تبیان، دستیار زندگی

عزیزان دلم
کاربرهای عزیز
در این مبحث انشالله چند ترانه سروده شده توسط خودم  را به شما بزرگواران تقدیم می کنم.

((حس طلوع))

تو برام مث یه رویا، همیشه شیرین و نابی

تو هیاهوی نیازم، تو مث جام شرابی

تو برا چشای خستم،مث آرامش خوابی

قصه ی شاه پریون، لابلای هر کتابی

تو برام قشنگ ترینی،تو عزیزی بهترینی

تو گلی تو نازنینی ، تو برام ماه زمینی

****************

تو خیالم نمی تونم، بی تو یک لحظه بمونم

راز دلبستگی هامو، نمی دونم نمی دونم

نفسات شیشه ی عمرم، جون من بسته به جونت

من ترانه مو می خونم با ترنم نگاهت

تو برام قشنگ ترینی،تو عزیزی بهترینی

تو گلی تو نازنینی ، تو برام ماه زمینی

****************

تو غروب سرخ هجران،تو برام حس طلوعی

تو یه اتفاق شیرین، تو برام خط شروعی

تو مث ساحل امنی، تو هجوم موج غم ها

خوبه حس با تو بودن، روی دریا تو بلم ها

تو برام قشنگ ترینی،تو عزیزی بهترینی

تو گلی تو نازنینی ، تو برام ماه زمینی

****************

 بهروز رها

تو مث دریا قشنگی
من اینو خوب می دونم
واسه وسعت نگاهت
می خوام اینجا بخونم
می دونم تو مث كوهی
با صلابتی همیشه
می دونم سرمه عشقم
لایق چشات نمی شه
اگه در حسرت چشمات
دل من بونه می گیره
این نیازه تو می دونی
دل به عشق تو اسیره
من باید به پای تو
بیام و فدا بشم
واسه دیدن تو
از خودم رها بشم

خرمن زلف سیاهت
شب و یاد من میاره
انگاری اون شب تاریك
رو دل من پا میذاره
با نسیمی آروم آروم
وقتی شب می شه پریشون
دل من تو كوچه شب
می شه شیدا می شه حیرون
چشات مث اسمونه
پر از ماهه و ستاره
یه سبد غزل میارم
واسه چشمونت دوباره
من باید به پای تو
بیام و فدا بشم
واسه دیدن تو
از خودم رها بشم

بهروز (رها)

(آینـــــه)

آینــه آرزوش اینـه تـوی چشــمات بشینه

گل بوسـه­هـای عشــقو روی لبهات بچینه

آینـــه بـازم هوای تـرو داره بـه ســـرش

خودشو می­خواد از این پس تو نگاهت ببینه

آینــــــه دلش بـرای دیـدنت پـر می­زنـه

توی قاب خسته­اش به هر طرف سر می­زنه

وقتی بوی نفســات می­پیچه باز توی خونه

آینـه هی خودشــو این در و اون در می­زنه

وقتی باد سحری می­پیچه تو رنگ شــراب

آینـه دلش می­گیره می­خوره هی پیچ وتاب

شــونه باد و به دستـش می­گیـره یواشکی

تـا کـه شــونه بکشه موهاتو با حال خراب

دوباره پروانه­هـا میــان می­شینن رو سـرت

دوباره پـرســــتوها پـر می­زنن دور و برت

تو مث غنچه گل وامیشـی و می­خنـدی باز

من دوباره می­شینم تو کنج چـارچـوب درت

بهروز _ رها

(پشت ابرا)

بیا مثل دو کبوتر

دوباره پر بزنیم پر

بالامونو گره درهم

بریم اون بالا بالاتر

بریم اونجا پشت ابرا

که بشیم از همه دورتر

بریم تا خونه ی خورشید

بزنیم دوتایی بر در

بشینیم کنار خورشید

که دلامون بشه گرمتر

بهروز _ رها

سلام
از آخر بیت سوم ! بلم چیه؟

سلام عزیز
ممنونم سر زدی
بلم
قایق های کوچک که وقتی رو آب دریا قرار می گیرند با هر موجی به حرکت در می آیند.

(تمام خواب و رویام)

چه خوبه که تو چشاتو رو گذشته ها می بندی

چه خوبه مث قدیما دوباره به من می خندی

چه خوبه توی خیابون می گیری دوباره دسم

با چشات می گی دوباره من همه کس تو هسم

ترو دوس دارم دوباره

***

وقتی که نبودی اینجا من برات گریه می کردم

تو که اشکامو ندیدی تو اتاق تنگ وسردم

من میرم به زیر بارون توی کوچه ها عزیزم

که واست اشکای شوقو روی گونه ها بریزم

ترو دوس دارم دوباره

***

تو تمام آرزوهام تو تمام تار و پودم

تو تمام هستی من تو همه بود و نبودم

اومدی دوبارم پیشم رسیدم به آرزوهام

ترو از دس نمیدم من تو تمام خواب و رویام

ترو دوس دارم دوباره

***

بهروز _ رها

سلام

لطفتون از آغاز تاسیس سایت تبیان تا به حال شامل حال ماست
قربونت که اینقده خوبی

(تنها)
نگاهت می کنم شاید
بخونی عشق و از چشمام
نگاهت می کنم شاید
بدونی بی تو من تنهام
تبسم را مگیر از من
به موج خنده ات شادم
توهستی عشق واحساسم
به لبخند تو دل دادم
نگاهت می کنم انگار
نمی دانی که اینجایم
نمی دانی که غمگینم
نمی دانی که تنهایم
ببین زخمای هجرانت
نشسته بر دل و جانم
نگاهم کن، نگاهم کن
تویی دردم تو درمانم
بهروز _ رها