• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن مهدویت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
مهدویت (بازدید: 779)
پنج شنبه 12/5/1391 - 19:18 -0 تشکر 488978
فاصله قدرت از دیدگاه فرهنگ جامعه مهدوی-1

در فرهنگ اسلامی همه در برابر قانون یکسان‌اند و قدرت سیاسی هیچ گونه مزیتی در مقابل قانون محسوب نمی‌شود، بلکه هر کس به هرم قدرت نزدیک‌تر است در صورت خطا مواخذه‌اش شدیدتر است.

 

خبرگزاری فارس: فاصله قدرت از دیدگاه فرهنگ جامعه مهدوی

 

چکیده

برای شناختِ تفاوت‌های فرهنگی میان جوامع، دستیابی به مشترکات آنها ضروری است. عالمان اجتماعی کوشیده‌اند تا از طریق استدلال نظری، تجربه میدانی و مطالعات آماری، مسائل مشترک بین جوامع را شناسایی کنند. نتایج این مطالعات، به نظریاتی در باب ابعاد فرهنگ انجامیده است. یکی از مهم‌ترین مطالعات در این زمینه، الگوی ابعادی هافستد در شناسایی ابعاد فرهنگ ملی است.وی پنج بُعد مشترکِ فاصله قدرت، جمع گرایی ـ فردگرایی، زنیگری ـ مردیگری، اجتناب از ابهام و جهت گیری کوتاه مدت –بلند مدت را بین جوامع شناسایی کرده‌ است.

نوع نگاه به این مقولات، می‌تواند تفاوت‌های فرهنگی را مشخص کند. با توجه به اهمیت این موضوع در برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و وجود خلأ در مطالعات اسلامی در این زمینه، نویسنده در تلاش است با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، هر یک از این ابعاد را به جامعه جهانی عصر ظهور، که ظرف تحقق تمامی ارز‌ش‌های اسلامی است، عرضه کند تا نتایج آن مبنای مطالعات و برنامه‌ریزی‌های فرهنگی قرار گیرد. در این مقاله، «فاصله قدرت» به عنوان یکی از ابعاد پنج‌گانه الگوی هافستد، در کانون بررسی قرار گرفته است.

کلید واژه‌ها: فرهنگ، فرهنگ‌ملی، فرهنگ‌اسلامی، جامعه مهدوی، فاصله قدرت.

مقدمه

یکی از ابعاد مهم جهانی‌شدن، «فرهنگ» است. در این بُعد، جهانی شدنِ ارزش‏های فرهنگی، هنجارهای معنوی و دینی، ترویج و اشاعه فرهنگ‏های برتر و... مطرح است. با توجه به میل فطری همگان برای ایجاد مدینه فاضله و گسترش تفکر جهانی شدن، و وجود مبانی قوی در شیعه برای ایجاد حکومت جهانی و فرهنگی بودن این حکومت، یکی از مهم‌ترین مسائلی که اکنون متفکران شیعی باید در صدد آن باشند، تبیین و معرفی فرهنگ ناب اسلامی در قالب حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) است.

فرهنگ اسلامی با افراط و تفریط درباره انسان مخالف است. اینکه انسان را تا سر حد خدایی بالا ببریم و او را خدا و فعال ما یشاء بدانیم و پروردگار و خالقی برای او نشناسیم و معاد و حیات دیگری برای او در نظر نگیریم و برای او آزادی بی حد قائل شویم یا اینکه در مقابل، او را فقط حیوانی بخوانیم تابع غرایز و فاقد اراده که نسبت به دیگر حیوانات مقداری پیشرفت داشته است و هنوز هم مانند دیگر حیوانات باید فقط به دنبال خور و خواب و شهوت باشد، هر دو دیدگاه مطرود است.

بر همین اساس یکی از اصلی‌ترین مباحث بیان شاخص‌ها و ابعاد فرهنگی جامعه جهانی عصر ظهور در قالب الگوهای منطقی و مورد پذیرش همگان می‌باشد. در این پژوهش برآنیم که با عرضه ابعاد پنج‌گانه الگوی هافستد ـ به دلیل حجم و گستره نمونه آماری و اعتبار یافته‌های وی ـ به جامعه جهانی عصر ظهور به تبیین شاخص‌های اساسی فرهنگ اسلامی بپردازیم.

تا کنون شاخص‌های فرهنگی عصر ظهور به عنوان موضوع فرعی ذیل عناوین عام‌تری چون حکومت امام عصر یا اوصاف و اوضاع عصر ظهور، در قالب پایا‌ن‌نامه و مقاله‌ مطرح شده است، ولی هیچ یک به عنوان موضوع اصلی به آن نپرداخته است.1در این مقاله فاصله قدرت به عنوان اولین بُعد از ابعاد پنج‌گانه الگوی هافستد به جامعه جهانی عصر ظهور عرضه می‌شود.

در همین زمینه پاسخگویی به سؤال اصلی با عنوان «نوع نگرش به بُعد فاصله قدرت در عصر ظهورچگونه است؟» پرسش‌های فرعی با عناوین «فرهنگ مبتنی بر ارزش‌های اسلام ناب چه فرهنگی است؟»، «از دیدگاه فرهنگ اسلامی نابرابری چگونه تبیین می‌شود؟» و «از دیدگاه فرهنگ اسلامی سلسله مراتب قدرت چگونه تبیین می‌شود؟»

ضروری به نظر می‌رسد. از این‌رو، بعد از تبیین الگوی هافستد در باب فاصله قدرت، فرهنگ اسلامی و ویژگی‌های آن بیان می‌شود و با بیان دیدگاه فرهنگ اسلامی درباره نابرابری و سلسله مراتب قدرت دیدگاه جامعه جهانی عصر ظهور که ظرف تحقق عینی ارزش‌های اسلامی است در مورد فاصله قدرت مشخص می‌شود.

مفهوم فرهنگ

درباره فرهنگ گفته‌اند:مقوله و مفهوم فرهنگ یکی از پرکاربرد‌ترین واژه‌ها در زندگی اجتماعی انسان‌هاست و نمی‌توان حد و حدود مشخصی برای کاربرد این مفهوم قائل شد. گستردگی و شمول این مفهوم سبب شده است که بسیاری از امور انسانی و پدیده‌های اجتماعی و انسانی تحت پوشش و سیطره این مفهوم قرار گیرد و امور اجتماعی و انسانی توسط آن توصیف، تشریح و تبیین شود.

به همین جهت تعاریف و ویژگی‌های مختلفی از این مفهوم ارائه شده است. زیرا افراد با توجه به جهان‌بینی‌ها، ارزش‌ها، ایدئولوژی‌ها و نوع استفاده و کاربرد مورد نظر این مفهوم را تعریف و طبقه‌بندی می‌کنند. بنابراین در انتخاب امور فرهنگی باید «ربط تعریف» با موضوع مطالعه (موضوع کار) مدنظر قرار گیرد.2

تعریف فرهنگ

کمتر مفهومی به اندازه مفهوم فرهنگ در حوزه علوم اجتماعی در معرض تفسیرها و تعبیرهای گوناگون بوده است. شاید بتوان گفت تعریف فرهنگ به «عاملی که به زندگی انسان معنا و جهت می‌دهد»، منطقی‌ترین سخن در تعریف این واژه است.3 چنان‌که گفته شد، معنی و تفسیر «فرهنگ» باید با توجه به کاربرد آن باشد. به همین دلیل بهتر است با مفهوم فرهنگ ملی که مفروضات و ارزش‌های بنیادین جامعه را بیان می‌کند آشنا شد. شاید بتوان گفت مفهوم فرهنگ ملی با ورود این واژه به رشته انسان‌شناسی ـ که به بررسی رفتار و چگونگی تمایز جوامع انسانی از هم می‌پردازد ـ معنی پیدا کرد.

عقل، در فقه اسلامی می‌تواند خود کشف کننده قانون باشد، قانونی را قید بزند یا توسعه دهد و مددکار خوبی برای سایر منابع و مدارک باشد.ابتنای مقررات و احکام فرهنگ اسلامی به مصالح و مفاسد واقعی و درجه‌بندی آنها و ایجاد باب‌هایی در قانون‌گذاری اسلامی همچون «باب تزاحم» یا «باب اهم و مهم»و وجود قواعد کنترل کننده اساسی مانند قاعده «لاحرج» و «لاضرر» فقها را در تشخیص مصالح مهم‌تر و مهار و تعدیل قوانین دیگر و جوابگویی به مشکلات جامعه یاری می‌رساند.

1.تعریف رهبر معظم انقلاب

رهبری در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی (1381) می‌فرمایند: ...عاملی که یک ملت را به رکود و خمودی، یا تحرک و ایستادگی، یا صبر و حوصله، یا پرخاشگری و بی‌حوصلگی، یا اظهار ذلت در مقابل دیگران، یا احساس غرور و عزت در مقابل دیگران، به تحرک و فعالیت تولیدی یا به بیکاری و خمودی تحریک می‌کند، فرهنگ ملی است. فرهنگ ـ با همین تعریف ویژه - محصول تعریف جمعی از یک جامعه است و خودش مؤثر در همه حرکات و تحولات و تشکیل‌دهنده هویت یک جامعه است.4

2. تعریف هافستد

هافستد مطالعات جامعی درباره تأثیر فرهنگ ملی بر سازمان‌ها انجام داده است. او ابتدا درباره کلمه «فرهنگ» چنین می‌گوید:فرهنگ کلمه راهنمایی برای همه الگوهای تفکر، احساس و عمل است و امور معمولی و بی‌اهمیت در زندگی را نیز در بر می‌گیرد؛ اموری مانند سلام و احوال پرسی، غذا خوردن، احساسات آشکار و یا ناآشکار، رعایت فاصله فیزیکی خاص از دیگران، عشق ورزی یا حفظ بهداشت بدنی.5

به گفته هافستد اساس فرهنگ، برنامه‌ریزی ذهنی( فکری) جمعی است. در واقع این بخش از موقعیت است که بین اعضای یک منطقه، جامعه یا گروه مشترک و با اعتقادهای ملل دیگر مناطق یا گروه‌ها متفاوت است. وی در تأکید بر ملت به عنوان متغیری مهم در بررسی جامع مدیریت و فراگردهای آن می‌گوید:در درون ملت‌هایی که مدتی است به وجود آمده‌اند عواملی قوی در جهت یک‌پارچگی بیشتر وجود دارد؛

از قبیل یک زبان ملی غالب، رسانه‌های جمعی مشترک، نظام آموزش و پرورش ملی، ارتش ملی، نظام سیاسی ملی، نماینده ملی در رویدادهای ورزشی با جاذبه عاطفی و نمادین قوی، بازار ملی برای مهارت‌ها، محصولات، و خدمات خاص...».6باتوجه به تفاوت‌های فرهنگی در جوامع انسانی،‌ کوئن می‌گوید: «هر جامعه‌ای فرهنگی دارد؛ چنانکه هر فرهنگی نیز متعلق به یک جامعه است».7 تفاوت‌ها و هنجارهای فرهنگی نمودهای مختلفی به خود می‌گیرند که دانشمندان با توجه به این نمودها سطوح مختلفی را برای فرهنگ قائل‌اند.8

سطح‌بندی فرهنگ

از نظر هافستد عناصر محتوایی فرهنگ خود را به طرق گوناگون نشان می‌دهند. از میان اصطلاحات گوناگون که برای فرهنگ به کار برده شده چهار مفهوم مهم است: «نمادها و الگوها»، «اساطیر و شخصیت‌ها»،« آداب و رسوم» و «ارزش‌ها» که این چهار عامل مانند پوسته‌های متداخل یک پیازند که در آن «نمادها»، بیرونی‌ترین و «ارزش‌ها» مبنایی‌ترین عناصر یک فرهنگ به حساب می‌آیند.

نمادها، اساطیر و آداب و رسوم تحت اصطلاح اعمال فرهنگی رده‌بندی شده‌اند؛ یعنی برای شاهد بیرونی قابل مشاهده‌اند، اما معانی فرهنگی‌شان دقیقاً مشهود نیست و در روش تفسیر آنها توسط خودی‌ها نهفته است. هسته فرهنگ با ارزش‌ها شکل گرفته است، ارزش‌ها عبارت‌اند از تمایلات وسیع در جهت ترجیح وضعیت‌های خاص از امور در مقایسه با وضعیت‌های دیگر. ارزش‌ها عبارت‌اند از احساسات با جهتی برای آن جهت مثبت و منفی، مانند شر در برابر خیر.

ارزش‌ها از نخستین چیزهایی هستند که کودکان نه به صورت آگاهانه بلکه به صورت ضمنی می‌آموزند. روان‌شناسان معتقدند که تا سن 10 سالگی بیشتر کودکان نظام ارزشی خانوادگی‌شان را تثبیت کرده‌اند. پس از این سن ایجاد تغییرات بسیار دشوار خواهد بود. از آنجا که ارزش‌ها به این زودی برای ما حاصل نمی‌شوند بسیاری از آنها برای وجدان آن به صورت ناخودآگاه باقی می‌مانند. از این‌رو، نمی‌توان در مورد آنها بحث کرد و نه افراد بیرونی می‌توانند آن را مشاهده کنند؛ تنها می‌توان از کنش افراد تحت شرایط مختلف این گونه ارزش‌ها را استنباط کرد.9

معناداری زندگی انسان در گرو رفتارهایی است که در چارچوب نظام ارزشی ویژه یک جامعه و در راستای باورها و نظام عقیدتی آن جامعه انجام می‌گیرد و چون مطابق بینش اسلامی فقط جهان‌بینی حق و به تبع آن، یگانه نظام عقیدتی و ارزشی صحیح، اسلام است. ما مسلمانان عامل معناداری و جهت‌دهنده زندگی انسان را «دین» می‌دانیم؛ از این‌رو، فرهنگ در گونه سوم از تعاریف پیش‌گفته بر دین انطباق می‌یابد، مگر اینکه اجزای تشکیل دهنده فرهنگ را کمتر از اجزای تشکیل دهنده دین بدانیم.

در تعریف ارزش‌های اجتماعی دیدگاه یکسانی وجود ندارد، اما تعریف غالب در علوم اجتماعی آن را «باید و نباید»هایی می‌داند که مورد آرزو و پذیرش اکثر افراد جامعه است. «ارزش‌ها مفاهیم حیاتی بشری را تشکیل می‌دهند. آنها استانداردهای فرهنگی ویژه‌ای هستند و به وسیله آنهاست که عالی‌ترین انگیزه‌های زندگی و بلندترین آرزو‌ها و باورهایمان را توضیح می‌دهیم».10

فاصله قدرت در مطالعات هافستد

هافستد در کتاب‌های اصلی خود: سازمان‌ها و فرهنگ‌ها11 و پیامدهای فرهنگ12 برای هر یک از ابعاد پنج‌گانه فرهنگ ملی فصلی را اختصاص داده است. در این مقاله فصل مربوط به فاصله قدرت به اختصار بیان می‌شود، به خصوص بر جدول‌هایی که هافستد در آنها تفاوت‌های کلیدی بین دو انتهای پیوستار در هریک از این ابعاد را معرفی کرده است، تأکید می‌شود.

این جدول‌ها نتایج حاصل از تحقیقات گسترده هافستد را نشان می‌دهد و تصوری از دو گروه مطلوب در هر یک از ابعاد را فراهم می‌آورد. بدیهی است که موقعیت‌های واقعی نقطه‌هایی بین دو نهایت پیوستار را تشکیل می‌دهند که به یکی از آنها نزدیک خواهند بود یا آنکه واقعاً حدی میانه را به خود اختصاص خواهند داد.

بُعد فاصله قدرت پاسخی است که هافستد برای سؤال اول از پنج سؤال اساسی خود یافته است: سؤال اول با نابرابری بین افراد در هر جامعه سر و کار دارد… گستره پاسخ‌هایی که به این سؤال داده شد، از: «نابرابری امری است طبیعی و مطلوب» که به معنی فاصله قدرت زیاد است، تا «تا حد امکان باید از نابرابری دوری کرد» که به معنای فاصله قدرت پایین است، در نوسان بود.»13

نمره‌های شاخص فاصله قدرت (PDI)14 ارتباطات وابستگی در یک کشور را نشان می‌دهد. در کشورهای با فاصله قدرت کم، مرئوسان وابستگی محدودی به رؤسا دارند و به مشاوره اولویت می‌دهند که معنای آن وابستگی متقابل رئیس و مرئوس است. فاصله عاطفی میان رئیس و زیردست نسبتاً اندک است: زیردستان می‌توانند به آسانی به رؤسای خود نزدیک شوند و با آنان مخالفت کنند.15

جدول(1) تفاوت‌های مهم میان جوامع با فاصله قدرت کم و جوامع با فاصله قدرت زیاد را با توجه به هنجار عمومی، خانواده، مدرسه، و محیط کار خلاصه می‌کند. اینها دو منتهی‌الیه یک پیوستارند، و بیشترین موقعیت‌های کاری در بین این دو نقطه خواهد بود و عناصری را از هر دو شامل خواهد شد. اما نظریه‌های مدیریت به ندرت به وجود این نمونه‌های متفاوت و وقوع آنها بر اساس عامل تعیین کننده فرهنگ اذعان کرده‌اند.

جدول1. تفاوت‌های مهم میان جوامع با فاصله قدرت کم و زیاد16

یک. هنجار عمومی، خانواده، مدرسه و محیط کار

فاصله قدرت کم فاصله قدرت زیاد
نابرابری‌ها میان افراد باید به حداقل برسد. نابرابری‌ها میان افراد هم مورد انتظار و هم مطلوب است.
تا حدی بین افراد قدرتمندتر و افراد کم‌قدرت‌ وابستگی متقابل باید باشد، و چنین هم هست. در عمل، افراد کم‌قدرتمندتر باید به افراد قدرتمندتر متکی باشند؛ افراد‌ کم‌قدرتمندتر در دو قطب وابستگی و ضدوابستگی قرار می‌گیرند.
والدین فرزندان خود را افرادی هم‌شأن و برابر با خود تلقی می‌کنند. والدین به فرزندان خود درس فرمان‌برداری می‌دهند.
فرزندان والدین خود را افرادی هم‌شأن و برابر با خود می‌پندارند.  فرزندان با والدین خود با احترام رفتار می‌کنند. 
آموزگاران انتظار دارند در کلاس شاگردان ابتکار عمل را در دست گیرند. از آموزگاران انتظار می‌رود که همه ابتکارات را در کلاس در دست گیرند.
آموزگاران متخصصانی هستند که حقایق غیر شخصی را انتقال می‌دهند. آموزگاران مرشدهایی هستند که فرزانگی و حکمت شخصی را انتقال می‌دهند.
شاگردان آموزگاران را افرادی برابر و هم‌شأن با خود می‌پندارند. شاگردان با احترام با آموزگاران رفتار می‌کنند.
اشخاص آموزش ‌دیده‌تر در مقایسه با اشخاص کمتر آموزش دیده کمتر از ارزش‌های قدرت‌طلبی‌برخوردارند. هر دو گروه از افراد بیشتر آموزش دیده و کمتر آموزش دیده، به طور تقریباً یکسان ارزش‌های قدرت طلبی را بروز می‌دهند.
سلسله مراتب در سازمان‌ها معنایش نابرابری نقش‌هاست، که برای سهولت در کار برقرار شده است. سلسله مراتب در سازمان‌ها بیانگر نابرابری فرادست‌ها و زیردست‌ها به لحاظ وجودی است.
عدم تمرکز رایج است. تمرکز رایج است.
دامنه محدود تفاوت حقوق و دستمزد بالا و پایین سازمان. دامنه وسیع تفاوت حقوق و دستمزد بالا و پایین سازمان.
زیردستان انتظار دارند که مورد مشورت قرار گیرند. زیردستان انتظار دارندبه آنها گفته شود چه کاری باید انجام دهند.
رئیس آرمانی، رئیس مردم‌گرا (دموکرات) کاردان است. رئیس آرمانی مستبد خیرخواه یا پدر خوب است.
امتیازات و نشان‌های شأن و منزلت ناپسندند. امتیازات و نشان‌های شأن و منزلت برای مدیران هم مورد انتظار است و هم رایج.

جدول (2) تفاوت‌های مهم میان جوامع با فاصله کم و زیاد را با توجه به سیاست و باورها خلاصه می‌کند. این جدول در کنار جدول 1، نمای کلی از جوهره تفاوت‌های فاصله قدرت در همه قلمروهای زندگی بحث شده در این فصل را فراهم می‌سازد.

جدول 2. تفاوت‌های مهم میان جوامع با فاصله قدرت کم و زیاد17

دو: سیاست و باورها

فاصله قدرت کم فاصله قدرت زیاد
استفاده از قدرت باید مشروع باشد و موضوع معیار خوب و بد است. زور بر حق غلبه می‌کند: هر کسی که قدرت را در دست دارد حق و خوب است.
مهارت‌ها، ثروت، قدرت، و منزلت لازم نیست که با هم همراه باشند. مهارت‌ها، ثروت، قدرت، و منزلت باید با هم جمع گردند.
طبقه میانی بزرگ است. طبقه میانی کوچک است.
همگان باید از حقوق برابر برخوردار باشند. قدرتمند رجحان دارد.
افراد قدرتمند تلاش می‌کنند کمتر از حدی که قدرت دارند، قدرتمند دیده شوند. افراد قدرتمند می‌کوشند تا حد ممکن پر ابهت به نظر آیند.
قدرت بر موقعیت رسمی، تخصص، و توانایی اعطای پاداش مبتنی است. قدرت بر خانواده یا دوستان، فره‌مندی، و توانایی برای استفاده از زور مبتنی است.
شیوه تغییر نظام سیاسی تغییر مقررات (اصلاحات) است. شیوه تغییر نظام سیاسی تغییر افرادی است که در رأس نظام است (انقلاب).
استفاده از خشونت در سیاست‌ داخلی نادر است. تعارضات سیاسی‌داخلی بارها به خشونت منجر می‌شود.
حکومت‌های تکثرگرا بر نتیجه آرای اکثریت مبتنی است حکومت‌های استبدادی‌یااقلیت‌سالار بر انتخاب درونی‌مبتنی است.
طیف سیاسی جناح میانه‌ای قوی و جناح‌های راست و چپ ضعیف را نشان می‌دهد. طیف سیاسی، اگر مجاز به اظهار وجود باشد، جناح میانه‌ای ضعیف و جناح‌های راست و چپی قوی را نشان می‌دهد.
متغیرهای درآمدی کوچک در جامعه، با کاهش بیشتر به وسیله نظام مالیات. متغیرهای درآمدی بزرگ در جامعه، با افزایش بیشتر به وسیله نظام مالیات.
ادیان و نظام‌های فلسفی غالب بر برابری تأکید می‌کنند. ادیان و نظام‌های سیاسی غالب بر سلسله‌مراتب و قشربندی تأکید می‌کنند.
ایدئولوژی‌های سیاسی غالب بر تقسیم قدرت تأکید و بر اساس آن عمل می‌کنند. ایدئولوژی‌های سیاسی غالب بر جنگ قدرت تأکید و بر اساس آن عمل می‌کنند.
نظریات مدیریتی بومی بر نقش کارکنان تمرکز دارند. نظریات مدیریتی بومی بر نقش مدیران تمرکز دارند.

ارتباط دین و فرهنگ

هر تعریف یا طبقه‌بندی که از فرهنگ ارائه شود دین را نیز دربر می‌گیرد. دین مجموعه‌ای گسترده از ارزش‌ها، هنجارها، نمادها و آداب و رسوم است. دین با پاسخی که به سؤال‌های اساسی مربوط به خدا، معنویت، زندگی اخلاقی، و سرنوشت نهایی انسان و جهان می‌هد، جایگاهی مهم در میان عوامل مؤثر بر فرهنگ ملی دارد. صاحب‌نظران عامل دین را از عوامل مهم مؤثر بر فرهنگ و متغیرهای مهم آن قلمداد می‌کنند18 در مورد نسبت دین و فرهنگ دو دیدگاه عمده وجود دارد.

الف. گروهی براین باورند که دین امری جامع‌تر از فرهنگ است. در این باره از باب نمونه بهاءالدین خرمشاهی می‌گوید: «در تاریخ تمدن بشری نه دین بی فرهنگ داریم و نه فرهنگ بی دین» و این دین است که فرهنگ را پدید می‌آورد.19 نیکلای بردیابف معتقد است «هر فرهنگی حتی مادی، فرهنگ معنویت بوده و هر فرهنگی، یک مبنای معنوی(روحانی) دارد.20 الیت می‌گوید: «فرهنگ تجسد مذهب یک ملت است».21

ب. گروه دیگری همچون گوستین ژیرار درباره آثار منفی گسترش قلمرو دین به گونه‌ای که فرهنگ را در بر بگیرد سخن گفته‌اند و معتقدند چون در مجموعه فرهنگ عناصر نامطلوبی وجود دارد، نباید دین را به گونه‌ای تفسیر کرد که شامل فرهنگ شود و از شأن و جایگاه آن کاسته شود؛ زیرا «ما دارای فرهنگ هر روزانه‌ای هستیم که دارای راستی و کژی‌هایی است».22

این افراد مانند سکولارها ساحت دین را از دخالت در امور این دنیایی چون حقوق و سیاست و اخلاق جدا می‌دانند و قلمرو آن را به رابطه انسان و خدا تنزل می‌دهند.23 اما اگر از دیدگاه دوم بگذریم. می‌توان بر حسب معانی مختلفی که برای دین و فرهنگ وجود دارد و بر حسب منشأ پیدایش یک دین چندین وجه ارتباطی میان فرهنگ و دین شناسایی کرد.

تعریف دین: در تعریف دین به گونه‌ای که دین حق را شامل شود و بر تمام ادیان الاهی که در زمان خود اصالت داشته‌اند و بعدها تحریف شده‌اند صادق باشد، باید گفت: دین مجموعه‌ای است از باورهای قلبی و رفتارهای عملی متناسب با آن باورها که در بخش باورها، اعتقاد به یگانگی خدا و صفات جمال و جلال و نبوت و معاد قرار دارد که از آن به «اصول دین» یا «اصول عقاید» تعبیر می‌شود و در بخش رفتارها نیز کلیه رفتارهای متناسب با باورها که بر حسب او امر و نواهی الاهی و به منظور پرستش و بندگی خدای متعال انجام می‌گیرد قرار دارد که از این بخش به عنوان «فروع دین» یاد می‌شود».24

فرهنگ اسلامی دارای ثبات در مقررات اساسی و ارزش‌های ذاتی خود است و هر گونه تغییر و تحول در چارچوب این ارزش‌هاست، اما این به معنای ایستایی و جمود نیست، بلکه اسلام فرهنگی پویا و زنده دارد و این فرهنگ انسان را برای رسیدن به آینده‌ای بهتر تشویق می‌کند. به تعبیر شهید مطهری «زندگی‌گرا» بودن فرهنگ و دین اسلامی از آثار بارز پویایی اسلام است، که به انسان در زندگی امید و نشاط می‌بخشد.

جامعه‌شناسان برای واژه «فرهنگ» حدود پانصد معنا ذکر کرده‌اند که پرداختن به تک‌تک آنها و بررسی نقاط قوت و ضعف هریک از آنها و مقایسه آنها با دین بسی دشوار خواهد بود. از این‌رو، پس از ارائه سه تعریف کلی از فرهنگ و با مقایسه آنها، تعریف نظر پذیرفته درباره نسبت میان دین و فرهنگ بیان می‌شود.

در برخی تعاریف، فرهنگ در برگیرنده اعتقادات، ارزش‌ها و اخلاق و رفتارهای متأثر از این سه و همچنین در قالب آداب و رسوم و عرف یک جامعه معین تعریف می‌شود. در گونه‌ای دیگر از تعاریف، آداب و رسوم شالوده اصلی فرهنگ تلقی می‌شود و صرفاً ظواهر رفتارها بدون در نظر گرفتن پایه‌های اعتقادی آن به عنوان فرهنگ یک جامعه معرفی می‌گردد. و سرانجام در پاره‌ای دیگر از تعاریف فرهنگ به عنوان «عاملی که به زندگی انسان معنا و جهت می‌دهد» شناخته می‌شود.25

مقایسه فرهنگ و دین: بعد از تعریف دین و ارائه سه تعریف از فرهنگ می‌توان درباره رابطه بین آنها، دیدگاه‌های زیر را ارائه کرد. دین که عبارت است از مجموعه‌ای از باورهای قلبی و رفتارهای عملی متناسب با آن باورها، اگر با گونه نخست از تعاریف فوق مقایسه شود جزء فرهنگ تلقی می‌شود؛ زیرا فرهنگ در این دیدگاه هم باورهای قلبی دینی و غیردینی و هم رفتارها و اخلاق و آداب و رسوم دینی و غیردینی را در بر می‌گیرد؛ از این‌رو، «دین» جزء «فرهنگ» و زیر مجموعه‌ای از آن تلقی می‌شود.

اما اگر دین را با گونه دوم از تعاریف مقایسه کنیم، از آنجا که در این نوع از تعاریف ظواهر رفتار و آداب و رسوم به عنوان فرهنگ شناخته می‌شوند، رابطه دین با فرهنگ بسان دو مجموعه که فقط در بخشی از اعضا مشترک‌اند قابل شناسایی است و در این دیدگاه نه دین کاملاً جزء فرهنگ است و نه فرهنگ زیر مجموعه‌ای از دین.

اما فرهنگ در گونه سوم از تعاریف پیش‌گفته (عاملی که به زندگی انسان معنا و جهت می‌دهد) منطقی‌ترین سخن در تعریف این واژه به نظر می‌رسد.26 از این‌رو، به پاسخ این پرسش پرداخته می‌شود که زندگی انسان چگونه معنادار می‌شود؟معناداری زندگی انسان در گرو رفتارهایی است که در چارچوب نظام ارزشی ویژه یک جامعه و در راستای باورها و نظام عقیدتی آن جامعه انجام می‌گیرد و چون مطابق بینش اسلامی فقط جهان‌بینی حق و به تبع آن، یگانه نظام عقیدتی و ارزشی صحیح، اسلام است.

ما مسلمانان عامل معناداری و جهت‌دهنده زندگی انسان را «دین» می‌دانیم؛ از این‌رو، فرهنگ در گونه سوم از تعاریف پیش‌گفته بر دین انطباق می‌یابد، مگر اینکه اجزای تشکیل دهنده فرهنگ را کمتر از اجزای تشکیل دهنده دین بدانیم. مثلاً اجزای فرهنگ را صرفاً نظام ارزشی و رفتارهای موجود در جامعه دینی بدانیم که در این صورت فرهنگ زیر مجموعه و تابعی از دین خواهد بود.27

با این حال، وقتی به عصر ظهور و ویژگی‌های آن اشاره می‌شود، منظور جامعه‌ پیش‌رویی است که در آن اسلام به مثابه مبنا و اصلی‌ترین محور در تمام شئون مورد قبول است؛ جامعه‌ای که وسعت تمام جهان است و تحت حکومت واحد جهانی اداره خواهد شد و محور اصلی همه شئون (اقتصادی، سیاسی،اجتماعی، فرهنگی) خدا خواهد بود.

تعریف فرهنگ اسلامی

برای تعریف و شناسایی مفهوم فرهنگ اسلامی سزاوار است در آغاز، اسلام تعریف شود تا با استفاده از آن، فرهنگ اسلامی شناخته شود: در تعریف اسلام به عنوان یگانه دین حق می‌توان گفت: اسلام عبارت است از مجموعه‌ای از باورهای قلبی که برآمده از امور فطری و استدلال‌های عقلی و نقلی است و تکالیف دینی که از سوی خدای متعال بر پیامبر اسلام(ص) و به منظور تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر نازل شده است. این تکالیف تمامی اموری را که به نحوی در سعادت دنیا و آخرت انسان نقش دارد دربر می‌گیرد.28

حال پس از تعریف اسلام می‌توان گفت اعتقادات و باورهای دینی برگرفته از ارزش‌ها‌ی اسلامی بینش و نگرشی را ایجاد می‌کنند که شالوده اصلی فرهنگ اسلامی را تشکیل می‌‌دهد. پس، می‌توان فرهنگ اسلامی را چنین تعریف کرد:فرهنگ اسلامی را می‌توان بینش و نگرشی دانست براساس اعتقادات و باورهای اسلامی و با توجه به دید کلی اسلام نسبت به انسان، مبدأ و معاد و ارزش‌های اسلامی برای مسلمانان.

یعنی فرهنگ اسلامی به معنای مجموعه بینش‌ها و ارزش‌های اسلامی است که با توجه به شرایط موجود در جامعه همچون روحی در کالبد آن جامعه جریان دارد و به اعمال و رفتار افراد معنی می‌بخشد. در این صورت هسته مرکزی فرهنگ اسلامی را همان توحید و ایمان به خدا تشکیل می‌دهد که اساس و شالوده دین اسلام است و با سایر اعتقادات اسلامی زنجیره‌ای از عادات و آداب را پدید می‌آورد که خود بعدی از هستی اجتماعی می‌شود.29

ویژگی‌های فرهنگ اسلامی

با توجه به تعریف فرهنگ اسلامی و هسته مرکزی آن، یعنی توحید و ایمان به خدا و نوع ویژه نگاه اسلام به انسان، می‌توان فرهنگ اسلامی را دارای ویژگی‌های برجسته‌ای دانست که اهم آنها عبارت‌اند از:

1. الاهی بودن از حیث مبدأ و معاد

ما معتقدیم از آنجا که فرهنگ اسلامی برگرفته از وحی الاهی است، انسان را دارای خاستگاه الاهی می‌داند: «الَّذِینَ إِذَا أَصابتْهُم مُّصِیبَه قَالُوا إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راَجِعُونَ(بقره: 156)؛ آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می‏رسد، می‏گویند: «ما از آنِ خداییم؛ و به سوی او بازمی‏گردیم»!از دیدگاه فرهنگ اسلامی زندگی دنیا مقدمه‌ای برای حیات ابدی آخرت است؛

از این رو، انسان پایبند فرهنگ اسلامی، رسیدن به خدا و به دست آوردن رضای او را هدف نهایی خود می‌داند: «یا اَیها الانسانُ اِنَّک کادحٌ اِلی ربَّک کدحاً فمُلاقیهِ (انشقاق 6)؛ ای انسان، تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می‌روی و او را ملاقات خواهی کرد».در فرهنگ اسلامی نقطه آغاز و پایان زندگی خداست و او قوانین را تعیین کرده است و این باور آثار فراوانی دارد که از آن جمله می‌توان به حرکت براساس فطرت، داشتن هدف روشن از زندگی، آزادی از هوای نفس و شهوات اشاره کرد.30

2. انسانی بودن فرهنگ اسلامی

برای اینکه بدانیم فرهنگ اسلامی انسانی است، باید اول مشخص کنیم که معیار و ملاک انسانیت چیست؟ ملاک‌های مختلفی برای انسانیت طرح شده است که از جمله می‌توان به علم، اخلاق، اراده و آزادی اشاره کرد. اما آنچه باید بدان توجه داشت این است که مجموع این ملاک‌ها سیمای کاملی از انسانیت به دست می‌دهد نه هر یک به تنهایی؛ چنان‌که شهید مطهری در این باره می‌فرمایند:

هر کدام از این چهار معیار به عنوان اینکه جزئی از انسانیت باشد درست است، ولی هیچ کدام تمام معیار انسانیت نیست. در اسلام همان طور که به محبت انسان‌ها به همدیگر سفارش شده، همان طور به تسلط انسان‌ها بر نفس خود تأکید شده و از آزادی دفاع شده است.31فرهنگ اسلامی انسان را دارای کرامت(اسراء: 70) لایق کمال و خلیفهالهی بر روی زمین می‌داند(بقره: 30) که بر بیشتر مخلوقات برتری دارد(اسراء: 70) و آنچه در آسمان‌ها و زمین است به نحوی در خدمت اوست(لقمان: 20) تا به سعادت نهایی برسد.

فرهنگ اسلامی با افراط و تفریط درباره انسان مخالف است. اینکه انسان را تا سر حد خدایی بالا ببریم و او را خدا و فعال ما یشاء بدانیم و پروردگار و خالقی برای او نشناسیم و معاد و حیات دیگری برای او در نظر نگیریم و برای او آزادی بی حد قائل شویم یا اینکه در مقابل، او را فقط حیوانی بخوانیم تابع غرایز و فاقد اراده که نسبت به دیگر حیوانات مقداری پیشرفت داشته است و هنوز هم مانند دیگر حیوانات باید فقط به دنبال خور و خواب و شهوت باشد، هر دو دیدگاه مطرود است.32در نتیجه باید و نباید‌های حاکم بر فرهنگ اسلامی با توجه به جایگاه انسان در نظام آفرینش و همچنین با احاطه کامل بر معیارها و ملاک‌های انسانیت (علم، اخلاق، اراده و آزادی) صادر شده است که این امر انسانی بودن فرهنگ اسلامی را می‌رساند.

3. ثابت بودن مبانی و اصول

اسلام دستورهای کلی و عامی دارد که با همه مظاهر متغییر زندگی سازگار است: «حلال محمد، حلال ابداً الی یوم القیامه و حرامه حرام ابداً الی یوم القیامه».33 این حدیث ناظر بر همین مطلب است. اسلام دارای ثبات در مقررات اساسی و ارزش‌های ذاتی خود است و هر گونه تغییر و تحول در چارچوب این ارزش‌هاست.

رهبری در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی (1381) می‌فرمایند: ...عاملی که یک ملت را به رکود و خمودی، یا تحرک و ایستادگی، یا صبر و حوصله، یا پرخاشگری و بی‌حوصلگی، یا اظهار ذلت در مقابل دیگران، یا احساس غرور و عزت در مقابل دیگران، به تحرک و فعالیت تولیدی یا به بیکاری و خمودی تحریک می‌کند، فرهنگ ملی است. فرهنگ ـ با همین تعریف ویژه - محصول تعریف جمعی از یک جامعه است و خودش مؤثر در همه حرکات و تحولات و تشکیل‌دهنده هویت یک جامعه است.

4. پویابودن فرهنگ اسلامی

فرهنگ اسلامی دارای ثبات در مقررات اساسی و ارزش‌های ذاتی خود است و هر گونه تغییر و تحول در چارچوب این ارزش‌هاست، اما این به معنای ایستایی و جمود نیست، بلکه اسلام فرهنگی پویا و زنده دارد و این فرهنگ انسان را برای رسیدن به آینده‌ای بهتر تشویق می‌کند. به تعبیر شهید مطهری «زندگی‌گرا» بودن فرهنگ و دین اسلامی از آثار بارز پویایی اسلام است، که به انسان در زندگی امید و نشاط می‌بخشد.34

شهید مطهری خاصیت انطباق‌پذیری قوانین اسلامی با پیشرفت‌های روز را در موارد زیر خلاصه می‌کند:توجه اصلی اسلام و تعالیم آسمانی آن به روح، راهی است که انسان را به اهداف اساسی می‌رساند. اسلام اهتمام را به این اهداف و ارائه طریقه رسیدن به آنها مصروف داشته و بشر را در غیر این امور آزاد گذاشته است.

اسلام برای نیازهای ثابت و دائم بشر قوانین تغییرناپذیری در نظر گرفته و برای نیازهای متغییر و اوضاع و احوال متغییر نیز راهکارهای خاصی را پیش‌بینی کرده است که از آن طریق به قوانین اسلامی مورد نیاز دست یابد. از این‌رو، اسلام به همه جوانب نظر داشته و قوانین لازم را با توجه به مقتضیات زمان ارائه کرده است.

اسلام با وارد کردن عقل در حریم دین، حقی برای آن قائل شده است. عقل، در فقه اسلامی می‌تواند خود کشف کننده قانون باشد، قانونی را قید بزند یا توسعه دهد و مددکار خوبی برای سایر منابع و مدارک باشد.ابتنای مقررات و احکام فرهنگ اسلامی به مصالح و مفاسد واقعی و درجه‌بندی آنها و ایجاد باب‌هایی در قانون‌گذاری اسلامی همچون «باب تزاحم» یا «باب اهم و مهم»و وجود قواعد کنترل کننده اساسی مانند قاعده «لاحرج» و «لاضرر» فقها را در تشخیص مصالح مهم‌تر و مهار و تعدیل قوانین دیگر و جوابگویی به مشکلات جامعه یاری می‌رساند.

اسلام اختیاری را به حکومت داده است که در شرایط خاص و نیازمندی‌های جدید می‌تواند با توجه به اصول مبانی اساسی اسلام، مقررات وضع کند. این اختیارات در درجه اول از آن پیامبر و ائمه هدی ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ بوده است، ولی در زمان غیبت به ولی فقیه حاکم منتقل می‌شوند.35

5.جهانی بودن فرهنگ اسلامی

فرهنگ اسلامی با الهام گرفتن از نظریه‌ای که درباره جهان، انسان و هدف از آفرینش وی در اسلام بیان شده است پدید آمده است. بر همین اساس مطابق با فطرت بشر و نیازهای اوست که این امر بین همه انسان‌ها مشترک است. پس برای اثبات جهانی بودن فرهنگ اسلامی باید ثابت کنیم که فرهنگ اسلامی جامعیت دارد. اسلام اهداف جامع و کاملی برای خود بیان نموده است که به چند نمونه اکتفا می‌کنیم:

هدایت همه انسان‌ها: آیات قرآن برای هدایت همه انسان‌هاست؛ چنانکه قرآن می‌فرماید: قُلْ یَأَایُّهَا النَّاس إِنی رَسولُ اللَّهِ إِلَیْکمْ جَمِیعا...(اعراف: 158)؛ بگو: «ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم...». ارائه الگو برای همه انسان‌ها: «لَّقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَه حَسنَه لِّمَن کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (احزاب21)؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنها که به رحمت خدا و روز رستاخیز امید دارند و خدا را بسیار یاد می‏کنند».

6. ارائه الگوی حکومت جهانی

شیعه با ارائه نظریه حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، بحث جهانی بودن این حکومت را به صورت دقیق مطرح کرده است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا مِنکمْ وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لَیَستَخْلِفَنَّهُمْ فی الأَرْضِ کمَا استَخْلَف الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ ... (نور: 55)؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏اند وعده می‏دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید‌‌‌‌‌‌‌«.ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعده‏ای است که ‌‌‌‌‌‌خداوند متعال از قدیم‏ترین زمان‌ها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان جهان تنها به متقیان تعلق دارد.36

«وَ لَقَدْ کتَبْنَا فی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْض یَرِثُهَا عِبَادِی الصلِحُونَ(انبیا: 105)؛ در زبور بعد از ذکر [تورات] نوشتیم: «بندگان شایسته‏ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد».حال بعد از شناسایی فرهنگ اسلامی و مهم‌ترین ویژگی‌های آنکه وظیفه حکومت جهانی امام عصر(عج) اجرایی‌کردن این ارزش‌هاست فاصله قدرت به عنوان یکی از ابعاد فرهنگ ملی، به فرهنگ اسلامی برگرفته از جامعه مهدوی عرضه می‌شود. اما قبل از ورود به مطلب اصلی توجه به چگونگی استفاده نگارنده از الگوی مورد نظر ضروری است.

پی نوشت:

1. گویا یگانه موضوع مستقل در این زمینه پایان‌نامه نویسنده این مقاله با عنوان «تبیین شاخص‌های فرهنگی عصر ظهور بر اساس نگاه مدیریتی» دفاع شده در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) باشد. به دلیل اهمیت موضوع و پیشنهاد استادان ابعاد بررسی شده در پایان‌نامه در قالب پنج مقاله مستقل ـ که هر مقاله به بررسی یکی از ابعاد می‌پردازد ـ به پژوهشگران محترم ارائه می‌شود.

2. حسن بنیانیان، فرهنگ توسعه خط مشی گذاری، 1386ص70.

3. مصباح‌یزدی، محمدتقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها (5-1) (مشکات)، ص151.

4.مقام معظم رهبری، «درآمدی برفرهنگ ومهندسی فرهنگی»، مهندسی فرهنگی، ش 1، ص11.

5.Geert Hofsted, Cultures and Organizations, p. 5.

6 Ibid, p. 12

7.کوئن، بروس، مبانی جامعه شناسی، ترجمه و اقتباس غلامعباس توسلی و رضا فاضل، ص59.

8. ر.ک: وحید عوقی، تبیین شاخص‌های فرهنگی عصر ظهور با نگاه مدیریتی.

9. Geert Hofsted, Cultures and Organizations, p. 788.

10.مندراس، هانری و ژرژگورویچ، مبانی جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، ص163.

C.f: Geert Hofsted, Cultures and Organizations. 11.

C.f: Geert Hofsted, Cultures consequences, Second Edition. . 12

13. هافستد، گرت، تصوریرهایی از اروپا: گذشته، حال و آینده، در مدیریت در عرضه فرهنگ‌ها مباحث و دیدگاه‌ها، ترجمه محمدتقی نوروزی، ص216.

Power Distance Index.14

Geert Hofsted, Cultures and Organizations, p. 27. 15

Ibid, p. 37. 16

Geert Hofsted, Cultures and Organizations, p. 43. 17

18.والتز، پیترجی، پی،؛ «فرهنگ رفتار مصرف کننده و پخش بندی بازار جهانی» در مدیریت در عرصه فرهنگ‌ها مباحث و دیدگاه ها،ترجمه محمد تقی نوروزی، ص 514.

19.جمعی از نویسندگان، فرهنگ و دین، هیئت مترجمین زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی، ص7.

20. نیکلای بردیابف، «تقدیر فرهنگ»، ترجمه حشمت الله ملاصالحی، کیهان فرهنگی، ش 21، ص20.

21. تی.اس.الیت، درباره فرهنگ، ترجمه حمید شاهرخ، ص29

22. اصغر افتخاری و علی‌اکبر کمالی، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی، ص135.

23. صادق لاریجانی، «نسبت دین و جامعه مدنی»، اندیشه حوزه، سال 4، ش 2،پاییز 1377ص122.

24. محمدتقی مصباح یزدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها (5-1) (مشکات)، ص149.

25. همان، ص151.

26. همان،

27. همان، ص152.

28 . همان، ص.150.

29. محمد امین بالادستیان، ویژگی‌ها و خاستگاه اساسی فرهنگ، ص54.

30. وحید عوقی، تبیین شاخص‌های فرهنگی عصر ظهور با نگاه مدیریتی، ص114.

31. مرتضی مطهری، گفتار معنوی، ص231.

32. محمد امین بالادستیان، ویژگی‌ها و خاستگاه اساسی فرهنگ، ص100.

33. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج2، ص17.

34. مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، ص225.

35. همو، اسلام و مقتضیات زمان، ص87-91.

36. همو، مجموعه‏آثار، ج‏24، ص 439.

وحید عوقی/ دانش‌آموخته حوزه علمیه و کارشناسی ارشد مدیریت

منبع :فصلنامه پژوهش های مدیریتی شماره 1

ادامه دارد............

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 19:17 - 0 تشکر 488977

  در سازمان اسلامی، فقط مدیر یا گروه خاصی مسئول نیست بلکه همه عهده‌دار و مسؤول‌اند؛ زیرا همه در جریان کارند و خود را مسئول سرنوشت یکدیگر و سازمان می‌دانند. این احساس مسئولیت در حکومت مهدوی به بالا‌ترین حدخود خواهد رسید.

روش محقق در بررسی ابعاد فرهنگ

همان گونه که در بیان لایه‌های فرهنگ اشاره شد، مؤلفه‌های فرهنگ متشکل از چهار سطح است، که از سه سطح آن، یعنی «نمادها، اساطیر و آداب و رسوم» به اعمال فرهنگی تعبیر و از ارزش‌ها به عنوان هستة اصلی فرهنگ نام برده شده است.هافستد مدعی است که این ابعاد می‌توانند منعکس کنندة نوع نگاه افراد جامعه به فرهنگ باشند و تفاوت دیدگاه جوامع مختلف ناشی از ارزش‌های فرهنگی آن جوامع است،37 لازم است این ابعاد را با توجه به ارزش‌های فرهنگ اسلامی بررسی کنیم. بنابراین، توجه به چند نکته ضروری است:

نکتة اول: در تحقیق پیش‌رو، ابعاد پنج‌گانة هافستد از حیث عمومیت و فراگیر بودن در میان ملّت‌ها پذیرفته شده است. به عبارت دیگر ما از هافستد می‌پذیریم که جوامع مختلف را می‌توان از نوع نگاه آنها به این پنج بعد شناسایی کرد. اما در نوع بررسی این ابعاد شیوه‌ای که در پی می‌گیریم بر مبنای ارزش‌های زیر بنای مشترک است. ما مدعی هستیم که در عصر ظهور، فرهنگ جهانی است نه ملی.38

یعنی با توجه به اوضاع عصر ظهور، ارزش‌های اسلامی هستة اصلی فرهنگ را تشکیل می‌دهند و همین اشتراک در ارزش‌هاست که سبب پدیدآمدن فرهنگ مشترک جهانی می‌شود.البته وقتی از فرهنگ جهانی عصر ظهور سخن می‌گوییم ادّعای اشتراک در تمام لایه‌ها را نداریم، بلکه مدعی هستیم فرهنگ جامع جهانی ضمن اشتراک در اصلی‌ترین مؤلفه‌های هستة مرکزی می‌تواند در لایه‌های مانند نمادها، اساطیر و آداب و رسوم اختلاف داشته باشد.

نکتة دوم: در بررسی ابعاد فرهنگی ما در مراجعه به منابع اسلامی به یک سلسله اصول و ارزش‌هایی استناد خواهیم کرد که جزء اصول اساسی اسلام و از صدر اسلام تا پایان ثابت‌اند و مخصوص دوران خاصی نیستند. در بررسی فرهنگ اسلامی از این ارزش‌ها و منابع استفاده خواهیم کرد.

نکتة سوم: توجه به اینکه اصول و ارزش‌های اسلامی در عصر ظهور تحقق عینی و واقعی خواهند یافت؛ به عبارت دیگر در این تحقیق زمانی را برای بررسی ابعاد انتخاب کرده‌ایم که ظرف اصلی تحقق آموزه‌های دینی، یعنی عصر ظهور است.

نکتة چهارم: علاوه بر نکات مذکور اوصاف منحصر به فرد عصر ظهوربا ایجاد زمینة لازم باعث تحقق فرهنگ ناب اسلامی می‌شود.

نوع نگرش به فاصله قدرت در عصر ظهور

چنانکه گذشت، بعد فاصلة قدرت پاسخی است که هافستد برای پرسش اول ـ که با نابرابری بین افراد در هر جامعه سرو کار دارد ـ طرح می‌کند؛ از این‌رو، به آیات و روایات رجوع می‌شود. تا با توجه به ارزش‌های اسلامی نوع نگاه به «نابرابری بین افراد جامعه» معلوم می‌گردد. برای محقق این مهم در آغاز باید مفهوم از «نابرابری در اسلام» روشن شود.

نابرابری در اسلام

بحث از برابری و نابرابری در اسلام ارتباط مستقیم با مباحث سیاسی و اجتماعی دارد و نگاه به سیاست و جامعه به کلیت جهان‌بینی بستگی دارد و هرچه تفسیر فلسفی از جهان و حیات و زندگی روشن‌تر باشد دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی نیز روشن‌تر خواهد بود. شهید صدر دراین باره می‌فرماید: «هر حکمی که در مورد نظام‌های سیاسی و اجتماعی بشر داده می‌شود بستگی به مقدار تفسیر فلسفی آن نظام، در تصویر حیات و دریافت آن دارد».39چنان‌که پیش از این گذشت، نظام عقیدتی اسلامی نوع نگاه به جهان و انسان را بیان می‌کند. پس نظر به برابری و نابرابری اجتماعی در جهان بینی هر فردی ریشه دارد.

تعاریف عدالت در اسلام

برای روشن شدن مفهوم «برابری در اسلام» در آغاز باید موضوع عدالت بیان شود؛ زیرا بحث از برابری و نابرابری پایه و اساس بحث عدالت است. به این معنی که، آیا برابری عدالت است یا نابرابری، زیرا برخی «عدل» را به معنای «برابری» نیز به کاربرده‌اند. «مفهوم عدالت به عنوان برابری با ایجاد مساوات و به معنای مساوی داشتن چیزی با چیز دیگر به کار رفته است.»40از این‌رو، ‌تبیین مفهوم عدالت در اسلام امری ضروری است که به پنج تعریف از عدالت به اختصار اشاره می‌شود:

1.موزون بودن

اگر مجموعه‌ای را در نظر بگیریم که در آن اجزای مختلفی به کار رفته و هدف خاصی از آن منظور است باید تعادل در آن مجموعه از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزا با یکدیگر رعایت شود و تنها در این صورت است که مجموعه می‌تواند باقی بماند و نتیجة مطلوب و نقش منظور را ایفا کند. چنین مجموعه‌ای را متعادل می‌نامند.

2. رعایت تساوی و نفی هر گونه تبعیض

گاهی می‌گویند فلانی عادل است و منظور این است که هیچ گونه تفاوتی میان افراد قائل نمی‌شود، یعنی در زمینة استحقاق‌های متساوی، تساوی را رعایت می‌کند و حق هیچ کس را پایمال نمی‌کند. این چنین رعایت مساوات از لوازم عدل است.

3. رعایت حقوق

در این تعریف عدالت عبارت‌اند از این که حق هر صاحب حقی به او داده شود: «العدل إعطاء کل ذی حقّ حقّه».

4. قرار دادن هر چیزی در جای خودش

بدیهی است که این معنا یعنی «وضع کلّ شیء فی موضعه» با تعریف سوم و دوم منافاتی ندارد، بلکه اعم از آن دو و شامل آنها نیز می‌شود. عدالت به این سه معنا اقسام عدالت، یعنی عدالت در قانون‌گذاری، عدالت در حکم و قضاوت، عدالت در جزا، پاداش، کیفر و عدالت در اعطا و انعام را در بر می‌گیرد.

5.افاضة وجود وعدم امتناع از افاضة آن

رعایت استحقاق‌ها در افاضة وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود را دارد. یعنی موجودات در نظام هستی از نظر قابلیت‌ها و امکان فیض‌گیری از مبدأ هستی با یکدیگر متفاوت‌اند. هر موجودی در هر مرتبه‌ای که باید باشداز نظر قابلیت استفاضه، استحقاق خاص خود را دارد.ذات مقدس حق کمال مطلق و خیر مطلق و فیاض علی الاطلاق است، به هر موجودی آنچه را برای او ممکن است از وجود و کمال وجود اعطا می‌کند و امساک نمی‌کند.

عدل الاهی در نظام تکوین طبق این نظریه، یعنی هر موجودی هر درجه از وجود و کمال وجود را که استحقاق و امکان آن را دارد دریافت می‌کند، و ظلم یعنی منع فیض و امساک وجود از آنچه استحقاق آن را دارد. عدل به این معنا در مورد ذات حق متعال نیز می‌تواند محور بحث باشد.بعد از ذکر معانی عدالت باید این نکته را تذکر دهیم که مفهوم عدالت در اسلام اهمیت ویژه‌ای دارد تا آنجا که عده‌ای معتقدند اصل عدالت و از جمله عدالت اجتماعی را می‌توان معیار و میزانی برای فقاهت و استنباط‌های فقهی قرار داد.

در سازمان اسلامی نیروی انسانی باید با آگاهی و بینش به مجموعة فعالیت‌ها و کارکردهای مربوط به خود و با توجه به نقش آنها در روند تولید و دستیابی به اهداف سازمانی اقدام به کار کند؛ تنها هدف سازمانی رشد تولید اقتصادی نیست که فقط مدیریت بیندیشد و تصمیم بگیرد و دیگران پیروی کنند و با از بین رفتن مدیریت همه چیز ازهم پاشیده شود، بلکه مهم‌ترین هدف سازمانی «تعالی انسان» است که او باید به اندازة بینش و آگاهی‌اش از عمل بهره ببرد و ارتقا یابد. این دوستی و پیروی درحکومت مهدوی در پرتو عدالت درتوزیع قدرت به بالا‌ترین درجه خود خواهد رسید.

به تعبیر استاد مطهری: «اصل عدالت از مقیاس‌های اسلام که باید چه چیزی بر او منطبق می‌شود عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات، نه این است که آن چه دین گفت عدل است، بلکه آن چه عدل است، دین می‌گوید».41حال بعد از مشخص شدن مفهوم عدالت و اهمیت آن بهتر است نسبت آن را با مساوات و برابری بیان کنیم تا نگاه اسلام دربارة برابری و نابرابری روشن شود.

نسبت عدالت و مساوات

استاد مطهری در ذکر معانی عدالت چند مبحث مهم دربارة این مفهوم از جمله نسبی یا مطلق‌بودن عدالت، و رابطة عدالت با مساوات را شرح می‌دهد. وی سه گونه تعریف از عدالت به معنای1. مساوات، 2.تساوی در مقابل قانون، 3. رعایت توازن در اجتماع ارائه می‌کند:آن چنان‌که من مجموعاً دریافته‌ام، عدالت را می‌توان این‌گونه تعریف کرد: یکی اینکه عدالت یعنی مساوات، چون از مادة عدل است و عدل یعنی برابری. یک معنای عدالت برابری است، بلکه اصلاً معنا و ریشة اصلی همان برابری است».42

از نظر ایشان درستی این معنای عدالت، به نوع تعبیر از معنای مساوات بستگی دارد؛ برای نمونه اگر عدالت عبارت از برابری و مساوات مردم، در بهره‌گیری از موجبات سعادت باشد این ظلم است؛ چون بسیاری از موجبات سعادت به دست انسان نیست. همچنین اگر مساوات را حداقل در اموری که در اختیار بشر است تعبیر کنیم، یعنی در مسائل اقتصادی، این هم ظلم است؛ زیرا افراد از لحاظ نبوغ و قدرت کار و ابتکار مساوی نیستند و نمی‌توان به رغم این تفاوت‌شان به آنها به طور مساوی پاداش داد.

بنابراین اگر عدالت را به معنای مساوات بگیریم و مساوات را به معنای برابر کردن افراد در پاداش‌ها و نعمت‌ها، اول اینکه شدنی نیست، دوم، ظلم و تجاوز است و عدالت نیست، سوم اجتماع خرابکن است؛ چراکه در طبیعت میان افراد تفاوت است».43اگر این معنا از عدالت درست بود، در خلقت نیز همه باید متساوی آفریده می‌شدند، اما این گونه نیست؛ زیرا کمال از اختلاف پیدا می‌شود و این اختلاف سطح‌های مختلف است که حرکت‌ها را به وجود آورده و مایة جذب انسان‌ها به یکدیگر شده است. اصولاً قرآن همین اختلاف را یکی از آیات قدرت پروردگار ذکر می‌کند.44

مدنی بالطبع بودن انسان به معنای زندگی اجتماعی قراردادی و انتخابی انسان‌هاست که در پرتوآن استعدادها و قابلیت‌های افراد با عقلانیت و اختیارشان فعلیت می‌یابد. نکتة مهم آن است که نوع خدمت اجتماعی افراد و جایگاه آنها به شکل غریزی و طبیعی از پیش تعیین شده نیست و به عملکرد و تلاش و اختیار افراد در میدان وسیع عمل و مسابقة اجتماعی بستگی تام دارد تا هر کسی متناسب با ذوق و استعداد و لیاقت و فعالیت خودش، مقام و شغل و کاری را برای فعلیت بخشیدن به استعدادهایش انتخاب کند.

به تعبیر استاد مطهری:اگر اصل همدوشی حق و تکلیف را در اسلام بشناسیم و این مطلب را درست درک کنیم که اینکه می‌گوییم زندگی مسابقة است؛ یعنی مسابقه انجام وظیفه و تکلیف است: «وأن لیس لِلانسان الّا ما سعی»(نجم 39) و باز درست درک کنیم که نتیجه و جایزة مسابقات همان بهره‌مند شدن از حقوق اجتماعی است، به بزرگ‌ترین مبنای حقوق اجتماعی اسلام پی‌برده‌ایم.»45

... از اینجا معلوم می‌شود که معنای عدالت این نیست که همة مردم ازهر نظر در یک حد و یک مرتبه و یک درجه باشند. جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد، باید تقسیم‌بندی بشود و راه منحصر آن آزاد گذاشتن افراد و زمینة مسابقه فراهم کردن است46... معنای مساوات و به یک چشم دیدن و همه را برابر در نظر گرفتن هم این است که هیچ ملاحظة شخصی در کار نباشد47 امکانات مساوی برای همة افراد فراهم شود؛ میدان برای همة افراد فراهم شود؛ میدان برای همه مساوی باز باشد تا اگر کسی همت داشته باشد در هر کجا که هست و در هر طبقه که هست، بتواند در پرتو لیاقت و استعداد و بروز فعالیت به کمال لایق برسد... ناهمواری‌ها و پستی و بلندی‌ها و بالا و پایین‌ها و تبعیض‌هایی که منشأ آن سنت‌ها و عادات، و یا زور و ظلم است باید محو بشود... این تفاوت‌ها در نتیجة مسابقه دخالت دارند.

نباید آنها را نادیده گرفت، باید به آنها احترام گذاشت و در نتیجة اینهاست که تقدم و تأخر پیش می‌آید.48بنابراین عدالت را به یک معنای دیگر می‌شود معنا کرد که اگر به آن توجه شود می‌توان گفت که آن هم مساوات است؛ امامساوات به شکل دیگر. معنایی که قدما برای عدالت می‌کنند این است:إعطاء کلّ ذی حقّ حقّه؛ یعنی هر چیزی و هر شخصی در متن خلقت با یک شایستگی مخصوص به خود به دنیا آمده است، حقوق هم از همین جا پیدا می‌شود؛ یعنی ازساختمان ذاتی اشیاء.ما باید هر چیزی را در ذاتش مطالعه بکنیم.

بعد ببینیم که او شایستگی چه چیزی را دارد و چه استعدادی در وجود او هست. پس طبیعتش چه تقاضایی دارد. مثلاً در بدن انسان چشم، حقی دارد و دست، حقی دیگر...هر چیز استحقاقی دارد و منشأ آن هم خود خلقت است.49استاد شهید با این توضیحات به معنای دومی از عدالت می‌رسد و آن تساوی در مقابل قانون است؛ یعنی قانون، افراد را به یک چشم نگاه بکند، خودش میان افراد تبعیض قائل نشود بلکه استحقاق را رعایت بکند. به عبارت دیگر افرادی که از لحاظ خلقت در شرایط مساوی هستند، قانون باید با آنها به مساوات، بلکه باید مطابق شرایط خودشان با آنها رفتار بکند. این معنای دوم عدالت است.50 درعصر ظهور عدالت اجتماعی و امنیت اجتماعی به بالاترین مرتبة خود خواهد رسید.51

معنای سومی هم استاد شهید برای عدالت ذکر می‌کند و آن، رعایت توازن در اجتماع است. به تعبیر ایشان: بعضی گفته‌اند عدالت برای رعایت توازن در اجتماع است؛ یعنی هر حالتی که به صلاح اجتماع باشد و بهتر بتواند اجتماع را حفظ بکند عدالت است... می‌گویند اساساً افراد حقوقی ندارند، حق مال اجتماع است و بس. رعایت حقوق افراد معنا ندارد، حق مال فرد نیست. یکی از دانشمندان می‌گوید حق مال اجتماع است و تکلیف مال افراد؛ افراد باید به تکلیف عمل بکنند مکلف‌اند، وظیفه دارند اما اجتماع است که صاحب حقوق است.52

البته شهید مطهری بر آن است که هم فرد ذی‌حق است و هم اجتماع و تنها مصالح اجتماعی بر مصالح فردی ترجیح دارند.پس روشن شد که مراد از برابری و مساوات در اسلام، إعطاء کل ذی حقّ حقّه است و این حق به شایستگی‌های افراد بستگی دارد. به تعبیر دیگر می‌توانیم نتیجه بگیریم که از دیدگاه اسلام نابرابری امری طبیعی است و باید باشد؛ زیرا شایستگی‌ها و مراتب وجودی افراد با هم متفاوت است و انسان‌ها از نظر هوش و استعداد یا نیروی کار و تولید با هم برابر نیستند.

از نظر قرآن نابرابری به منظور آزمایش و سنجیدن عمل به نسبت برخورداری از مواهب طبیعی است: «و رَفَعَ بَعضُکم فَوقَ بعض درجاتِ لیبلوکم فیما اتاکم (انعام: 165)؛ بعضی از شما را به بعض دیگر برتری داد تا بیازماید شما را در آنچه به شما رسیده است». البته باید توجه داشت که همة افراد از نظر حقوقی یکسان‌اند؛ همان گونه که در انجام واجبات و تکالیف شرعی با هم برابرند.

یک مقام علمی یا دولتی در برابر قانون همان وضع را دارد که یک کارگر؛ حال بعد از مشخص شدن اینکه در اسلام نابرابری به سبب استحقاق و شایستگی امری طبیعی است، باید این نکته را بررسی کنیم که آیا این فاصله و نابرابری در مسائل سیاسی و حکومتی نیز وجود دارد؟ به تعبیر روشن‌تر آیا استحقاق و شایستگی در گرفتن منصب‌ها و جایگاه‌های سیاسی شرط است یا نه؟

دیدگاه اسلام نسبت به فاصله قدرت

در اسلام سیاست از دین جدا نیست و مسائل سیاسی و حکومتی نیز باید براساس اصول و مبانی اسلامی پی‌ریزی شوند. از نظر اسلام دنیا و آخرت دو روی یک سکه‌اند و باید در ادارة جامعه هدف اصلی رسیدن به قرب الاهی باشد. از دیدگاه شهید صدر «شاخص‌ترین بُعد خلافت انسان در زمین که بیانگر چهرة امتی و اجتماعی او نیز هست سیاست است. در این نگرش سیاست شأنی است انسانی و حاصل تعقل و اختیار و اراده وجولان یا احساس انسان در درون مجمع و مدینه یا زندگی مدنی و اجتماعی».53 پس حاکمان و مسئولان ادارة جامعه باید خودشان از شایسته‌ترین افراد باشند و جامعه را به سوی قرب الاهی و در مسیر خلیفة الاهی حرکت دهند.

سلسله مراتب قدرت حاکمیت در اسلام

برای روشن شدن نگاه جامعة توحیدی به توزیع قدرت، ابتدا باید نگاه متدینین در جامعة توحیدی به حاکمان خود مشخص شود. آیا به عقیدة آنها وظیفة رهبران جامعه فقط ایجاد نظم و اجرای قوانین مدنی است یا علاوه بر آن باید جامعه را با توجه به شناخت و معرفتی که به خدا و جهان هستی دارد به سوی هدف نهایی راهنمایی کنند؟ در این صورت مقام و مسئولیت درجامعة توحیدی جنبة ارزشی پیدا خواهد کرد.

به همین دلیل در مذهب اهل بیت، خلیفه‌ای که اطاعتش واجب و حکمش نافذ است باید معصوم و تأیید شده از طرف خدا باشد و اطاعت کردن از دیگران واجب نیست بلکه حرام است؛ چنانکه خداوند سبحان به این مطلب اشاره فرموده است: «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم».(نساء: 59)یکی از پژوهشگران مسلمان دربارة سلسله مراتب حکومت اسلامی می‌نویسد: خداوند اطاعت از امامان و پیامبران را همچون اطاعت از خود به همة مؤمنان واجب گردانیده است. بنابراین سلسله مراتب حکومت اسلامی تا اینجا عبارت است از خدا، پیامبر و امام.54

وی در ادامه دربارة سلسله مراتب در حکومت امام علی(ع) فرموده است: سلسله مراتب فرماندهی در حکومت امام علی(ع) به ترتیب و از بالا به پایین عبارت خواهد بود از الله(خدا)، رسول(پیامبر)، اولی الامر(امام)، والی(استاندار) و حاکم (فرماندار). همچنین برای آنکه والیان مناطق وحکام بلاد نیز این سلسله مراتب را در حکومت اسلامی به خوبی درک نموده و به خاطر داشته باشند گاه‌گاه امام در سخنان خود و یا در نامه‌هایی که می‌نوشت به این موضوع اشاره نموده و این مراتب را گوشزد می‌کرد.

مثلاً در طولانی‌ترین عهد نامه‌ای که آن حضرت برای مالک اشتر هنگامی که او را به ولایت مصر و اطراف آن فرستاده است ـپس از آنکه مالک را به محبت و لطف بسیار نسبت به مردم توصیه می‌کند ـ می‌فرماید: «به درستی که تو بالاتر و برتر از آنها هستی و آنکه تو را ولایت داد و به حکمرانی فرستاد (اشاره به خود امام) بالاتر و برتر از توست و پروردگار نیز برتر از کسی است که تو را ولایت داد و حکومت به تو سپرده».55

با توجه به روایت و آیة شریفة «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (نساء: 59) می‌توانیم بگوییم که سلسله مراتب مدیریتی در نظام اسلامی وجود دارد و باید به این نکته توجه داشت که مقام و منزلت مدیر بالاتر به سبب شایستگی و مراتب وجودی اوست نه ناشی از قدرت‌های ظاهری یا ملاحظات دیگر.به عبارت دیگر«سلسله مراتب مدیریتی در نظام اداری اسلام ریشه در بینش توحیدی دارد و یکی از شئون توحید، ربوبیت تشریعی خداوند است؛

یعنی باید پذیرفت که هر فردی جز آفریدگار جهان شایستگی قانون‌گذاری و فرمان دادن و پیروی‌شدن بی‌چون و چرا را ندارد، ولی نه به این معنی که هیچ کس دیگر را به هیچ صورت نباید اطاعت کرد یا هیچ کس به هیچ صورتی حق فرمان دادن ندارد، بلکه منظور این است که هیچ کس به طور مستقل از سوی خود حق فرمان دادن ندارد مگر اینکه خدا حقی را به او بدهد که در واقع اطاعت چنین کسی به اطاعت خدا باز می‌گردد.56

«و ما ارسلنا من الرسول الا لیطاع باذن الله(نساء: 64)؛ هیچ پیامبری نفرستادیم مگر برای اینکه مردم به اجازة خدا از او اطاعت کنند». پس اطاعتی که به اجازة خداست پشتوانه‌اش اطاعت خداست. چنان‌که از بررسی ویژگی‌های سیاسی و ویژگی‌های اداری عصر ظهور به دست می‌آید، سلسله مراتب قدرت در نظام مهدوی کاملاً الاهی است و کارگزاران حکومتی در عین داشتن بالا‌ترین توانایی خود را خادم مردم می‌دانند و مردم نیز آنان را شایستة حکومت و داشتن قدرت می‌دانند.57

در مدیریت اسلامی آنچه محور کارکردها و سازوکارهای سازمانی به شمار می‌آید «حق» است؛ از این‌رو، تعمیق وتوسعة دایرة مدیریت اسلامی ازمدیر جامعه «بت» نمی‌سازد تا به خودکامگی و خود سری دست زند و بنیان اجتماع را تضعیف کند. این اطاعت و پیروی ازحاکمان درعصر ظهور به سبب عدالت و شایستگی حاکمان به بالا‌ترین حد خود خواهد رسید.

ویژگی‌های رابطة ولایی مدیریت با نیروی انسانی

برای به دست آمدن نوع نگاه به فاصلة قدرت از دیدگاه اسلام بهتر است بعضی از ویژگی‌های رابطه بین رئیس و مرئوس در نظام ولایی را مشخص کنیم. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

1. دوستی و پیروی برای خدا

رابطة ولایی مدیریت با نیروی انسانی رابطه‌ای عمیق، انسانی و الاهی است، برخلاف روابط حاکم در جوامع بشری که به طور عمده یا بر ترس از مدیر یا بر نیرنگ و فریب او و یا بر محبت به شخص مدیر استوار است. رابطة ولایی مبتنی بر محبت شدید به خدای متعال است (الذین امنوا اشد حباً لله) (بقره: 165) و این محبت پیروی و اطاعت از مدیریت الاهی سازمان را به همراه می‌آورد که نوعی اطاعت از خدا به شمار می‌آید: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله (آل‌عمران: 31)؛ بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد».

یا در آیة دیگر می‌فرماید: «وان ربکم الرحمن فاتبعونی و اطیعوا امری؛(طه: 90) پروردگار شما رحمان است، پس مرا پیروی کنید و فرمان مرا بپذیرید».تاریخ گواه است بر آنکه رهبران و مدیران الاهی هرگز مردم را به پیروی از خویش و بندگی خود نخوانده و در ادارة امور، نیروی انسانی را به سوی خدا و بندگی او فرا می‌خواندند: «هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد؛ سپس او به مردم بگوید: «به جای خدا، بندگان من باشید.» (آل‌عمران: 79)

به عبارتی دیگر در سازمان اسلامی نیروی انسانی باید با آگاهی و بینش به مجموعة فعالیت‌ها و کارکردهای مربوط به خود و با توجه به نقش آنها در روند تولید و دستیابی به اهداف سازمانی اقدام به کار کند؛ تنها هدف سازمانی رشد تولید اقتصادی نیست که فقط مدیریت بیندیشد و تصمیم بگیرد و دیگران پیروی کنند و با از بین رفتن مدیریت همه چیز ازهم پاشیده شود، بلکه مهم‌ترین هدف سازمانی «تعالی انسان» است که او باید به اندازة بینش و آگاهی‌اش از عمل بهره ببرد و ارتقا یابد.58این دوستی و پیروی درحکومت مهدوی در پرتو عدالت درتوزیع قدرت به بالا‌ترین درجه خود خواهد رسید.

2. مسئولیت همگانی

انسان در این رابطه از منظر قرآن موجودی «آزاد» و «مختار» و «منتخب» از سوی یگانه آفریدگار جهان است. او مانند هر برگزیدة دیگر «رسالت» و «مسئولیت» دارد؛ رسالت از طرف خدا و مسئولیت در پیشگاه او. انسان نه تنها مسئول خویشتن است، بلکه مسئول افراد دیگر و مسئول آباد کردن جهان در جهت رشد و تعالی است: «اوست آنکه شما را از زمین بیافریند و عمران آن را از شما خواست»(هود: 61).

پیامبر اسلام(ص) در این زمینه می‌فرمایند: «همة شما چوپانید و همه مسئول گلة خویش».59 با این نگاه در سازمان اسلامی، فقط مدیر یا گروه خاصی مسئول نیست بلکه همه عهده‌دار و مسؤول‌اند؛ زیرا همه در جریان کارند و خود را مسئول سرنوشت یکدیگر و سازمان می‌دانند. این احساس مسئولیت در حکومت مهدوی به بالا‌ترین حدخود خواهد رسید.60

3. حد فرمانبری نیروی انسانی

حد پیروی نیروی انسانی در نظام اداری اسلام از مدیران به حسب عصمت وعدم عصمت متفاوت است. عصمت، پیروی و اطاعت تام را به همراه می‌آ ورد؛ زیرا اشتباه و انحراف از حق در سیرة معصوم(ع) دیده نمی‌شود؛ از این‌رو، تبعیت از معصومان(ع) بدون قید و شرط بر نیروی انسانی لازم است. اما پیروی از مدیریت‌های غیر معصوم در نظام اداری تا زمانی بر نیروی انسانی لازم است که فرمان آنان با دستور خدا و سنت معصومین(ع) و قوانین مستند به اذن الاهی مطابقت کند و از مسیر حق منحرف نگردد.

علی(ع) در هنگام معرفی عبدالله بن عباس به مردم بصره به عنوان استاندار جدید آنها فرمود: پس سخن او را بشنوید دستورش را فرمان برید تا زمانی که او از خدا و رسولش اطاعت کند. پس اگر در میان شما بدعتی پدید آورد یا از مسیر حق منحرف شد، بی‌گمان او را از فرمانروایی برشما عزل می‌کنم.61در مدیریت اسلامی آنچه محور کارکردها و سازوکارهای سازمانی به شمار می‌آید «حق» است؛ از این‌رو، تعمیق وتوسعة دایرة مدیریت اسلامی ازمدیر جامعه

«بت» نمی‌سازد تا به خودکامگی و خود سری دست زند و بنیان اجتماع را تضعیف کند. این اطاعت و پیروی ازحاکمان درعصر ظهور به سبب عدالت و شایستگی حاکمان به بالا‌ترین حد خود خواهد رسید.

نتیجه‌گیری

با توجه به مطالب ذکر شده درباب دیدگاه اسلام، اصول و مبانی آن نسبت به نابرابری و فاصله قدرت و همچنین با توجه به ویژگی‌های اجتماعی، سیاسی و اداری عصر ظهور که قالب و ظرف زمانی برای تحقق اصول و مبانی اسلام است می‌توان نگاه کلی اسلام را نسبت به نابرابری و فاصله قدرت در عصر ظهور بیان نمود. اهم مطالب و نتایج حاصل از نوع نگاه به قدرت در عصر ظهور در جدول 4.بیان میشود.

جدول4 : فاصلة قدرت در عصر ظهور

 ردیف موارد استخراج شده از فرهنگ اسلامی
1 نابرابری در قدرت با توجه به شایستگی‌ها و شئون افراد در فرهنگ اسلامی طبیعی و لازم است.
2 در فرهنگ اسلامی عدالت یعنی توجه به مراتب وجودی افراد و قرار دادن هر چیز در جایگاه خویش.
3 در فرهنگ اسلامی همه در برابر قانون یکسان‌اند و قدرت سیاسی هیچ گونه مزیتی در مقابل قانون محسوب نمی‌شود، بلکه هر کس به هرم قدرت نزدیک‌تر است در صورت خطا مواخذه‌اش شدیدتر است.
4 میزان اختیارات و قدرت به شایستگی‌ها و قابلیت‌ها در شرایط مساوی بستگی دارد.
5 در فرهنگ اسلامی قدرت و جایگاه به شکل طبیعی و غریزی از پیش تعیین شده نیست و به عملکرد و تلاش و قابلیت افراد بستگی دارد.
6 در فرهنگ اسلامی هیچ کس حق حاکمیت بر سرنوشت انسان را ندارد مگر خداوند یا نمایندگان او.
7 امام معصوم برپایة ویژگی‌ها و صفات برتری که دارد به این مقام رسیده است.
8 در فرهنگ اسلامی مسلمانان اطاعت از حاکم را اطاعت از خدا و آن را عبادت می‌دانند.
9 رابطة ولایی مدیریت با نیروی انسانی رابطه‌ای عمیق، انسانی و الاهی است.
10 در فرهنگ اسلامی همه، سلسله مراتب قدرت خود را برای رسیدن به هدف نهایی دخیل می‌دانند و همه خود را در جایگاه خود مهم می‌شمارند.
11 در فرهنگ اسلامی شخص متدین اطاعت از معصوم را بدون قید و شرط بر خود واجب می‌داند.
12 در فرهنگ اسلامی اطاعت از والی غیر معصوم مشروط به مخالف‌نبودن دستور وی با فرمان الاهی است.
13 میزان تکلیف افراد‌باتوجه به قدرت ومسئولیت آنان متفاوت است؛یعنی هرکس مسئولیتش بیشتر است،تکلیفش‌بیشتر است.
14 در فرهنگ اسلامی مسئول، خود را خادم رعیت می‌داند و هیچ وقت خود را بالاتر از آنها نمی‌شمارد.
15 در فرهنگ اسلامی، استفاده از قدرت باید مشروع باشد.
16 در فرهنگ اسلامی، حاکم با آحاد جامعه رابطة تنگاتنگ دارد.
17 در حکومت مهدوی، کارگزاران آن حضرت از ویژگی‌های روحی و اخلاقی و معنوی خاصی برخوردارند.
18 در فرهنگ اسلامی، زندگی شخص حاکم مانند مردم است و او هیچ امتیازی برای خود قائل  نیست .                                                                   

آنچه ذکر شده مهم‌ترین موارد در نگاه اسلام و حکومت اسلامی به بحث برابری و فاصلة قدرت است و می‌توان موارد دیگری را نیز از اینها استخراج نمود. از اینها می‌توان دیدگاه کلی اسلام را در این باره به دست آورد و بیان کرد که جامعة اسلامی در پیوستاری که هافستد تبیین کرده است، با توجه به مبانی و اصولش، چه جایگاهی دارد.

پی نوشت:

Geert hofsted, Cultures consequences, Second Edition, p. 523. 37

38. وحید عوقی، تبیین شاخص‌های فرهنگی عصر ظهور با نگاه مدیریتی، ص101.

39. محمدحسین جمشیدی، عدالت از دیدگاه ابو نصر فارابی، امام خمینی(ره) و شهید صدر، ص 502.

40. بهرام اخوان کاظمی، عدالت در اندیشه‌های سیاسی اسلام، ص29

41. مرتضی مطهری، مبانی اقتصاد اسلامی، ص 14.

42. همو، اسلام و مقتضیات زمان، ص309.

43. همان

44. همچنان که در قرآن (روم: 22) آمده است: «از نشانه‌های خداوند، آفرینش آسمان‌ها و زمین و مختلف‌بودن زبان‌ها و رنگ‌های شما است».

45. مرتضی مطهری، مجموعه آثار(بیست گفتار)، ج25، ص250.

46. همان.

47. همان.

48. همان، ص251.

49. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ص 312.

50. همان،ص313.

51 دلائل آن در پایان‌نامه نگارنده با عنوان «تبیین شاخص‌های فرهنگی عصر ظهور با نگاه مدیریتی، 1388». بیان شده است.

52. همان،ص319.

53. همان،ص512.

54. اشرف سمنانی، غلامرضا، تحلیل از مدیریت اسلامی در پنج سال رهبری امام علی(ع)، ص 132.

55. همان

56. درودی، مجتبی، بررسی و تحلیل نظری اصل وحدت و هماهنگی در سازمان با رویکرد اسلامی، ص49.

57. وحید عوقی، تبیین شاخص‌های فرهنگی عصر ظهور با نگاه مدیریتی، ص 81.

58. درودی، مجتبی، بررسی و تحلیل نظری اصل وحدت و هماهنگی در سازمان با رویکرد اسلامی، ص70.

59. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏72، ص 39

60. وحید عوقی، تبیین شاخص‌های فرهنگی عصر ظهور با نگاه مدیریتی، ص 81.

61. سیدمحمدکاظم قزوینی حائری، شرح نهج‌البلاغه، ج 1، ص 361.

وحید عوقی/ دانش‌آموخته حوزه علمیه و کارشناسی ارشد مدیریت

منبع :فصلنامه پژوهش های مدیریتی شماره 1

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.