چهره نگاری
چهره نگاری (PORTRAIT PAINTING) به قدیمی ترین نمونههای باز نمایی تصویری از رخساره اشخاص، محتملاً به مصریان باستان مربوط میشود، ولی فردیت اشخاص در تك چهرههای رومی [دوران امپراطوری] بارزتر بود.
بعدها چهرهنگاری یكی ازگونههای مهم نقاشی شدخلق چهره انسان در طی ادوار پیشین به گونههای متفاوت جلوهگر شده است.
مثلاً در گذشتههای بسیار دور تاریخ حجاران، نقاشان و سایر هنرمندان در عرصه ی هنرهای تجسّمی سعی در شبیهسازی و ترسیم دقیق صورت و پیكره انسان را داشتهاند، اما در دورههای بعد از ظهور مسیح(ع) آثار اولیه مسیحیت هنری را عرضه كرده است كه در آنها ترسیم دقیق و عینی ملاحظه نمیشود، بلكه انسان و چهره او با كیفیتی متفاوت عرضه شده، كه اساساً بانگرشی جدید است و ملاحظات زیبایی شناسانه قدیم به هیچ وجه مورد نظر هنرمند دوره بیزانس و گوتیك نبوده است.
در آثار نقاشان دوره كلاسیك اهمیت به چهره بسیار جدی بود و به شبیه سازی اهمیت میدادند همین طور دوره رنسانس اعتقاد جدید به توانایی و شایستگی انسان را آشكار ساخت، در این زمینه از آثار متفكران و هنرمندان دوران باستان بسیار بهره گرفت و نقاشی چهره به عنوان یكی از تخصصهای اصلی در آثار نقاشان این دوره مورد توجه زیادی قرار گرفت.
تقریباً در تمام دورههای بعد اهمیت به چهره و حالات روحی، روانی و یا ظاهری را در كارهای اكثر نقاشان میتوان دید و حتی در مواردی به كارهایی بر میخوریم كه نقاشان از چهرههای خودشان ساختهاند (اتوپرتره) كه از آن میان میتوان به چهرههای رامبراند و ون گوگ اشاره نمود.
راسكین، یك بار مدعی شد كه «بهترین آثار مكاتب بزرگ همه عبارتند از صورت انسان یا گروههایی از صورتهای انسان، آن هم انسانهای بسیار ساده كه هیچ اثری از بزرگزادگی در آنها دیده نمیشود...... به نمایش گذاشتن حد اعلای قوت واقعی آنها را قصد كردهاند، و تا آنجا كه من میدانم این قوت در هیچ جایی مانند نقاشی صورت یك مرد یا زن و روحی كه در آن مكنون است، چنین به دقت آشكار نشده است.»
بیشتر هنرمندانی كه چهره حامیان خود را نقاشی میكردند حالتی از نجابت و وقار و اقتدار را در آن نشان میدادند تك چهره های روبنس، گرو، داوید، لارنس و بسیاری از نقاشان دیگر از چنین خصوصیاتی برخوردار است حتی چهره شاهان و امیران ایرانی و هندی- اگر چه در آنها به ندرت شبیه سازی ملحوظ بود- آكنده از مداهنه است.
همراه با پیشرفت عكاسی اهمیت چهرهنگاری، به قصد شبیه سازی از رخساره اشخاص كاهش یافت پس از آن ، تك چهره برای برخی از هنرمندان چون ( سزان و براك ) وسیله پژوهش های ساختاری و برای برخی دیگر چون ( مدیلیانی، سوتین، فرانسیس بیكن) وسیله بیان شخصی بوده است.
چهره نگاری در ایران (نقاشی ایرانی) روندی متمایز از گرایشهای نوع خود در غرب دارد، ریشههای این گوناگونی را باید در نهادهای اجتماعی، نشستهای فرهنگی و ویژگیهای معنوی در این سرزمین جستجو كرد.
نقاشی در ابتدا برای جدا شدن از ادبیات و كتاب آرایی و وابستگی به دربار به صورت تك برگ و با همان تكنیك نگارگری ایجاد شدند،كه بیشتر شامل تك فیگر یا تك چهره بودند اما به آرامی با باز شدن دروازههای بازرگانی و اقتصادی و روابط سیاسی به روی كشورهای خارجی و مخصوصاً اروپایی و آشنایی با هنر آنان چهرهنگاریها شكل جدیدی از ارائه و تكنیك به خود گرفتند.
از اواخر صفویه چهره نگاری به صورت هنری درباری مورد حمایت قرار گرفت و شاهان و شاهزادگان مخصوصاً در زمان زندیه و قاجار آثار چهرهنگاری ارزندهای از خود به جای گذاردند.
«باوجود تاثیر پذیری از هنر اروپائیان و تقلید از آنان چهره نگاری درایران تا زمان صنیع الملك دارای خصوصیات بارز ایرانی بوده است. بعد از آن و با فرستادن نقاشان از سوی دربار برای آموزش نقاشی به اروپا و بازگشتشان به ایران بسیاری از رشتههای اتصال به نقاشی گذشته ایران گسسته میشود.» منبع :سایت