واژه ی گوتیک نخستین بار توسط جورجیو واساری نقاش و اومانیست ایتالیایی دوره ی رنسانس در قرن شانزدهم مورد استفاده قرار گرفت . او این واژه را به آثاری اطلاق می کرد که از دیدگاه اش نه تنها رنگ و بویی از زیبایی و متانت کلاسیک نبرده بودند ، بلکه نوعی وحشیگری و بربریت در آنها به چشم می خورد . شاید استفاده ی واساری از این واژه به این دلیل بود که این آثار به شدت با همتایان معاصر ایتالیایی خود در تضاد بودند . در سال 1910 ویلهلم وورینگر در کتاب" قالب در هنر گوتیک" ، هنر گوتیک را سبکی در تضاد با ارزش های هنر قرون وسطایی و کلاسیک بر شمرد . به هر حال آنچه که مسلم است این نکته است که گوتیک سبکی ست که حیات خود را وامدار شیوه ی تفکرات فلسفی-مذهبی قرون وسطایی است . شاید درست باشد که نخستین بارقه های پیدایش این سبک را در رابطه ی راهب فرانسوی ، شوگر با دیونیسوس تئولوژیست اهل شام ( که تلاشهایی در زمینه ی یکپارچه کردن خرد نو افلاطونی و مسیحیت کرده بود ) جستجو کرد . شوگر به تفسیر و شرح نظریه ای می پراخت که در آن خدا به عنوان نوری ماورایی معرفی می شد که هر ماده و موجود فنا پذیری را به سوی روحانیت و جاودانگی رهنمون می سازد . این نظریه را می توان در فرمان او برای ساخت محراب جدید کلیسای سنت دنیس ( نام مسیحی دیونیسوس ) در سال 1140 میلادی مشاهده کرد که به عنوان اولین مانیفست معماری گوتیک شناخته می شود . طراحی و معماری کلیساهای جامع گوتیک به نمادگرایی مسیحیت مربوط است .