1)) قران:
نام مشهور کتاب آسمانی ما قران است و ۶۶ بار در آن بکار رفته است مانند: لو انزلناه هذا القران علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله (حشر:۲۱) اگر این قران را بر کوهی نازل می کردیم می دیدی که در برابر آن خاشع می شود و از خوف خدا می شکافد.
قران از ریشه قراء هم بمعنای قرائت و خواندن است و هم بمعنای جمع کردن. اگر از مفهوم قرائت گرفته شده باشد در این صورت کلمه قران اسم خواهد بود برای آنچه خوانده می شود و اگر از مفهوم جمع کردن باشد نام مجموعه ای خواهد بود که حروف- کلمات- آیات و سوره ها در آن گرد آمده یا احکام - حقایق- معارف و تعالیم عالی دینی که در کتابهای پیشین پراکنده بود در آن جمع شده است.
۲)) کتاب:
واژه کتاب بمعنای مکتوب( نوشته شده) پس از واژه قران بیش از دیگر اسم ها بکار رفته است مانند آیه : الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا (کهف:۱) ستایش مخصوص خدایی است که این کتاب ( آسمانی ) را بر بنده ( برگزیده) اش نازل کرد و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد.
۳)) فرقان:
فرقان در اصل بمعنای چیزی است که حق را از باطل جدا می کند و وسیله شناسایی این دو می باشد: تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا (فرقان:۱) زوال ناپذیر است کسی که قران را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهتده جهانیان باشد.
توصیف قران به این نام به این دلیل است که قران وسیله شناخت حق از باطل در مسیر زندگی فرد و اجتماع و معیار محکمی در زمینه افکار- عقاید- قوانین- احکام- آداب و اخلاق است. البته باید توجه داشت که فرقان اسم خاص قران نیست و به کتاب آسمانی حضرت موسی ع نیز اطلاق شده است: ولقد آتینا موسی و هارون الفرقان (انبیاء:۴۸) و ما به موسی و هارون فرقان دادیم.
۴)) ذکر:
در بعضی از آیات قران شریف ذکر ( یاد آورنده ) نامیده شده است: انا نحن نزلنا الذکر... (حجر:۹) ما ذکر ( قران ) را نازل کردیم. اطلاق این نام بر قران بدان دلیل است که قران حقایقی را که بشر با فطرت الهی خود دریافته و در مکنون وجودی او قرار دارد متذکر می شود.