در عوض، هر چه عناصر و محتوای خودآگاهی كه عبارتند از دانستهها، زبانآوری و نیات اجتماعی در شعر و هنر افزونتر باشند، جوهر هنری و شعری آنها كمتر خواهد بود و در عین حال سطح تماس منطقی آن با ساختارهای منطقی ذهن دیگران افزایش خواهد یافت. در این صورت، شعر، قابل فهمتر، همگانیتر، جهت دارتر و معقولتر خواهد بود. این پروسه میتواند شعر را تا سرحد نثر منسجم و معقول و نیتمند تقلیل دهد و جنبهی ابلاغی، تبلیغی و آگاهگرانه بیابد، همه چیزی كه ادبیات سیاسی بدنیال آن است.
تنها تركیب بسامان و بقاعدهی ناخودآگاه میتواند به شعری منجر گردد كه هم شعریت آن مسلم است و هم اذهان جامعه میتوانند با آن رابطه برقرار كنند. فهم این گونه شعر البته مانند فهمیدن یك خبر یا یك بیانیه نیست. این گونه فهم، همانا نوعی هرمنوتیكی او تاویلپذیر است.
در ارتباط هنری میان شاعر و مخاطب، چهاربعد معنوی ـ همچون چهار گوشهی یك مربع ـ عمل میكنند:
ضمیر ناخودآگاه -------- خودآگاه شاعر
ضمیر خودآگاه ------- ناخودآگاه خواننده
بسته به این كه خودآگاه خواننده چقدر بتواند در درون شعر با ناخودآگاه شاعر تماس برقرار كند، و نیز خودآگاه شاعر چقدر بتواند با ضمیر ناخودآگاه خواننده مرتبط شود، نوع و میزان رابطهی شعری پس از خوانش توسط خواننده، و پس از عبور از تأویل فردی، برای او همچون شعری عمقی یا سطحی، سهل یا دشوار، دلپذیر یا ناخوشایند جلوه میكند.