خواستگاری
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در ایام جوانی، سرپرستی یکی از کاروان های تجارتی حضرت خدیجه را به عهده گرفتند؛ پس از پایان سفر تجاری در ملاقاتی با حضرت خدیجه، ایشان به رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «آیا دوست داری همسری از اهالی مکه که از نظر مال، جمال، کمال، عفت، سخاوت و پاکدامنی بر زنان مکه برتری دارد، تو را در امور زندگی ات یاری می کند، و هم دم و غمخوار توست، برایت خواستگاری کنم.» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری، نام او چیست؟ خدیجه پاسخ داد: «او کنیز تو، خدیجه است.» حضرت محمد از شدت شرم ساکت شده بود حضرت خدیجه ادامه دادند: مطمئن باش کسی که حاضر است جانش را برایت فدا کند با همه چیز تو خواهد ساخت. آن گاه اشک در چشمانش ظاهر شد و از پیامبر درخواست کرد که عمویشان را به خواستگاری وی بفرستد.
مراسم عقد در خانه خدیجه برگزار مى شود. ابوطالب خطبه مى خواند: «محمد صلى الله علیه و آله برادر زاده من است که اگر مقامش با هر فردى از قریش سنجیده شود، از او برتر آید. او مشتاق ازدواج با خدیجه است و بانو نیز رضایت دارد. گواهى دهید که خدیجه ازدواج با محمد صلى الله علیه و آله را پذیرفت و مهریه آن را بر عهده گرفت!»
یکى از مشرکان طعنه مى زند: «تاکنون ندیده بودیم که زنى مهریه ازدواجش را بر عهده گیرد!»
ابوطالب صریح و روشن پاسخ مى دهد: «آرى. اگر مردان مثل شما باشند جز با مهریه سنگین کسى با آنان ازدواج نخواهد کرد!»