دسته چهارم:
پسندم آنچه را جانان پسندد
اینها زندگی را دوست دارند و مرگ را هم! منتها به شرطها و شروطها! آنها اندازه نگه می دارند و سنجیده فکر می کنند و لطیف و ظریف انتخاب می نمایند. نه آنقدر شیفته و وابسته به زنده ماندن هستند که به هر قیمتی بخواهند از دنیا کام بیشتری بطلبند و نه آنقدر متنفر و بیزار از زیستن که به هر شکلی تن به مرگ یا آرزوی آن بدهند. از نگاه آنها هم زندگی و هم مرگ نعمت های خدا هستند.
هر دو زیبا، هر دو شگفت آور، هر دو بدیع و هر دو اثر صنع خدا. از نگاه آنها هم زندگی و هم مرگ هر دو از خدا رسیده اند و به حکم «هر چه از یار رسد نیکوست» هم زندگی برای خدا نیکوست و هم مرگ و به همین قاعده هم زندگی بدون خدا زجرآور است و هم مرگ بدون خدا. از نگاه آنها زندگی و مرگ، خودشان فی نفسه موضوعیتی ندارند که بخواهند طرفدار داشته باشند.
نگاه آنها به زندگی و مرگ نگاه آسمانی قرآن است که هر دوی آن محک و سنجه ایمان و عمل هستند از سوی خدایی که «خَلَقَ المَوتَ و الحَیاه لِیَبلُوَکُم اَیُّکُم اَحسَنُ عَملاً وَ هُوَ العَزیزُ الغَفُور» خدایی که هم زندگی را آفرید و هم مرگ را تا بیازماید کدامیک از شما نیکوکارتر است. خدایی که عزیز و بخشنده است.
نظر این جماعت به زندگی و مرگ بسته به آن است که یار که را خواهد و میلش به که باشد.
مادام که زندگی رنگ و بوی خدایی داشته باشد و لبخند رضایت را بر لبان خدا بنشاند، درود بر چنین زندگی ای! برای آن تلاش می کنند و برای هر روز بهتر بودنش از روز دیگر از خدا استمداد می طلبند و از او هم طلب رزق وسیع می کنند و هم طلب عافیت و سلامت و هم طلب طول عمر؛ و آنگاه که چشم و ابروی یار دست کشیدن از زندگی را بخواهد و سینه سپر کردن مقابل مرگ و در آغوش کشیدن آن را، بی باکانه و مشتاقانه شاهد مرگ را به آغوش می کشند و بر آن بوسه می زنند و از خدا توفیق این گونه مردن و شکسته شدن در محضر دوست را می طلبند.