كه قرآن را تأویل می كنند. این، همان حربه ای است كه با آن به جنگ امام زمان (عج) می روند. وقتی امام زمان (عج) تشریف می آورند، با مردمی مواجه می شوند كه همگی آن ها قرآن را تأویل می كنند. تعبیری بس عجیب است: كلهم یتأول علیه كتاب الله و یحتج علیه به؛ تمام ایشان، كتاب خدا را تأویل می برند و با تأویل خویش بر حضرت احتجاج می كنند. تفسیر هرمونوتیك متون دینی و قرائت های گوناگون از دین، آن چنان رواج می یابد كه همة مردم می پذیرند و قرائت جدیدی از قرآن و دین ارائه می كنند. ایشان با امام زمان (عج) به مجادله برمی خیزند و می گویند: تو قرآن را درست نمی فهمی. ما درست می فهمیم. آن معنایی كه تو می گویی، قرائت قدیم است و با قرائت ما فرق دارد. آن چه تو از قرآن عرضه می كنی، قرائت قدیم است كه دین عرضه كرد تا خوشایند مردم دنیا واقع شود. هر چه امام زمان (عج) بفرماید مگر قرآن نفرموده است: یَا أیُّها الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ؛2 و مگر نه آن است كه به فرمودة پیامبر خاتم (ص)، من ولی امر شمایم و اطاعتم بر شما واجب است، می گویند: این برداشت شما از آیه است. برداشت ما از این آیه، چیز دیگری است. هر چه حضرت بفرماید كه من امام ناطقم؛ من مفسّر قرآنم و آن چه من می گویم، حقیقت قرآن است، در مقابل می گویند: این قرائت، از آن تو است و قرائت ما چیز دیگری است. از كجا معلوم كه قرائت قدیم تو درست، و قرائت جدید ما نادرست باشد؟! دیگر این گونه قرائت ها كهنه شده است و مورد پسند واقع نمی شود. ما از قرآن، قرائت ها و برداشت های نوی داریم كه بیش تر مردم جهان آن را می پسندند. نمی گویند ما خدا را قبول نداریم تا امام زمان (عج) برایشان دلیل بیاورد و خدا را اثبات كند. نمی گویند ما پیامبر را قبول نداریم تا دلیل بیاورد كه محمد بن عبدالله (ص) پیامبر بر حقّی بود كه از طرف خداوند برانگیخته شده بود. نمی گویند قرآن، كلام خدا نیست تا دلیل قرائت خویش را قبول می كنیم و بس. امام زمان (عج) با این مسلمان نُمایان چگونه برخورد كند؟! اگر هزار دلیل بیاورد كه دست دزد را باید برید: وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا؛3 دست مرد و زنِ سارق را قطع كنید، می گویند منظور آیه این است كه اگر هیچ راهی برای جلوگیری از دزدی وجود نداشت، آن گاه دست دزد را باید برید این آیه در مقام بیان ابراز است و اگر با ابراز بهترین چون زندانی كردن بتوان جلو دزدی را گرفت، نباید به خشونت و قطع دست متوسّل شد.
اگر بگوید: قرآن دربارة مرد و زن زناكار می فرماید: الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ.4زن و مرد زناكار را پیش چشم مردم صد تازیانه بزنید! مبادا تحت تأثیر عواطف، از اجرای احكام دین خدا خودداری كنید! مبادا بگویید بیچاره ها جوانند و آبرویشان می ریزد! ابروی دو جوان ریخته شود بهتر است یا آن كه تمام شهر به لجن كشانده شود؟! روشنفكران دینی در مقابل خواهند گفت: این قرائت شما است. این قرائت، بوی خشونت می دهد و ویژه خشونت طلبان است. اسلام، دین رأفت و مهربانی است وهیچ گاه اجازه نمی دهد آبروی دو جوان به سبب یك اشتباه ریخته شود. اگر پرسیده شود كه به جای اجرای انی احكام اسلامی چه باید كرد؟ می گویند: نباید چیزی را بر مردم تحمیل كرد. باید به پسند و خواست مردم گردن نهیم!اگر گفته شود: پیامبر قرآن، خدا محوری است، نه مردم محوری، می گویند: این فهم و قرائت شما است؛ ما به گونة دیگری می فهمیم.
با وجود اینان، امام زمان (عج) چقدر باید خون دل بخورد؟! اگر بخواهد شمشیر بكشد، بی درنگ خواهند گفت: خشونت از هر كسی كه باشد محكوم است. تعصّب را كنار بگذارید و به بحث و گفت و گوی منطقی روی بیاورید! امام زمان (عج) با چنین مردمی با چه زبانی بحث كند تا ثابت شود اینان جاهلند و در اشتباه یا غرض ورزند و بیمار؟! رنج چنین امامی بیش تر است؛ زیرا كه با كسانی روبه رو است كه فقط خواسته های نفسانی خویش را به نام دین قبول می كنند، و پیامبر با كسانی مواجه است كه آن چه را خود ساخته اند، به خدایی می پرستند.
پی نوشت ها:
1.نعمانی، الغیبه، ص96؛ حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص544؛ سید هاشم بحرانی، حلیة الأبرار، ج2، ص 630؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص362، ح131-133.
2. نساء (4)، 59.
3.مائده (5)، 38.
4.نور (24)، 2.