برای یک نفر از اهالی کشور نروژ و فنلاند شاید آب، چندان قدر و قیمتی نداشته باشد چون در آن قبیل کشورها در جوار هر شهر و روستا یک دریاچه آب شیرین وجود دارد و صدها رودخانه زلال در گستره سرزمینشان جاریست کما اینکه کشور فنلاند را کشور هزار دریاچه نامیدهاند ولی در سرزمین مقدس ایران، آب ارزشی برابر زندگی و زنده ماندن را داشته است، چراکه حتی در همن زمان هنوز هم در فاصله یکصد و چهل کیلومتری شهری معلمان تا شهر جندق در کویر مرکزی ایران حتی یک چشمه کوچک و یک جوی آب باریکه هم وجود ندارد و همچنین در فاصله یکصد و پنجاه کیلومتری شهر چوپانان تا شهر اردکان یزد نه چشمهای، نه جویباری و نه حتی حوضچهای.
در سنوات اخیر در بین شهرهای فوق جاده آسفالتهای هم کشیده شده است و مسافرین اصفهان به خراسان از همین جاده جندق و معلمان تردد مینمایند. که با توجه به خلوتی این جاده اگر سرنشینان اتومبیلی پیشبینی آب مورد نیاز خود را نکرده باشند و اتومبیل آنان در این جاده خراب بشود احتمال دارد آنها از تشنگی به ملکوت برسند، پس تعجبی ندارد اگر ایرانیان باستان برای چشمههای خودجوش، فرشته نگهبانی قائل شده بودند که آن منابع آب را همیشه جوشان نگهداری نماید.
فرشته نگهبان آبهای ایران باستان ”آناهیتا“ نامیده میشده است. پیشینیان ما برای آناهیتا، مقامی والا قائل بودهاند و اغلب در کتاب اوستا و یا در کتیبههائی که هماکنون وجود دارد، نام آناهیتا را بعد از نام ”اهورا مزدا“ میآوردهاند.
در کتاب اوستا در پشت پنجم ۱۳۲ بار از آناهیتا یاد شده است که به چند نمونه از آن اشاره کوتاهی مینمایم:
”آناهیتا ـ مانند همه آبهای گیتی ـ دارای فرهای باشکوه و نیروئی فراوان است.“
”آناهیتا بزرگی که در همه جا شهره است. کسی که بزرگی همانند آبهائی است که در روی زمین جاری است.“
ایرانیان باستان برای بزرگداشت آناهیتا بناهای باشکوهی نیز ساخته بودند که بقایای تعدادی از آن بناها هنوز هم در جای جای این سرزمین پاک خداوندی وجود دارد که برای جلوگیری از اطاله کلام به آنان اشارهای نشده است.