اما نشانههای ویژه هر متن ادبی، از جهتی دیگر نیز یادآور بحث فرمالیستها در مورد آشنایی زدایی است.
زبان روزانه به طور ناخودآگاه از استعاره و مجاز سود میجوید. یعنی آن عناصری كه یاكوبسن آن را قطبهای "زبان پریشی" و البته زبان ادبی میداند.
متون ادبی، آگاهانه، استعاره و مجاز را به كار میگیرند. این دو قطب موجب پریشانی زبان میشود، اما كثرت تداول، به خصوص در زبان عملی، رنگ دیگر گونه آن را میزداید.
دیگر كسی از جمله «فلانی عجب شیری است» وادار به تفكر و درنگ نمیشود؛ رند حافظ بر اثر كثرت استعال رنگ دیگر گونه خویش را از دست داده است. در نظریه اطلاعات، بسامد بالای یك واژه یا یك خبر از میزان تاثیرگذاری آن میكاهد. به همین دلیل مفهوم آشنازدایی یا فرآیند بیگانه سازی در آثار فرمالیستها و به خصوص ویكتور شكلوفسكی معنایی بس گسترده داشته تمام شگردها و فنونی را در برمیگیرد كه مولف آگاهانه از آنها سود میجوید، تا جهان درون متن را برای مخاطب بیگانه بنماید. وظیفه هنر و ادبیات در آن است كه دركی دیگر گونه از اشیا و اموری كه زنگ عادات بشری بر آنها نشسته است، به ما بدهد.