پاک سازی زبان فارسی از قاعده های دستوری زبان عربی2
« و بدیدم اندر وی (تاریخ طبری) علم های بسیار و حجت ها و آیت های قرآن و شهرهای نیكو و اندر وی فایدهها دیدم بسیار.» (ص ۲ )،
« و این گزارش كه كنیم از گفتار دهقانان كنیم.» (ص ۸ )،
« و این همه خلقان ازیشان پدید آمدند.» (ص١٣)،
«و نخستین چیزی كه آفرید از خلقان دیو آفرید.» (ص ١۶ )،
« تا عبرت ها و قدرتهای او ببینند.» (ص ۲١ )،
« چون از همهی منزل ها برود.» (ص ۲٣ )،
« و حكیمان یونان ... ایدون گفته اند.» (ص ۲۶ )،
« و از این مسألهها یك حدیث اصحاب كهف بود.» (ص ۲۶ )،
«و طعام ها و میوهها و نباتها برجای.» (ص ۶۴ )،
« و هرچه بدو اندر است از منفعت ها و مضرت ها.» (ص ٣٣ )،
« و از تورات حدیث ها كردی.» (ص ۴۹ )،
« و این همه مشرق ها و مغرب ها را خدای تعالی به قرآن اندر یاد كرد.» (ص ۴۵ ).
● دوباره به دیوان عبدالواسع جبلی دیده می افكنیم كه با آن كه به سبك عراقی سخن میگفت و بر خلاف سخنوران پیرو سبك خراسانی سادگی سخن را رها كرده بود و لغتهای مشكل تازی فراوان برمیگزید، با این همه بسیاری از كلمههای تازی را با جمعهای پارسی میآورد و در دیوان وی شاهدهای فراوانی را نیز دیدیم كه چه گونه كلمههای الف و لامدار را بی الف و لام آورده است. دربارهی چنان شاعر توانایی نمیتوان گفت ضرورت شعر این شیوه را ایجاب كرده است. به ویژه كه دربارهی بسیاری از تصرفهای دیگر سخنوران ایرانی در كلمههای تازی از قبیل "میر" به جای "امیر" و "بو" به جای "ابو" و "بن" به جای "ابن" یعنی حذف همزهی اول كلمه نیز میتوان در دیوان وی نمونههای فراوان یافت.
او در این شعرها كلمههای تازی را به پارسی جمع بسته است:
١- كو به جای فاضلان افضال صد چندین كند (ص ۹۷ )
۲- زایران حجّاج و سدّه صخره و درگه منا (ص ۹۷ )
٣- از نوع های كفایت هر آنچ بتوانست (ص ۶١ )
۴- از ثناهای بلیغ و از صفت های بدیع (ص ۶١ )
۵- عبارت های آن زیبا اشارت های آن دلبر (ص ١٣۴ )
۶- ناوك برنده ی تو از سفیران قضا (ص ١۴۹ )
۷- چون خطیبان در لباس قیرگون شد زاغ و گشت (ص ١۵۶ )
۸- سدیگر نعمت وافر چهارم حشمت خلقان (ص ٣۶٣ )
۹- رسم های تو چون صنع ابر در بستان گزین (ص ٣۷۷ )
١۰- سعی های تو چو فعل شمس در گردون بزرگ (ص ٣۷۷ )
تردیدی نیست كه در جاهایی كه برخی از جمعهای عربی در زبان فارسی به صورت جمع مصطلح شده است ناگزیر آنها را به همان صورت به كار میبریم و تعصب نشان نمیدهیم كه به بیسلیقگی و زشتی و نامأنوسی كلمه منجر شود. همان گونه كه دربارهی جمعهایی مانند واردات و صادرات و دیگر نامهای خاص و اصطلاحهای مختلف، آنها را بیتعصب به كار میبریم تا هنگامی كه دستگاهی صلاحیتدار آنها را تغییر دهد. منظورم این است كه در عین حال ذوق و زیبایی و مأنوس بودن كلمه را هم باید در نظر گرفت و از این كه كار به هرج و مرج نگراید، غافل نباید بود.
پ ) اكنون به تنوین میپردازم كه به هیچ روی در الفبای فارسی یافت نمیشود و برای نوآموزان بلای بزرگی است. آموختن صدایی كه «نون» تلفظ میگردد و آنگاه با حركتهای دیگری نمایان میشود، به نوآموز ایرانی كار دشواری است، به ویژه كه هر سه گونهی آن در نوشتن یكسان نیست: تنوین نصب به صورت الف نوشته میشود، ولی تنها دانستن این قاعده كافی نیست بلكه استثنا در استثنا هم دارد. بدین معنی كه كافی نیست دانشآموز بداند كلمههایی چون ابداً، واقعاً، مسلماً و مانند اینها را كه تنوین نصب دارند باید به صورت الف نوشت، بلكه نویسنده باید این استثنا را هم فراگیرد که: كلمههای مختوم به تای مدور را نباید به صورت الف نوشت یا املای «استثنائا» نادرست است و باید آن را به صورت «استثناءً» نوشت.
بی هوده نبود كه متقدمان میكوشیدند زبان پارسی را از این گونه نفوذهای ناروا نگهبانی كنند، چنان كه در متن های معتبر پیش از مغول كم تر به كلمههای تنویندار برمیخوریم. برای مثال در سراسر مجمع التواریخ و القصص (به تصحیح بهار) كه در سده ی پنجم هجری تألیف شده است، نمیتوان كلمهای تنویندار جست. همچنین، در ترجمهی بلعمی نیز چنین كلمههایی یافت نمیشود و در كلیله و دمنه نیز بیش از یكی دو كلمهی تنویندار نمیتوان جست. از این روست كه برخی از نویسندگان معاصر میكوشند هر گونه قاعدهی صرف و نحوی را كه از زبانهای بیگانه داخل فارسی شده باشد و با خصوصیات لغوی و صرف و نحوی زبان فارسی سازگار نباشد، فروگذارند و شیوهی شیوا و استوار نیاگان را برگزینند و بكوشند زبان فارسی را تهذیب و تصفیه كنند.
اكنون به نمونههایی از نوشتههای متقدمان اشاره میشود:
١- انصاف به جای انصافاً
انصاف در هم افتادیم و داد فسق و فجور بدادیم. (گلستان سعدی)
۲- از هیچ روی و به هیچ حال به جای اصلاً و ابداً
و اگر فرمان من میكنند مرا فزونی نبود، از هیچ روی. (ترجمهی طبری، ص ۲۰ )
و به هیچ حال آن را مهمل نتوان گذاشت. (بیهقی، ص ۲۰ )
٣- خاصه به جای مخصوصاً یا خصوصاً
و مأمور را از فرمانبرداری چه چاره است خاصه پادشاه (بیهقی ص ۲۸ )
۴- به حقیقت به جای حقیقتاً
و كس نداند به حقیقت چند شده بود و چند مانده بود. (ترجمهی طبری، ص ۲۵ )
۵- به شرح به جای مشروحاً
و حال آن به شرح باز نمود. . (بیهقی، ص۴۰)
۶- تمامی به جای تماماً
تمامی به جایگاه گفته شد. (مجمع التواریخ، ص ۷۶ )
۷- به زودی به جای فوراً یا سریعاً
و به زودی قاصدان را بازگرداند. (بیهقی، ص ١۴ )
۸- به اتفاق به جای متفقاً یا مطلقاً
وی را به اتفاق كفایت مسلّم است (عبدالواسع جبلی)
۹- به تن خویش به جای شخصاً
به تن خویش با رعیت و دهقانان. (مجمع التواریخ، ص ۶۹ )
١۰- در وقت به جای فوراً و آناً
در وقت باز گردد. (بیهقی، ص ١۲٣ )
اکنون بسیاری از نویسندگان به جای فوراً، بیدرنگ را به كار میبرند.
توجه داشته باشید كه منظور نگارنده بیرون راندن همهی كلمههای بیگانه از زبان فارسی نیست كه چنین پنداری بسیار نابخردانه و دور از منطق و امكانناپذیر است. با آن كه بارها یادآوری كردهام باز هم تكرار میكنم كه منظور از تصفیه و تهذیب زبان فارسی، راندن قاعدهها و آن گونه كلمههایی است كه با دستور زبان فارسی و لهجههای ایرانی سازگار نیست از قبیل «ال»، «تنوین»، «جمعهای بیگانه»، همزه و مانند اینها كه به استقلال زبان فارسی آسیب میزند و كار آموزش خواندن و نوشتن را در آموزشگاهها دشوار میسازد و بیگمان این كار باید از طرف دستگاه صلاحیتداری رهبری شود.
ت ) و اكنون نكتههایی دربارهی همزه از نظر خوانندگان ارجمند میگذرانم كه صاحبنظران دستور و املای فارسی بر آنند كه حرف یا صدای همزه در وسط و آخر كلمههای فارسی یافت نمیشود و تنها برخی از كلمههای پارسی چون ایران، امروز، ابر، افتدن و مانند اینها با حرف یا صدایی آغاز میشود كه تلفظ آن همانند همزهی عربی است و چون در وسط و آخر كلمههای فارسی همزه دیده نمیشود ناگزیر علامت آن هم كه در كلمههای تازی بدین سان « ء » نوشته میشود نباید به كار رود و پیداست كه چنین علامتی به نام و تلفظ همزه در كلمههای فارسی وجود ندارد.
در اینجا سزاست به یكی از شیوههای رسم خط قدیم كه هم اكنون نیز در نسخههای خطی یافت میشود، اشاره گردد تا برخی از كسان در اشتباه نمانند. در دستور و رسم خط زبان فارسی از نوعی "ی" سخن به میان میآید كه آن را "ی" اضافی یا "ی" زاید یا "ی" وقایه میخوانند. این "ی" در جاهایی به كار میرود كه حركت آخر كلمه تغییرناپذیر یا به گفتهی نحویان زبان تازی "مبنی" باشد و بخواهند چنین كلمههایی را جمع ببندند یا به كلمهی دیگری اضافه كنند و یا پسوندی به آخر آنها بپیوندند؛ مانند كلمههای مختوم به الف: دانایان، سرای ها، جای ها، دانای جهان، دانایی و كلمههای پایان یافته به صدای «او» مانند: دانش جویان، جوی ها، دانش جوی دانشكده، دانش جویی و كلمههای پایان یافته به های مخفی یا غیرملفوظ كه پایان آنها باید مفتوح باشد و «ه» نشانهی بیان حركت ماقبل است چون: خانهی او، خانهیی.
متقدمان در نوشتن این «ی» شیوههای گوناگونی داشتند كه یكی از آنها نوشتن نیمهی اول «ی» با كسرهی اضافه به سان «ءِ» بود و آن را بالای حرف «ه» میگذاشتند مانند خانۀ یا در پایان كلمه مانند داناء. چون علامت مزبور به همزهی عربی شباهت یافته است متأخران آن را همزه پنداشته و در نتیجه دچار غلطها و لغزشهایی شدهاند و برخی از كلمههای همزهدار عربی را با این نشانه نوشتهاند كه در واقع نشان «ی» است. همچنین همین نشانهی همزه مانند، باعث شده است كه برخی نویسندگان در كلمههای فارسی پایان یافته به الف یا واو با صدای "او" نیز نشانهی همزه را به كار برند، مانند: شیمیائی، دانائی، دانش جوئی، بگوئیم و جز اینها. اما صاحبنظران برآنند كه به تر است این كلمهها را به صورت شیمیایی، دانایی، دانش جویی و بگوییم، بنویسیم.
این شیوه را حتا برای كلمههای عربی پایان یافته به همزه نیز اجرا كنیم و به جای نهائی، وفائی، فضائی و هوائی بنویسیم: نهایی، وفایی، فضایی و هوایی. این كار در نوشتههای متقدمان نیز دیده میشود، چنان كه آمن را ایمن و جزء را جزو و وضوء را وضو تلفظ كردند و شرائط، وسائل، سائر و صحائف و صدها كلمهی نظیر آنها را با «ی» بدین سان متداول ساختند: شرایط، وسایل، سایر و صحایف.
در ترجمهی طبری بدین گونه شاهدها دست مییابیم:
١- دریشان روح عطا كرد. (ص ١١٣ )