بسمه تعالی
بنام خداوند بخشنده و مهربان
كه تا نفس هست عبد اویم همچنان
گر از این دنیا روم به آخرت پروازكنان
بار دیگر تا قیامت عبد اویم همچنان
«دین، میهن، گذشته و آینده»
سپاس و ستایش خداوندی را سزاست كه به واسطه ارسال رُسُل و ابلاغ كتب ، دلهای رمیده را آرمیده ساخت و عفوش خطا پوش است .
الهی ، چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم ؟
دردنامه ای دارم از دل دردمندم ، كه در اطرافم می بینم . صاحب دلی هستم كه نابودی و تباهی گذشته و آینده ی دین و میهنم را كه در پوست ، جان ، خون و استخوانم تنیده شده است احساس می نمایم. دوست دارم برای دین و میهنم جانفشانی كنم و با دشمنان دیرینه و تشنه به خون آن كه در معرض « تهاجم فرهنگی » قرار گرفته است ، مبارزه ای جانانه ای داشته باشم تا آنان در هیچ لحظه ای چنین اندیشه ای را در ذهن خود ساخته و پرداخته نكنند . لحظه شماری روزی را می كنم كه جانم فدای دین و میهنم بشود .
میهن برای هر كسی به مانند مادر است و تاریخ آن كه به گذشته اش مربوط است همانند پدر. زمان حال او معنای زندگی كردن و مبارزه كردن و آینده آن معنی آزادی را می دهد . مردمان هر سرزمین نیز فرزندان همان سرزمین بشمار می آیند كه تاریخ را از گذشتگان خود به ارث می برند و برای آیندگان به ارث می گذارند .
میهن پرستی برای ساكنان هر سرزمینی همچون عشقی می ماند كه فرزند به مادر دارد و هر كس به تاریخ سرزمین خود علاقه نداشته باشد و نیز دلسوزی نكند و حتی از آن درس نگیرد ، مبارزه كردن برایش مفهومی ندارد و آینده اش تباه خواهد شد و در ادامه ، آزادی را نیز درك نخواهد كرد و همینطور نسلهای بعد از خودش هیچ بهره ای نخواهند برد .
این چند سخن بهره گرفته از تعالیم و آموزه های ادیانی است كه توسط پیامبران الهی و بخصوص توسط پیامبر عظیم الشأن اسلام و ختم نبوتِ رُسُل حضرت محمد مصطفی ( ص ) ، به بشر آموخته شده و همواره آدمیان را به این راه دعوت كرده اند . هدف والای پیامبران بس همین بوده است كه انسانها را بسوی یكتا پرستی هدایت نمایند و تنها خدای یگانه را بپرستند. البته دعوت آنان به سوی خالق هستی ، با سختی ها و رنج های بسیاری بوده است كه از سوی اطرافیان و مردمان زمانه خود متحمل می شدند . اما چون هدف آنان متعالی بوده ، در این راه ناملایمات فراوانی را به جان خریدند و با تمام استقامت و نیرو گرفتن از قدرت لایزال الهی و ایمان راستین به خالق هستی بخش ، بر سر اهداف تأثیر پذیر و والای خود ایستادگی نمودند .
انسانهای وارسته و اندیشمندان و دانشمندان نامی و معروف جهان نیز ، با الهام گرفتن از همین آموزه های دینی كه از سوی پیامبران ارائه شده است ، با اندیشیدن ، تفكر ، تعقل و تأمل به كشف علوم و حقایق ناشناخته های كره زمین چه در خاك آن و چه در اعماق اقیانوسها و دریاها و یا در دیگر اجرام آسمانی و كهكشانها و همینطور به جمادات ، نباتات و حیوانات و حتی موجودات احتمالی فضاهای دیگر و در نهایت به سرانجام رسانیدن اندیشه ها و رویاهای خودشان توانسته بودند با سعی و كوشش فراوان و اعتقاد راسخ به نظریات و تئوریهای ساخته شده در ذهن خودشان بدینگونه راههای ناهموار و پر از مرارتها را در راه نجات بشر و هم نوعان خود ادامه بدهند و با هر رنج و سختی و مشقت به موفقیت ، سعادت و خوشبختی برسند . بهترین نمونه و الگو پذیرترین از همین انسانهای وارسته ، حضرت امام علی ( ع ) است كه اكثر اندیشمندان و صاحب نظران دنیا از ایشان به نیكی یاد می كنند و من نیز او را اینگونه یاد می كنم :
او انسان بی مانندی است كه جهان كنونی ، تاكنون نظیر او را ندیده است . او در كلام ، اخلاق ، رفتار ، اندیشه ، مروت و فتوت ، معرفت و مردانگی ، رشادت و مبارزه طلبی ، ایثار و از جان گذشتگی ، راهنمای راه تعالی و سعادت بخش تمامی انسانها ، الگوی تمام خوبیها و پاكی ها ، ایمان قوی به دین و خدای متعال ، یار و غمخوار پیامبر گرامی اسلام ( ص ) ، دلسوز محرومین و مظلومین زمانه خود در تمام بلاد اسلامی ، نمونه ترین پدری مهربان برای فرزندان خود و نیز یتیمان پدران از دست داده ، همسری ارزشمند و گرانقدر در زندگی پر از معنوی شان و والاترین اندیشمند زمانه خود و همینطور در تمام دورانها است ، كه هر یك از ما بنوعی می خواهیم در زندگانی از او الگو بگیریم .
امید است بعد از این عمری برایمان باقی بماند ، تا بتوانیم اندیشه های امام اول شیعیان مسلمانان جهان اسلام را بخوبی عمل نماییم ، تا تمام خوبیهای دنیا در ذهن و اندیشه های ما به تصویر كشیده شود و در آخر به واقعیت تبدیل گردد .
اندیشه های بلند و بزرگ ، هم در روزگاران خود غریب می افتند و هم در روزگاران بعد از خود ، چون هم تعمیم پذیرند و هم تأویل پذیر . آن كسی موفق است كه مظلوم است .
امام حسین ( ع ) با مظلومیت خویش ، موفق گردید آن حماسه عظیم الهی و دینی خود را در دشت زیبای كربلا ، كه بر دوشش احساس میكرد و بر خود تكلیف میدانست به سرانجام برساند ، تا تمامی نسلهای بشر در تمامی دوره های متوالی ، از آن عبرت بگیرند و درسهای گوناگونی را از حماسه اش بیاموزند .
ای دوست مظلومیت من سكوت من است هر آنكس كه نفهمید بدان فریاد من است
برای عشق به حسین ( ع ) ، آن سیدالشهداء گرامی و بزرگوار تمامی شهدای اسلام ، چه در صدر اسلام و چه در این روزگار عالم ، هیچ توصیفی بهتر از این نمی توانم بیان نمایم :
عشق به حسین ، عشق زیباست
چون روی حسین ، روی زیباست
گر یاد حسین ، یاد زیباست
چونكه كربلا ، دشت زیباست
عاشق كه شوی ، فقط زیباست
مختص به حسین ، اوج زیباست
شكوه انسانهای بزرگ به دانایی و خرد آنان است و شِكوه كردن دائمی از روزگار و اطرافیان و حتی از گذشتگان خود ، كار افراد بی همت و ساده لوح .
باید به دین و میهن ، عشق و علاقه بسیاری داشت و آنرا به آزادی پیوند زد و نیز گذشته را نباید فراموش و رها كرد و باید آنرا با آینده به هم آمیخت . بعبارت دیگر نباید گذشته و آینده را از دست بدهیم و باید با الهام پذیری از تجربیات گذشتگان ، چه اینكه بدون افتخار بوده باشد و چه بصورت افتخار آمیز ، یاد بگیریم كه هر دو را با هم داشته باشیم . اگر چه دشوار و ناممكن است اما این ناممكن را می توان ممكن ساخت .
هر كس هفت تیرش را بسوی گذشته اش شلیك كند ، آینده توپ هایش را به سوی او آتش خواهد كرد . درخت به كمك ریشه هایش برومند می گردد و آینده از آن كسانی خواهد بود كه گذشته خود را بر دوش می كشند . دست یافتن به خرد عشق پس از كمال خرد عقل میسر است .
این همان فرهنگی است كه می بایست سرلوحه اندیشه و ذهن هر ایرانی قرار بگیرد تا در زندگانی به استقلال فكری برسند و مایه مباهات دیگران و كشورش گردد .
برای داشتن چنین فرهنگ مطلوبی ، باید هر یك از ما می بایست از خودمان شروع بكنیم و بدان عمل نماییم . اگر مانند بعضی از گذشتگان خود كه البته باید از كارهای آنان درسها آموخت و تجربه ها اندوخته كرد ، چنانچه بخواهیم بنشینیم و چشم بدوزیم كه دیگرانی در خارج از مرزهای كشور ، بیایند و آینده را برای ما بسازند چنین كاری بس عبث و بیهوده ای خواهد بود و اگر فرض بگیریم كه كار آنان نتیجه موقت بدهد ، باز مانند بعضی از نیاكان تاریخ گذشته خود خواهیم شد كه دوست داشتند همرنگ جماعت بشوند و راحت طلبی را در زندگانی خود داشته باشند !
با اینكار نه تنها هیچ كس به هیچ نتیجه ای نخواهند رسید ، بلكه اینبار این ما هستیم كه می خواهیم به تنبلی و سستی خودمان ادامه بدهیم . چون از خیلی وقت پیش از اینها ، به چنین سستی و تنبلی عادت كرده ایم و دوست هم نداریم به هر طریق ممكن تن به سختی بدهیم . در حقیقت دوباره خواسته ایم از حقایق موجود در اطرافمان فرار كرده و با واقعیتها روبرو نشویم و یا اینكه در كل به آن اهمیت ندهیم .
حاصل تنبلی و سستی و عدم برنامه ریزی مدوّن و هدفمند در ذهن و اندیشه هر یك از ما و عمل ننمودن به انجام كارهای بایسته و ضروری در كشور و جامعه چه بصورت فردی و چه بصورت جمعی ، خواب عمیقی را به همراه خواهد داشت كه دیگر هیچ بیداری در آن متصور نیست .
درست در همین نقطه و مكان یعنی سستی و تنبلی و نتیجه خواب بدون بیداری است كه در جهان كنونی و فعلی اطراف خودمان و حتی پیرامون كشورمان از سوی بیگانگان و دشمنان تشنه به خون در خارج از كشور ، مورد « تهاجم فرهنگی » داخلی قرار می گیریم و به همین راحتی كه حال حاضر در زندگانی خود مشاهده می نماییم ، با محصولات وارد شده غربیان و دیگر بیگانگان ، با دستان خود آینده خودمان را از دست می دهیم و همراه با آن وابستگی بیشتر از این را در وجودمان پرورش و بازیابی می نماییم تا آنان بیش از این ذهن و فكر ما را در اختیار داشته باشند و فقط آنها برای ما تعیین و تكلیف نمایند كه آینده خودمان را چگونه بسازیم .
آنان می خواهند با حذف ارزشهای دینی و میهنی در ذهن و اندیشه های هر یك از ما ، فرهنگ خودشان را در وجود ما جا بیندازند تا ما آنرا هضمش نماییم . آنها سعی می كنند ارزشهای قومی و فرهنگی خودمان را به تاریخ بسپاریم و به ما بفهمانند كه بعد از این می باید فرهنگ كشورمان را در موزه ها بیابیم و در آنجا درباره اش سخن بگوییم .
كانت كه به قول خودش با اندیشه هایش انقلاب كپرنیكی كرده است ، می گوید : عقل تنها اموری را می تواند بشناسد كه فقط در زمان و مكان باشد و چون حقایق فراتر از زمان و مكانند ، شناخت آنها از سوی عقل ممكن نیست .
اما فردوسی حكیم و دانا ، در مقام سخن گوی راستین فرهنگ ایرانی سخنانی را بیش از یك هزار سال پیش گفته است كه ما اكنون دوباره آنرا از زبان كانت می شنویم ! حكیم ناز گوهر ایران اینچنین سخن می گوید :
خرد را و جان را همی سنجد او
دراندیشه سخته كی گنجد او
به هستیش باید كه خستو شوی
ز گفتار بیكار یكسو شوی
یعنی اثبات و پذیرش وجود خدا ، بقای روح ( نفس ) و لزوم رستاخیز و معاد فقط بعهدی عقل عملی است و دریافت ظواهر دنیوی محدود به عقل نظری ، تا عقل عملی زمینه پذیرش یا خستو شدن به این حقایق را فراهم بیاورد . با چنین دیدگاهی از سوی فردوسی در بیش از یك هزار سال پیش ، ما به ارزش بی نظیر اندیشه های این مرد والا مقام و اسطوره جاودانی ایران زمین پی خواهیم برد كه درود بی پایان ما بر او و تربتش باد . سعدی ، شاعر دیگر نامی ایران در خصوص فردوسی چنین می سراید : چه خوش گفت فردوسی پاكزاد / كه رحمت بر آن تربت پاك باد .
فلسفه فرزند عقل است و حكمت زاده خرد و این فلسفه فكری و اندیشه فردوسی خردورز است كه او حكیم بوده است و از مجموعه ی دانش های روزگار خود ، دانا و توانا :
توانا بود هر كه دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود .
نظام معرفت شناسی فردوسی شیرین سخن ، همانا نظام معرفت شناسی در فرهنگ ایران است . كتاب شاهنامه ، كتاب خرد است و پر از حكمت . حكمتی كه او در شاهنامه از آن سخن می راند حكمت ملی ایران است . توجه و تأمل بر ابیات شاهنامه ، منظر فكری و فلسفی حكیم فردوسی را روشن می سازد و نشان می دهد كه او نه فقط زنده كننده زبان پارسی ، اساطیر ایرانی و تاریخ ایران بوده است كه زنده كننده « حكمت ملی ایران » نیز بوده است كه در این زمانه ، اكثر فلاسفه اندیشمندان دنیا آنرا بعنوان « حكمت اشراقی » می شناسند . سرایش شاهنامه بهترین كارزار فكری و فرهنگی دهقان زاده توس و روستا زاده پاژ است . كارزاری سخت و طاقت فرسا كه به گفته خودش 30 سال به طول انجامید . اسطوره زنده و صاحب ادبیات فارسی ایران در این باره گفته است :
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده كردم بدین پارسی
پی افكندم از نظم كاخی بلند
كه از باد و باران نیابد گزند
نمیرم از این پس كه من زنده ام
كه تخم سخن را پراكنده ام
شاهنامه جلوگاه حكمت نظری و عملی است كه در آن دریایی از حكمت نظری و عملی ملی ایران به چشم می خورد . علاوه بر این فردوسی دلباخته و مجذوب مفاهیم حكمت اسلامی است و اگر در شاهنامه خلاف مفاهیم اسلامی وجود داشت ، در جوامع اسلامی دوران ما ، در دلها نمی نشست . آنجا كه حسنین هیكل روزنامه نگار كشور مصر كه او هم می داند مصریان نیز همانند ایرانیان پیشینه ای دیرینه در تاریخ خود دارند و از فرهنگی گرانمایه برخوردار است می گوید: اگر ما مصریان خویشتن را پاس نداشته ایم و مصری نمانده ایم ، از آن روی بوده است كه چون ایرانیان ، فردوسی و شاهنامه نداشته ایم و اگر ما هم یك فردوسی داشتیم ، به زبان خودمان صحبت می كردیم .
مطمئنا" این یك واقیعت است كه اگر ما هم فردوسی و شاهنامه را نداشتیم ، امروز اصالت خودمان را نمی یافتیم و نگاهمان متفاوت می شد . حال اگر از آنچه داریم راضی هستیم بخش عمده ای از آنرا می بایست مدیون فردوسی و شاهنامه اش باشیم و بدانیم كه شاهنامه قطعه مهمی از قطعات تاریخی ملت ایران است . او احیاء حیا ایرانیان است و مردانگی خویش را در این راه و اثر ارزشمند خود ، تاكنون به ما به اثبات رسانیده است و اثر گذار جاودانی و ابدی در ریشه و ذهن هر یك از ما شده است . همانگونه كه حضرت علی ( ع ) امام اول شیعیان جهان اسلام می فرمایند : معرفت ریشه مردانگی و ثمره میوه اش حیا است .
زیر آسمان شهر ، خیلی چیزها تازگی ندارد و تازگی اگر هست آن لباس تازه ای است كه بر پیكره اندیشه های كهن می پوشانیم . باید در پوشانیدن این لباس توانایی و مهارت كافی داشته باشیم تا دریابیم كه اندیشه های اصیل فرهنگی ایران ، كهنِ ناشدنی است .
با تهاجم فرهنگی كافران خدانشناس و زورگویان كشورهای به اصطلاح قدرتمند و ابرقدرت جهان در آن سوی سرزمین ها به داخل كشور ایران اسلامی ، متأسفانه بعضی از مردمان بی تفاوت در داخل ، باعث گردیده شده اند كه بدون هیچگونه مقاومتی كه انشاءالله ناآگاهانه بوده باشد ولی گاها" آگاهانه مشاهد شده است ، اصول بی ارزش و پوچ غربیان را در زندگانی خود قرار بدهند و در این تهاجم ویرانه ساز ، همسو با آنان بشوند و مشتاقانه به استقبال كالاهای فرهنگی بی ارزش دشمنان دین اسلام و از خدا بی خبر بروند ، تا آنان در سرزمین هایشان در امنیت و عدالت و ارزانی و وفور نعمت بسر ببرند و فرهنگ مهجور و مظلوم به ارث رسیده از نیاكان و گذشتگان مان را كه مردمان بسیاری از همین مردم آب و خاك كشور ، در گذشته های نه چندان دور برای آن مبارزه كرده اند و بر سر آن جانها باخته اند ، در این زمانه در حال نابود شدن ببینیم و حتی به نابود شدن آن اهمیت ندهیم . اگر به فرهنگ اصیل ایرانی اهمیت داده نشده است ، فقط بدین خاطر بوده كه هیچ عزم و اراده ای در هر یك از بعضی از مردمان ایران كه در این مدت از خداوند متعال عمر گرفته اند دیده نمی شود و به همین دلیل مستدل است كه فرهنگ غربی را جایگزین فرهنگ مظلوم خودشان و در ذهن و اندیشه های خودشان كرده اند . كسی كه دوستی میهن را ندارد در نظرم ، مرده از آن خوب تر است.
انشاءالله بعد از این و در نظر خداوند كریم و دانا ، آگاه و توانا ، همگی ما بدون استثناء بعنوان یك دیندار واقعی در دین و عاشق حقیقی به وطن دیگر اینگونه نباشیم .
چنانچه با همت و اراده مصمم و قوی و استوار در كشور دینی و باستانی ایران زمین ، بتوانیم و بخواهیم اولین قدم و ابتدا به ساكن را از همین حالا جهت پیشرفت و توسعه فرهنگ كهن ناشدنی سرزمین مان برداریم ، می بایست از ابتدا برای رسیدن به چنین پیشرفتی ، فرهنگ درونی خودمان را كه همانا فكر و اندیشه مخصوص خود ما می باشد تغییر بدهیم . یعنی هر كاری را می باید اول از همه از خودمان شروع نماییم تا بتوانیم با تلاشهای بسیار طولانی ، دشواریها و سختی های آنرا به جان بخریم تا انشاءالله به سعادت و كامیابی كه از مدتها پیش خواهان آن بوده ایم و در افق های دور دست آنرا جستجو می كرده ایم برسیم . اگر چنین مرحله ای را بتوانیم پشت سر بگذاریم ، در مراحل بعدی نیز می توانیم با بازیابی و احیاء همان فرهنگی باشیم كه از مدتها پیش در درون خودمان گم كرده بودیم . بعد از این مراحل است كه می توانیم با تأثیر گذاری از افكار هدفمند و اثربخش خود بر روی دیگران و فرزندان میهن ، یك جامعه ایرانی پویا و قدرتمند با غنایی از فرهنگ ریشه دار و منطبق با منطق و اندیشه های اصیل ایرانی و با تأسی از آموزه های دینی كه همانا دین مبین اسلام است بسازیم و به آن ببالیم و حتی با آن نیز می توانیم به تمام دنیا فخر بفروشیم .
وقتی چنین جامعه ای را در درون كشورمان بسازیم ، آنوقت است كه قدرتمندانه می توانیم بطور كامل مستقل بشویم و در تمامی عرصه های جهانی عرضه اندام نماییم و با تولیدات محصولات فرهنگی ، صنعتی و كشاورزی و حتی سیاسی و نیز قضایی و از همه مهمتر در ادبیات زبان فارسی كه چون نگین هُمام انگیز در كشور ایران اسلامی می درخشد ، به دیگر كشورهای دنیا صادر نماییم . در ادامه باعث خواهیم شد تا جوامع دیگر و به خصوص همان بیگانگان و دشمنان قسم خورده فعلی ایران ، جهت نیازهایشان و خرید تولیدات ما در داخل كشور ، خودشان بسوی ما روی بیاورند تا بعد از گذشت قرنها ، بار دیگر افتخارات گذشته ما در خاك گوهربار ایران اسلامی مجددا" احیاء شده و بدرخشد و اینبار این فرهنگ متعالی ما است كه بر روی افكار مردمان سرزمینهای دیگر تأثیر خواهد گذاشت و پیشتازی خواهد كرد تا از لحاظ تمامی ابعاد فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی سرآمد همه آنان بشویم .
پس از سالهای طولانی ، موهای سپیدم را در آئینه و درون خودم می دیدم كه نشان از سخت ترین رنجهای عمرم و پیری بوده است و ندانستم كه در زندگانی ، عشق می باید باشد تا بتوانم شور و اشتیاق داشته باشم .
هموطن ، با عشق به دین و میهن چه در گذشته و چه در آینده ، هر دو را با هم دوست داشته باشیم . اگر در وجودمان ، با احساسِ شعف و افتخارِ عمیق به هر دوی آن بیاندیشیم ، آنگاه با عشق می توانیم زمان حال و اكنون خود را دگرگون نماییم .
كه من گفتم چه خوش گفتم / كه تو شنوی و خوش شنوی
نام من هست داریوش
فرزند ایران زمین
سرباز خاك كهن
خاك پاکش دلنشین
ایمانم استوار
حافظ آئین و دین
همرزمانم بیشمار
جملگی پاسدار دین
عشق من باشد وطن
از كجا آرَم چنین
سرزمینم افتخار
افتخارم با حیدر همنشین
والسلام
داریوش دوسرانی
كارشناس طبقه بندی طرحها و پردازش اطلاعات سیستمها
اداره كل امور مشتریان و واگذاری مدارات
معاونت نگهداری و مدیریت شبكه
شركت ارتباطات زیرساخت وابسته به وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات
وبلاگ : http://tavabam.tebyan.net ( شعرهای داریوش دوسرانی )
پست الكترونیكی : darioush_13432000@yahoo.com