ادامه ی گزارش به دوران كودكی دولت آبادی اشاره می كند؛ از این كه در خانواده ای كشاورز در خراسان متولد شد و همراه پدرش در مزرعه كار می كرد. او حتا در این شرایط نیز شدیدا اهل مطالعه بود و كنجكاوی زیادی درباره ی جهان خارج نشان می داد: «من با یك چراغ بر روی پشت بام كتاب می خواندم. در آن شرایط «جنگ و صلح» می خواندم».
دولت آبادی با تشویق پدر راهی مركز استان و پس از آن تهران شد و شغل های مختلفی را تجربه كرد؛ از كار در كفاشی و آرایشگاه تا تعمیرگاه دوچرخه و مأمور فروش بلیت سینما. او در پاسخ به این كه آیا برای پیدا كردن طرح داستان بوده كه به این شغل های سخت روی آورده، گفت: نه، برای درآمد و گذران زندگی بود.
او با تأكید بر این كه قصد هیچ رویارویی و برخوردی را با كسی ندارد، گفت: فلسفه و طرز كار من، با رویارویی و برخورد ارتباطی ندارد. من می خواهم به نویسندگی ادامه دهم و همچنان یك نویسنده ی ایرانی در كشورم بمانم؛ برای همین ترجیح می دهم هیچ برخوردی نداشته باشم.