• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1109)
پنج شنبه 12/5/1391 - 2:41 -0 تشکر 488271
فارسی گویی فارسی زبانان

دکتر پرویز رجبی

تدوین: آریا ادیب

فارسی گویی فارسی زبانان

حیات زبان فارسی در كوچه و خیابان را میزان آشنایی و درك ما از این زبان رقم می زند. تابلوهای تبلیغاتی، دست نوشته های پشت شیشه ی مغازه ها، پارچه نوشته های سازمان های گوناگون و مجموعه اعلان ها و ابزاری كه برای اطلاع رسانی در سطح شهر، چند جمله كوتاه را یدك می كشند، برآیند همان درك كلی مردم و مسئولان از زبان فارسی است.
با مطالعه و تفكیك نوشته های در و دیوار و مغازه ها و خیابان ها به آسانی می توانیم به دسته بندی قبیله های زبانی گوناگون دست پیدا كنیم كه در آن ها می توان سطح های زبانی صتف ها و قشرهای گوناگون را بازشناخت.
عبارت "نهار موجود می باشد" كه با خطوطی ابتدایی و كج و كوله نوشته شده است به ما می فهماند صاحب رستوران ِ پرت و دور افتاده ی وسط جاده، نمی داند نهار یك كلمه عربی و به معنای ظهر است و آن چه به عنوان وعده ی غذایی مورد نظر او بوده "ناهار" است.
دور از انصاف است كه صاحب این رستوران را برای فعل "می باشد" محاكمه كنیم، چرا كه استفاده از این فعل غلط نزد بسیاری از سازمان های ریز و درشت فرهنگی و غیرفرهنگی نیز مرسوم است. وقتی مطبوعات یا رسانه ملی صدا و سیما كه در طول شبانه روز بارها در اخبار و دیگر برنامه های خود به فراوانی از این واژه استفاده می كند، توقع تشخیص درست و نادرست بودن چنین فعلی از صاحب یك رستوران توقع نابه جایی است.
در زبان فارسی مصدر "باشیدن" اصلن وجود ندارد و این فعل غلط، اغلب به جای فعل های "است" و "هست" به كار می رود.
شاید همین سهل انگاری ها و شلختگی های زبانی سبب شده است كه برج مخابراتی میلاد را "دو متخصص" به تنهایی بسازند. اگر به تابلویی كه در بزرگراه همت و در کنار این برج عظیم پا در زمین سفت كرده نگاه كنیم با این عبارت رو به رو می شویم: «برج میلاد، نماد عزم ملی متخصصین ایرانی است» . واژه ی "متخصصین" كه بنا به نیت نگارنده اش قرار بوده به گروه بسیاری از متخصصان اطلاق شود، از آن جا كه با "ین" جمع بسته شده فقط به معنای دو متخصص است و آن چه مورد نظر او بوده با آسانی از جمع بستن واژه ی متخصص با علامت جمع الف و نون (متخصصان) به دست می آمده است.
عبارت "لطفا شئونات اسلامی را رعایت نمایید" چیزی نیست كه هر ایرانی روزانه در اماكن عمومی بارها با  آن رو به رو نشود. معنی این جمله در حقیقت این می شود: "لطفا شأن هاهای اسلامی را رعایت نمایش دهید" . واژه شئون خود جمع شأن است و دیگر نیازی به دوبار جمع بستن آن نیست. فعل نمایید ، نمود ، نمودند و... در رسانه ها، مكاتبات اداری و نزد عموم مردم به ترتیب به معنای فعل های كنید ، كرد و كردند به كار می رود، در حالی كه بن فعل نمود، نما است و همه ی شكل های گوناگون این فعل چیزی جز معنای "نمایش دادن" را نمی رسانند.
فعل "می گردد" نیز سرنوشتی مشابه شكل های گوناگون فعل نمود را دارد. این فعل نیز در معنای "می شود" به كار گرفته می شود كه كاملن غلط است. فعل می گردد به معنای می چرخد، گردش (نه به معنای تفریح) یا جست وجو كردن است.
مثال: "زمین به دور كره خورشید می گردد" یا "می گردیم پیدایش می كنیم" . از این رو عبارت "همایش آسیب شناسی زبان فارسی برگزار می گردد" . در حقیقت یعنی: "همایش آسیب شناسی زبان فارسی برگزار می چرخد."
در همه ی ایستگاه های مترو در یك اعلان دیواركوب، دستورالعمل ایمنی مسافران كه در ۲۵ بند تنظیم شده تمامی نكته هایی كه مسافران برای داشتن سفری امن باید رعایت كنند، آمده است. در این  ۲۵ بند دقیقن ۲۸غلط نگارشی وجود دارد كه ۴ بار فعل "می باشد" ، ۱۰ بار فعل "نمود" و "نمایید" ، ۹ بار كلمه ی "درب" ۳ بار واژه ی "مسئولین" و دو بار نیز ركن اول فعل مركب با چند كلمه فاصله از ركن دوم فعل آمده است.
جالب تر این كه در لوح یادبودی كه در مراسم آغاز به كار مترو پرده برداری شده آمده است: « ... با حضور ... رئیس محترم... افتتاح گردید. »
یعنی در واقع:  مترو با حضور... رئیس محترم... افتتاح چرخید.
واژه ی خلأ (با همزه روی الف) در بسیاری از پوسترهای نصب شده در بیمارستان ها و سازمان های گوناگون و حتا در مطبوعات به صورت خلاء (با همزه پایین الف) نوشته می شود كه به معنای آبریزگاه است.
برخی از رانندگان روی تكه كاغذی كه به داشبورد ماشین چسبانده اند نوشته اند: "كرایه را پول خورد بدهید".  واژه ی "خورد" به معنای ریز ریز شده است و واژه ی درست مورد نظر آنان "خرد" است.
اگر همین چند نمونه ی كوچك و دم دستی را در كوچه ها و خیابان های شهر دنبال كنید، به غلط های بسیاری برمی خورید كه نه تنها در دست نوشته های یك سوپرماركت یا خیاطی بلكه از سوی روابط عمومی سازمان های عریض و طویل كشوری و حتا دانشگاهی نوشته شده است. فرهنگستان ایران توان خود را صرف برابر گذاری برای واژه های بیگانه كرده و غلط های مشهور چنان خود را به زبان فارسی تحمیل كرده اند كه به هیچ روی نمی توان آن ها را از ذهن مردم فارسی زبان بیرون راند. حضور قدرتمند غلط های مشهور تا اندازه ای است كه بسیاری از كسانی كه به غلط بودن كاربرد این واژگان آگاهی دارند نیز شكل درست آن ها را به كار نمی برند چرا كه ممكن است از سوی دیگران به بی سوادی متهم شوند.
نخستین علت تاسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی برابر سازی برای واژه های فرنگی بوده و این امر كه در سال ۱۳۱۴ش به تاسیس فرهنگستان اول منجر شد تا به امروز جزو سرلوحه اصلی كار فرهنگستان بوده است.
فرهنگستان به عنوان مرجع و منبع ضرب واژه و اصلی ترین نهاد سیاست گذار زبان فارسی شناخته می شود؛ از این رو شورای عالی انقلاب فرهنگی طی بخشنامه مورخ ۲۹/۹/۸۳ مصوب هیئت دولت، همه ی دستگاه های دولتی را نسبت به استفاده از واژه های مصوب فرهنگستان در مكاتبه های اداری مكلف كرده است.
وزارت فرهنگ نیز طی آیین نامه ای اجرایی، قانون ممنوعیت به كارگیری اسامی، عنوان ها و اصطلاح های بیگانه در تابلوهای سردر مغازه ها را به واحدهای صنفی ابلاغ كرده است. بر پایه ی این آیین نامه استفاده از تابلو یا نوشته هایی كه فقط به خط غیر فارسی تنظیم شده باشد، به استثنای نشانه های بین المللی، ممنوع است و نیروی انتظامی موظف است از نصب و ادامه ی استفاده از آن ها جلوگیری كند. از سویی مجلس شورای اسلامی نیز ۱۰۰ میلیون ریال اعتبار برای كمك به اجرای این قانون اختصاص داد. حداد عادل رییس مجلس شورای اسلامی- خواستار منع كامل كاربرد كلمه های خارجی در بسته بندی كالاها شده بود. چنان كه پیداست توان و حساسیت فرهنگستان بیش تر نسبت به برابر سازی و جلوگیری از پخش واژه های بیگانه متمركز شده است و نسبت به غلط های مصطلح و مشهور زبان فارسی و خطاهای فاحش در نوع به كارگیری واژه ها و فعل ها، املای درست كلمه ها و استخوان بندی جمله در زبان فارسی چندان توجهی ندارد و حتا در كتاب ها، خبرنامه ها و مكاتبه های خود نیز مرتكب برخی از خطاهایی كه برشمردیم می شود.
وقتی با حسن قریبی مدیر روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره ی این شكل نادرست از حضور زبان فارسی در اماكن عمومی، دولتی و خصوصی گفت و گو می كنم و واكنش فرهنگستان را در این باره جویا می شوم، می گوید: «فرهنگستان پس از مدت ها رایزنی دستور خط و شیوه نامه ای تهیه كرده كه در آن شكل صحیح واژه های نادرست آمده و این شیوه نامه در اختیار بسیاری از سازمان ها و همچنین مردم قرار گرفته است» .
نكته جالبی كه قریبی به آن اشاره می كند این است كه در رعایت شیوه نامه های فرهنگستان، ارتش و نیروی انتظامی رتبه های نخست را دارند و صدا و سیما نیز در این رتبه بندی جزو تنبل ترین نهادهاست.
قریبی می گوید: « ارتشی ها و نظامی ها اصولن به خاطر نظم خاصی كه در ساختار مدیریتی خود دارند و به كلماتی نظیر دستور حساسیت ویژه ای نشان می دهند، بیش ترین استفاده ها را از دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان می كنند، اما صدا و سیما به واسطه ی وسعت و تنوع برنامه ها دچار نوعی پریشان گویی شده است و فقط در بخش خبر به مصوبات فرهنگستان توجه نشان می دهد» .
در طبقه ی ششم فرهنگستان و پیش از آن كه به روابط عمومی وارد شوم، نامه های داخل تابلو اعلانات را می خوانم: «از همه همكاران عزیز دعوت می شود كه در جشن كوچك صمیمانه ای كه به مناسبت انتشار جلد اول دانشنامه زبان و ادب فارسی برگزار می شود شركت فرمایند» . و نامه بعدی: «كار گروه ورزش فرهنگستان در نظر دارد به مناسبت دهه فجر یك دوره مسابقات در رشته های فوتبال، شطرنج و... و نیز گردش یك روزه برگزار نماید، همكارانی كه مایلند در این برنامه ها شركت كنند با ما تماس حاصل نمایند».
در نامه ی نخست،  "كه" یک بار بدون دلیل آمده است و فعل "نماید" و "نمایند" نیز در نامه ی دوم كاربرد درستی ندارد. در دیگر نامه نگاری ها و پاره ای از مطالب خبرنامه ی فرهنگستان نیز استفاده ی نادرست از فعل "می گردد" و برخی دیگر از واژه ها به روشنی دیده می شود. اما این عبارت كه: «این آسان بر فقط در این طبقات توقف می كند» نشان می دهد كه فرهنگستان چنان محو ضرب واژگان جدید و برابر سازی شده است كه ساده ترین اصول درست نویسی فارسی را در متن های خود رعایت نمی كند؛ وسواسی كه برای استفاده نكردن از كلمه ی "آسانسور" وجود دارد، برای برگزیدن درست فعل ها در متن های این نهاد وجود ندارد.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی باید به عنوان اصلی ترین و مشروع ترین نهاد علمی زبان فارسی، این زبان را از كلكسیون خطاهای زبانی بپیراید و شكل درست این خطاها را به صورت تصویب شده به همه ی نهادها اعلام كند.
صدا و سیما نیز با استفاده ی دایم از شکل های درست این خطاهای زبانی و تهیه ی برنامه های گوناگون با حضور متخصصان زبان فارسی، می تواند بسترهایی را فراهم كند تا رفته رفته غلط های مشهور كه در ظاهر، نشان از فرهیختگی اداری و كارمندمابانه دارند، از زبان فارسی جارو شوند.

اکنون به نمونه های گوناگون دیگری از نادرست گویی در زبان فارسی نگاه می کنیم:

- درجه ی سانتیگراد و چهل درجه تب

پنج شنبه 12/5/1391 - 2:43 - 0 تشکر 488275

فارسی گویی فارسی زبانان2 

«گراد» همان «درجه» است. از این رو به جای گفتن: «دمای هوا  به ۲۵ درجه ی سانتیگراد خواهد رسید»، باید گفت به ۲۵ سانتیگراد خواهد رسید. این اشتباه یادآور «سنگ حجرالاسود» است. و به جای، مثلن «چهل درجه تب»، باید گفت: «سه درجه تب»!

- ساختن

ناگفته پیداست که ساختن به معنی مثبت «درست کردن» ، «آبادکردن» و «سامان دادن» و... است. پس شایسته است که به جای «ویران ساختن» و «نابودساختن» و «پایمال ساختن» و... بگوییم: «ویران کردن» و «نابودکردن» و «پایمال کردن» و...

- چالش

چندی است که بیش تر در گفت و گوهای سیاسی، برای رساندن مفهوم «برخورد ناخواسته»، به گونه ای روزافزون،   واژه ی ترکی «چالش» به معنی «زد و خورد»  و «جنگ» به کار می رود. پیداست که در این جا پای واژه ی به ظاهر فارسی «چالش» به معنی «همبستری» و «سیری ناپذیر در همبستری»  و یا « چالیدن» به معنی «خرامیدن» و «راه رفتن با ناز و خودبزرگ بینی» در میان نیست.

- هر از گاهی یا گهگاهی؟

در سال ۱۳۴۲ سازمان کتاب های جیبی کتابی منتشر کرد به نام «لبه ی تیغ» از سامرست موآم که مهرداد نبیلی آن را ترجمه کرده بود و در زمان خود از ترجمه ی ارزشمندی برخوردار بود. من با خواندن این کتاب چنان شیفته ی آن شدم که بی درنگ به تقلید از راهی که «لاری» شخصیت اصلی داستان پیموده بود پرداختم و شاید هنوز هم پیرو این راهم...

در این کتاب مهرداد نبیلی همواره از اصطلاح «هر از چندی» و «هر از گاهی» استفاده کرده بود که مرا به دل نشست. من از آن روزگار به گونه ای ناخودآگاه و بدون توجه به درستی و نادرستی ساختار دستوری آن از آن سود جسته ام و همچنان می جویم.

امروز نامه ای داشتم از استاد نام دار سخن دکتر جلیل دوستخواه که آن را در این جا می آورم:

«شما در رونوشت ها نکته های زبانی چشم گیری را مطرح و درباره یس آن ها روشنگری می کنید. از سوی دیگر دیدم در «سیمرغ» ترکیب به باور من بدترکیب «هراز گاهی» را به کار برده اید. کاربرد این ترکیب پیشینه ی درازی ندارد و من نمی دانم نخستین بار چه کسی و بر چه پایه ای آن را به کار برده است که بسیار زود هم رواج یافت و همگانی شد. اما هنوز که هنوز است، ساختار این ترکیب بر من روشن نیست و من هیچ گاه آن را به کار نبرده ام و به جای آن «گاهی» یا «گاه گاه» یا «گاه گاهی» یا «گه گاه» یا «گه گاهی» یا «هر چندگاه یک بار» می نویسم».

«خواهشمندم اگر توجیه ساختاری برای کاربرد «هر از گاهی» دارید، مرا هم از آن آگاه فرمایید».

اعتراف می کنم که با خواندن یادداشت استاد یکه خوردم. بیش از شش ساعت از درهای بسیاری درآمدم و توجیحی نیافتم جز همان برداشتی که از نخست داشته ام:

«هر از گاهی» می تواند قید استمراری باشد. برای نمونه:

در برلین گاهی زمین می لرزد. نه همیشه. گاهی. و ممکن است مدت ها و دهه ها زلزله ای پیش نیاید. اما در بم هر از گاهی (به طور مستمر) زلزله می آید. یعنی بم زلزله خیز است.

ظاهرن این اصطلاح همان است که ابوالفضل بیهقی به صورت «گاه از گاه» می آورد: منوچهر بن قابوس «مردی که وی را حسن محدث گفتندی نزدیک امیرمسعود فرستاده بود، تا هم خدمت محدثی کردی و هم گاه از گله نامه و پیغام آوردی و می بردی».

- کاندیدا، نه کاندید. کاندیداتور، نه کاندیداتوری

شایسته است که در استفاده از واژه های بیگانه نیز اندکی دقیق تر باشیم. به ویژه هنگامی که معنای واژه ای با اندکی دگرگونی کاملن از منظور ما فاصله می گیرد.

«کاندیدا» یعنی داوطلب، خواستار (داوطلب انتخاب شدن به مقامی معین) و «کاندید» در لاتینی و فرانسه یعنی ساده دل و صاف و صادق (بیش تر با معنایی منفی، مانند نادان و ساده لوح) و [با کاندیدا (در فرانسه: candidat و در انگلیسی: candidate) به معنای «داوطلب و کسی که خواهان مقامی است یا کسی و چیزی که برای کاری در نظر گرفته شده» بسیار متفاوت است.
کاندیدا از ریشه‌ی لاتین candidatus یا candidus می‌آید به معنای سپیدپوش و علت نیز آن است که در روم باستان کسانی که خواهان مقامی بودند و مثلن می‌خواستند وارد مجلس سنا شوند، لباس سپیدی بر تن می‌کردند. (Senate به معنای مِهان و بزرگان با senior مرتبط است. در زمان اشکانیان، ایران نیز مجلس مشابهی داشت که به نام مجلس «مِهستان» خوانده می‌شد و دقیقن همین معنا را دارد یعنی جایی که مِهان و بزرگان جمع می‌شوند.] ¤

در زبان فارسی واژه ی «کاندید» با معنای حقیقی خود اصلن کاربردی ندارد، ولی اغلب دیده می شود که به جای «کاندیدا» گفته می شود «کاندید».

همچنین [در زبان فرانسه و انگلیسی (به ویژه انگلیسی بریتانیا) اسم مصدر candidate می‌شود candidature (در انگلیسی امریکایی بیش تر candidacy استفاده می‌شود.) اما برای پارسی‌زبانان گویی واژه‌ی «کاندیداتور» نشانی از اسم مصدر ندارد. برای همین خودشان یک «یای مصدری» نیز به پایان آن چسبانده‌اند و واژه‌ی عجیب «کاندیداتوری» را به معنای «کاندیدا شدن یا کاندیدا شدگی» ساخته‌اند.] ¤

¤ توضیح نهاده شده در [] در تکمیل موضوع "کاندیدا" و "کاندید" از تارنمای "شهربراز" گرقته شده است. آریا ادیب. http://shahrbaraz.blogspot.com/2008/10/blog-post_24.html

- ورزشگاه، نه مجتمع ورزشی!

به تازگی با فراوان شدن ورزشگاه ها، نام «مجتمع ورزشی» بر آن ها نهاده می شود. با برداشتی نادرست از «مجتمع» و گویا منظور «مجموعه» است. شایسته است که به «ورزشگاه»، واژه ی زیبای فارسی، بسنده کنیم و در این اندیشه نباشیم که اصطلاح «مجتمع» کیفیت ورزشگاهمان را بالا می برد!

«مجتمع مسکونی» نیز داستانی است از این دست است. گویا تا پیداشدن نامی درخور، «سرای» کفایت نمی کند! مثلا «سرای گلستان»!

-  استفاده ی بی مورد از "مورد"

این اصطلاح «مورد» هم از آن موارد است!

خیلی کم پیش می آید که ما ناگزیر از به کار بستن واژه ی عربی «مورد» باشیم. اما اغلب دیده می شود که برخی این واژه را بی آن که نیازی باشد به کار می بندند. برای نمونه:

«مورد استفاده قرار داد» . به جای «استفاده کرد».

«مورد عفو قرار گرفت» . به «جای بخشیده شد».

«مورد دلخواه» . به جای «دلخواه».

«مورد ستایش قرار گرفت» . به جای «ستوده شد».

«مورد استقبال قرار گرفت» . به جای «استقبال شد».

«مورد نوازش قرار گرفت» . به جای «نوازش شد».

آیا مگر ما به جای«بوسیده شد» می گوییم: «مورد بوسیده شدن قرار گرفت»!

و یا به جای«کله پاچه خورده شد»: «کله پاچه مورد خوردن قرار گرفت»!

- کاربرد نادرست اصطلاح نادرست «حیات وحش»

این که اصطلاح «حیات وحش» ساختاری درست ندارد بماند. اما همین اصطلاح نادرست هم اغلب در برنامه های تلویزیونی، نادرست به کار گرفته می شود. برای نمونه:

«شکار غیر قانونی حیات وحش»!

«آزار حیات وحش»!

«محیط بان ها دو نفر را که در حال شکار حیات وحش بودند دستگیر کردند»!

«با شکار بی رویۀ حیات وحش نسل برخی از جانوران در حال انقراض است»!

شگفت انگیز است که در سازمان رادیو تلویزیون کسی به این کاربرد نادرست اعتراض نمی کند. گویا نه مترجم یا نویسنده به معنی درست «حیات وحش» کاری دارد، نه ویراستار، نه تهیه کننده و کارگردان و نه گوینده. شنوندگان و بینندگان هم بیش تر متوجه ی بازیگوشی های شیرین بچه شیرها در کنار مادرشان هستند، تا زبان مادری خود و قند پارسی!

پنج شنبه 12/5/1391 - 2:44 - 0 تشکر 488278

فارسی گویی فارسی زبانان3 

سؤال پرسیدن

به گونه ای فزاینده، به ویژه در رادیو و تلویزیون شنیده می شود که می گویند: «می خواهم یک سؤال بپرسم» به جای:  «پرسشی دارم» یا «سوالی دارم»

- دستشویی و توالت داشتن

دستشویی و توالت را نمی شود داشت، اما به دستشویی و توالت می توان رفت و حتما هم باید رفت!

- واگیردار

گاهی از برخی و حتا از رادیو و تلویزیون اصطلاح نادرست «واگیردار» را می شنویم. در حالی که یک بیماری «واگیر» است نه «واگیردار». همچنان که آدمی می تواند «باسواد» باشد نه «باسواددار»! و همچنان که نمی گویم: بانمک دار!

- مثل این می ماند که!

که درستش این است که بگوییم: «مثل این است که» یا «به این می ماند که».

- انیستیتو

اغلب از همه و حتا از دانش آموختگان شنیده می شود که واژه ای را که خود institute  «انستیتو» (تلفظ فرانسوی) نوشته اند، «انیستیتو» می خوانند. این گروه بزرگ حتا در نام های خاص خارجی نیز دچار همین نادرستی می شود. برای نمونه، نام «گیرشمن»، باستان شناس نامی فرانسوی را که در ایران به دلیل کاوش ها و دستاوردهای ارجمندش در شوش و سیلک کاشان آوازه ای بلند دارد، «گیریشمن» می گویند.

- پُرفُسور

عنوان و یا واژه ی Professor  «پروفسور» اغلب به ناروا «پُرفُسور» خوانده می شود. حتا از سوی دانش آموختگان.

- بلوک

امروز انتظار می رود که دست کم دانش آموحتگان آشنا به زبان های اروپایی واژه ی Block  «بلُک» را «بلوک» ( blook) تلفظ نکنند. «بلُک» در بیش تر زبان های اروپایی به معنی «قطعه» است: یک بلُک سیمانی، یک بلُک ساختمان... و  در فارسی «بلوک» به ناحیه ای دارای چند روستا گفته می شود.

- شوکولات

و در این جا تنها نادرستی تلفظ «شکلات» به صورت «شوکولات» مطرح نیست. تقریبن از همه، حتا از تحصیل کرده های دانشگاهی می شنویم که به انواع آب نبات پیچیده، با خاطری آسوده "شکلات" می گویند.

شاید این نادرستی شناخت، چندان آزاردهنده نمی بود، اگر برای کودکانمان هرجنبده ی کوچک را کرم و هر روینده ی کوچک را علف نمی نامیدم و نمی خواندیم و تصور نمی کردیم که دندانمان را کرم خورده است!

- پوستر

کم نیستند تحصیل کرده های دانشگاهی که با واژه ی بیگانه ی «پُست» آشنا هستند، اما به Poster «پُستر» به نادرست «پوستر» Pooster  می گویند. متاسفانه حتا گاهی گویندگان و مجریان رادیو تلویزیون.

- بوتون

از کارگران ساده ی ساختمانی که نمی دانند که بتُن Beton  واژه ای فارسی نیست، انتظار نمی رود که به این واژه به نادرست «بوتون» نگویند. از تحصیل کردگان، مهندسان و معماران چرا !

- مشما

«مشمع» پارچه ای است موم اندود که در گذشته مصرفی بهداشتی داشته و همراه دارو بر روی پوست چسبانده می شد. امروز این هنجار به کلی منسوخ شده است. در گذشته از پارچه ای با اندود پلاستیک در قنداق بچه استفاده می شد تا رطوبت به بیرون قنداق رخنه نکند و پدر و مادر چند ساعتی، به جای کودک، نفسی راحت بکشند! بعدها با پیدایش پوشک و همانندهای آن، این هنجار نیز منسوخ شد و این نوع پارچه ی به اصطلاح «مشمع» بیش تر برای سفره و رومیزی معمول شد، تا تاب چرک را بیاورد و از بار گران بانوی خانه دار بکاهد!

اما، اینک این «مشمع» که نامش را از پارچه های شمع اندود روزگاران بسیار دور دارد، با تلفظ تازه ی «مشما» کاربرد تازه ای پیدا کرده است که حتا تحصیل کردگان دانشگاهی حاضر به چشم پوشی از آن نیستند! برای آنان «مشما» یعنی هر نوع کیسه ی پلاستیک !!

- ظرف روحی

«روی» فلزی است به رنگ خاکستری متمایل به آبی که با آلیاژی از آن ظرف های گوناگونی نیز می سازند. آلیاژ روی و مس همان برنج است و روی و آهن همان فلزی است که "حلبی" خوانده می شود.

ظرف های آلومینیومی نیز «رویی » (رویین) نامیده می شوند. اما متاسفانه دیده می شود که نه تنها مردم عامی، بلکه تحصیل کردگان و حتا آنان که فیزیک و شیمی خوانده اند، به تقلید از مردم عامی ظرف های رویین  یا آلومینومی را «روحی» می نامند! حتا نخست وزیری در مصاحبه ای گفت: «من در نوجوانی روحی فروشی می کردم».

- لازم به یادآوری است

مجریان برنامه های رادیو تلویزیون اغلب به جای «یادآوری می شود»، می گویند: «لازم به یادآوری است». نیاز به آگاهی چندانی در زمینه های دستوری نیست، تا بدانیم که ساختار این جمله درست نیست. توجه به معنی واژه ی «لازم» برای پی بردن به نادرستی این جمله بسنده می کند!

- تطبیقی

ما معمولن دو موضوع را باهم مقایسه می کنیم (یا می سنجیم). بنابراین شایسته است که بگوییم: ادبیات مقایسه ای (یا سنجشی)  نه ادبیات تطبیقی.

- احقاق حق،  مسبوق به سابقه

«احقاق» خود به معنی به حق رسیدن و  «مسبوق» به معنی سابقه دار است. بنابراین شایسته است که از به کار بردن دو اصطلاح بالا پرهیز شود. همان گونه که گفتن «سنگ حجرالسود» درست نیست.

- خودکشی کردن

می نویسند: «او برای سومین بار خودکشی کرده است و هر بار همسرش او را نجات داده است!» پیداست که او هربار که خودکشی کرده است، به کلی نمرده است! درست این است که بگوییم، او سه بار دست به خودکشی زده است.

- در، نه درب

یکی از واژه هایی که می توان به آسانی کنارش نهاد، واژه ی عربی «درب» (دروازه ی فراخ، دروازه ی دژ و شهر) است که اغلب به جای «در» فارسی از آن استفاده می شود. به ویژه در جاهای همگانی. بر در شیشه ی پژوهشکده ای ادبی با بی سلیقگی آشکاری کاغذی چسبانده بودند که بر روی آن با خطی بسیار بد و خام نوشته بودند: «لطفا درب را پشت سر خود ببندید».

بی درنگ اندیشیدم که کار کار نگهبان پشت در است و نگران نشدم، اما اندوهگین شدم که رییس یک پژوهشکده ی ادبی روزی چند بار با این نوشته سینه به سینه می شود و به یاد نگهبانی خود نمی افتد...

- انجام دادن یا رسیدگی کردن، اما نه ترتیب دادن!

پیداست که در کنار زبان ادبی و فاخر هر ملتی زبان کوچه و بازار هم حضور دارد. اشکالی هم ندارد.

این هم پیداست که واژه هایی از زبان کوچه و بازار به مرور به زبان ادبی و فاخر رخنه می کنند و جا می افتند و سبب بارور شدن زبان می شوند. بسیاری از اصطلاح ها و واژه های ضروری زبان امروزی ما را مردم عامی ساخته اند و کار فرهنگستان کُند ما را آسان کرده اند. برای نمونه تنها در پیوند با ماشین: «جعبه دنده»، «فرمان»، «سپر»، «سگدست»، «یاتاقان»، «بستنی خوری»، «میل لنگ»، «پروانه» و...

و از روزی که فرهنگستان اول، در خردادماه ۱۳۱۴ تاسیس شد تا کنون، دستاورد کوچه بیش تر از فرهنگستان بوده است... و سپاس زبان کوچه را... ولی پیداست که در این میدان، میدان سالاری کوچه همیشه نمی تواند سودمند باشد. دوست نازنینی، که خود دبیر زبان است، می گفت: «اگر چنین باشد چه می شود»؟...

برداشت ساده ی من این است که زبان نان شب است. یعنی برآورنده ی نیازی ناگزیر. البته اگر سیر باشیم، گوهری هم هست برای آویختن از گردن و نشاندن بر سینه...

ولی پخت نان قاعده و قانون دارد. نه نان سوخته گوارا است و نه نان خمیر. نانی که سوخته و خمیر نیست، بیات هم که باشد می توان خوردش...

ما با زبان، خودمان را تفهیم می کنیم و با زبان اندیشه ای خردمندانه را برای رستگاری هم زبانانمان به آن ها منتقل می کنیم. پیداست که هرچه قدرت انتقال بیش تر باشد، امکان فراهم آوردن تفاهم نیز بیش تر است...

و زبان خام ما را از هم دور می کند و ناخواسته از باروریمان می کاهد. بلاتکلیف می مانیم که کسی مانده است، خسته است و یا مرده است...

و نمی دانیم که سخنی را به شوخی می شنویم و یا به جد.

آن هم در روزگاری که تفهیم و تفاهم، با انفجار پرسش ها و پاسخ های مادی و عاطفی، روز به روز دشوارتر می شود.

همین است که گاهی سخن از زبانی جهانی، مثلا اسپرانتو، می رود. ما امروز نیاز به درک بی درنگ داریم، تا ارسال مثل و استعاره.  شعر نو هم برآیند همین نیاز بود...

در این میان جای تاسف بسیار است که گاهی – نه، روز افزون – می بینیم که واژه ها و اصطلاح های ناهنجار کوچه، کاربردی گسترده پیدا می کنند و رویارویی دانش آموختگان نیز با آن ها انفعالی است.

برای نمونه فعل مرکب «ترتیب دادن» ... که معنایی رکیک نیز دارد...

چند سالی است که این فعل به جای «انجام دادن» یا «رسیدگی کردن» کاربرد پیدا کرده است. این فعل صرف نظر از ساختار بی قاعده و قانون، دارد کم کم قائم مقام چند فعل می شود...

نخست فکر می کردم می توان به آن ایرادی نداشت، چون از زبان کوچه برآمده بود و به حرمت زبان کوچه، می توانست وجاهت و جایگاهی داشته باشد...

اما امروز به گونه ای روزافزون می بینم که دارد در زبان تحصیل کرده ها و مسؤلان بلندپایه جاخوش می کند...

همه در حال ترتیب دادن هستند!

ای امان!

یاد یزدی های شیرین سخن می افتم با انجام دادنشان!

- - -

از: روزنوشت های پرویز رجبی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.