• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن اجتماعي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
اجتماعي (بازدید: 1200)
جمعه 2/4/1391 - 20:59 -0 تشکر 464560
یک مهاجر افغان: با تو به درد و دل می نشینم ای همسایه

به گزارش تریبون مستضعفین در پی ممنوعیت اقامت شهروندان افغان در ۱۴ استان ایران، یک مهاجر افغان به زیانی شاعرانه از نحوه‌ی برخورد ایران و ایرانیان با مهاجران افغان گله کرده است.

متن گلایه‌های شعرگونه‌ی این مهاجر افغان که در شبکه‌های اجتماعی در حال انتشار است را در ادامه می‌خوانید:


با تو به درد دل می‌نشینم
ای همسایه !
تا شاید
آن حس انسان‌دوستی و عدالت را
که به نامش
از قران آیه بر می‌گیری
و به‌خاطرش
با دنیا به مجادله بر می‌خیزی
بر من تلاوت کنی و خود را در آن بیابی
وقتی اشغالگری بیگانه کشورم را به غارت برد
وقتی چمن‌زار سبز شهرم به خون پدر و صدها مثل او به لاله‌زاری مبدل گشت
وقتی به من گفتند که خدا و رسولی نیست که ما زاده‌ی طبیعت‌ایم
وقتی قلم را بر دستم نهادند و ناخن‌هایم را دانه دانه کشیدند
تا خاکم را به نامشان امضا کنم
با آخرین رمق‌های مانده در تنم رها کردم
خانه و شهر و کشورم را
و با نفس‌های آخر تا خاک تو خزیدم
به تو پناه آوردم
به تو پناه آوردم تا شاید مردانگی مرا در برابر ظلم بستایی
و با مردانگی خودت فرصت زندگی بدون ذلت را به من ببخشایی
زبانت با زبانم آشناست
و مذهبت با اعتقادم هماهنگ
پنداشتم که برادر منی
پنداشتم که در خاک خدا
که من و تو آن را با مرز تقیسم کرده‌ایم
به من قسمت کوچکی به سخاوت قلبت
به اجاره خواهی داد
و شریک دردهایم خواهی شد
تا روزی
که کشورم
آباد و آزاد گردد
وانگه
در افغانستانی بهتر
مهمانت خواهم کرد
بر دستانت بوسه خواهم فشاند
و ای برادر
از مهربانیت در اوج بیچارگیم
از دست‌گیریت در روزهای ناامیدیم
با اشک و قلبی مملو از محبت
سپاسگزاری خواهم نمود
از فرط بی‌پناهی
به کشورت پناه آوردم
کودکی بودم که پایم با خاکت آشنا گشت
جوانیم را در کشورت گم کردم
زبانم را به فراموشی سپردم
«تشکر»هایم به «مرسی»
و «نان چاشت»ام به «نهار» مبدل گشت
شاعرم حافظ گردید و
از قابلی و چتنی و چای سبز
به زرشک‌پلو
و طعم شور خیار
و چای معطر سیاه
در پیاله‌های کمر باریک
با قند خشتی در کنار
عادت نمودم
در کشورت
بهترین و بدترین لحظه‌های زندگی را
به تجربه نشستم
پسرم در خاک تو چشم گشود و رضا نامیدمش
مادرم در بهشت رضای تو با دلی ناامید مدفون گردید
خواهرم با پسری از تبار تو عقد نکاح بست و
در جنگ عراق، برادرم
برای سربازانت نان پخت
صلوات فرستاد
و با افتخار عرق را از جبین زدوده و
بند سبز یا حسین را بر پیشانی گره زد
حال
پیریم را نیز در خاک تو
به تماشا نشسسته‌ام
سال‌هاست
که چنار وجودم
در گردباد حوادث خاک تو
به بید لرزانی مبدل گشته است
سال‌هاست
که نامم را به فراموشی سپرده‌ام و
لقب «مشدی» را به نامم گره زده‌اند
سال‌هاست که من دیگر آن کودکی نیستم
که با پای برهنه و قلبی مملو از وحشت برای سرپناهی
به تو پناه آورد
ولی تو
همان بی‌خبری هستی که بودی!
ولی تو
با آن‌که فروغ چشمانم را با دوختن کفش‌هایت
با آن‌که قوت دستانم را در غرس نهال در باغ‌هایت
با آن‌که قامت استوارم را در به پا خواستن دیوارها و ساختمان‌ها و خانه‌هایت
با آن‌که صبر و تحملم را در شنیدن کنایه‌ها و کینه‌توزی‌هایت
به تباهی نشستم
هرگز برای لحظه‌ای
جرقه زودگذر انسان‌دوستی را
بر قلبت راه ندادی
هنوز هم
در فهرست تو «اوفغونی»ام و
در کتاب تو بیگانه
هنوز هم
مهربانی در قلبت برای مهاجری کوله‌به‌دوش
که چیزی بجز نجات از جنگ
از تو نمی‌خواست
که با دادن سالیان زندگیش
به همت و قوت دستانش
شهرت را آباد نمود
نیافته‌ای
و هنوز هم
با نفرتی سی‌ساله
احساساتم را به بازی می‌گیری
دروازه‌ی مکتب را به روی کودکم می‌بندی
بساطی را که نان شکم‌های گرسنه‌ی اطفالم بدان محتاج است
با لگد به جوی آبی می‌اندازی و
دست‌هایم را با تهدید «رد مرز» نمودن می‌بندی و
اشک‌هایی را که با خاک سرک‌های تو
بر چشمانم به گلی مبدل گشته
و امید را در نگاهم دفن می‌کند
با تمسخر می‌نگری و می‌گویی
«شما به حرف نمی‌فهمید»
هنوز هم
بر مظلومیت اطفال کربلا
زنجیر بر خود می‌کوبی و
بر یزید و یزیدیان لعنت می‌فرستی
از بی‌عدالتی دیگران سخن می‌گویی
ولی هرگز در صف‌های دکان‌ها
در داخل اتوبوس‌های شلوغ
حالت مشوش یک افغان را نمی‌بینی
که از ترس تو
اهانت‌های تو را
تلخ‌تر از زهر
فرو می‌بلعد و غرور خود را
پایمال احساسات تو می‌کند
تا مبادا
پنجه بر سمت‌اش دراز کرده بگویی
«به کشورت برگرد اوفغونی پدرسوخته»
می‌روم
ولی
درخت‌های سبز و بلند کرج
سرک‌های پاکیزه‌ی تهران
پارک‌های خرم و زیبا
خانه‌های مجلل بالاشهر
نان‌های گرم نانوایی
کفش‌های راحت چرمی
پتلون‌های زیبا و رنگارنگ
همه و همه
یاد مرا
رنج‌های مرا
نشان انگشتان مرا
عرق و سرشک ریخته از چشمان مرا
با خود به یادگار خواهند داشت
می‌روم ولی حاصل دست‌های این کارگر افغان
برای همیشه در رگ و پوست کشورت
جاویدان خواهد ماند
می‌روم
چه می‌دانی
شاید روزی تو
به دروازه‌ی شهر من محتاج گردی
وانگه
من به تو درس مهربانی را خواهم آموخت
وانگه
تو درد دربه‌دری مرا خواهی چشید
وانگه
شاید یک بار
برای لحظه‌ای کوتاه‌تر از یک نفس
سرت را با پشیمانی
در مقابل عدالت وجدانت
خم کنی!
و فقط همان لحظه
قیمت ده‌ها سال رنج مرا
به‌آسانی
خواهد پرداخت!

ـــ یک مهاجر

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

جمعه 9/4/1391 - 21:50 - 0 تشکر 467414

سلام
شاید بخاطر مشکلاتی که ایجاد شد, بعضی از مردم اینطور رفتار میکنند
ولی خدایی مسلمان باید هوای مسلمان را داشته باشد آن هم در شرایط ایشان در مقابل جبهه کفر

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
شنبه 10/4/1391 - 20:14 - 0 تشکر 467647

اتفاقا ما هم همینطور فکر میکردیم  فکر کردیم دوستیم برادریم...
تا اینکه هر روز خبری خواندیم مبنی برجنایت...
تا اینکه آمار اعتیاد و ورود مواد مخدر به کشور ما توی این چند سال بالاتر رفت
تا اینکه ارز رو از کشور ما روز به روز بیشتر خارج کردین و اقتصاد بیمار ما رو بیمار تر کردین
تا اینکه کارگرهای ما بیکار شدن
تا اینکه سیاستهای سیاست مدارهای شما علیه ما خصمانه تر شد بعد از جنگ شما
تا اینکه شما در سازمانهای به اصطلاح حقوق بشر از ما شکایت کردین با اینکه ورود خیلی هاتون غیر قانونی بود

یادت رفته وقتی جنگ شده بود مردم لباس بچه هاشون رو که تازه هم خریده بودن به شما دادن یادت رفته کارگر ما از شکم زن و بچش زد وئ یک شب گرسنگی خوابیدن و به شما کمک کردن ما مزد کارهایی رو کردیم از شما نمیخوایم از خدا میخوایم اما عزیز من

گرچه مهمان عزیز است همچو نفس                خفه میسازد اگر آید بیرون نرود

گدای فاطمه(س)

شنبه 10/4/1391 - 20:48 - 0 تشکر 467658

با علی هانتر موافق هستم بازی با احساسات مردم نکنید ماقبلا یک بار نتیجه احساسی شدن مان را دیدیم هرچیزی اگر روال منطقی داشته باشد درست است مهاجرت هم همچنین متاسفانه ما اول کاری را انجام میدهیم بعد مینشینیم آنرا بررسی میکنیم مهاجرت بیش از اندازه ضربه های بزرگی به کشور ما زده است

شنبه 10/4/1391 - 22:48 - 0 تشکر 467695

سلام به همه

منکر مشکلاتی که با حضور افغان ها تو ایران به وجود اومده نمیشم. اما این ها دلیل نمیشه به همه اشون به چشم مزاحم نگاه کنیم.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 10/4/1391 - 23:3 - 0 تشکر 467706

alihunter1 گفته است :
[quote=alihunter1;658382;467647]
تا اینکه کارگرهای ما بیکار شدن

سلام
جدا از صحبت های دیگرتان
این یک مورد واقعا غیر قابل قبول است
خدایی کارگر ایرانی با افغانی قابل قیاسه؟
تابحال کارگر نداشتید؟
تنبلتر / از کارزن تر / مزدبیشترخواه تر از ایرانی دیدی؟
(بازم اینجا نمیشه گفت همه ایرانی ها, همانطور که نمیشود همه افغانها را زیر سوال برد)
در گرما و سرما بی امکانات با پول کم ساختمان سازی کردند هزارتا حمالی کردند
کم خوردند و کم خرج کردند تا شکم چند خانواده را اونور سیر کنند
همینا میتونه روی روحیشون اثرهایی داشته باشه که ...
این مسائل باید با تدابیر مملکتی رفع بشه نه اینکه من نوعی به یه مسلمون بد کنم

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
شنبه 10/4/1391 - 23:6 - 0 تشکر 467707

دبستانی بودم(ینی خیلی سال پیش) که یه خانم افغانی که برای ماشینمان دست تکان داد سوار کردیم
محرم بود...
ظرف خالی اش دستش...
و گله مند از یکی از نذری دهندگان بزرگ که به او که افغانی بود غذا نداده بود و از خانه اش با تحقیر رانده بود...
جواب این اشک ها را چه کسی میدهد؟

نه ازین ور بوم بیفتیم نه ازون ور این بهترینه

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
يکشنبه 11/4/1391 - 12:16 - 0 تشکر 467832

jtayebe گفته است :

سلام
جدا از صحبت های دیگرتان
این یک مورد واقعا غیر قابل قبول است
خدایی کارگر ایرانی با افغانی قابل قیاسه؟
تابحال کارگر نداشتید؟
تنبلتر / از کارزن تر / مزدبیشترخواه تر از ایرانی دیدی؟
(بازم اینجا نمیشه گفت همه ایرانی ها, همانطور که نمیشود همه افغانها را زیر سوال برد)
در گرما و سرما بی امکانات با پول کم ساختمان سازی کردند هزارتا حمالی کردند
کم خوردند و کم خرج کردند تا شکم چند خانواده را اونور سیر کنند
همینا میتونه روی روحیشون اثرهایی داشته باشه که ...
این مسائل باید با تدابیر مملکتی رفع بشه نه اینکه من نوعی به یه مسلمون بد کنم

alihunter1 گفته است :
[quote=jtayebe;393644;467706][quote=alihunter1;658382;467647]
تا اینکه کارگرهای ما بیکار شدن

 سلام
با  حرفهای این بخشتون موافق هستم ببخشید صریح تر میگم در اینکه بعضی ازکارگرهای ما از کار میدزدن حرفی نیست حق با شماست. اما در اینکه شما میفرمایید هزینه ای که اونها میگیرن کمتره این هم درست اما شما حساب کنید کارگر افغانی خرجی رو که کارگر ایرانی داره رو نداره نمیدونم چقدر با شرایط کلی افغانستان آشنا هستین اونجا خیلی از شهرهاش برق ندارن چه برسه به گاز( البته این چند ساله به لطف بعضی از کشورهای همسایه... ) یعنی نه پول آب باید بدن نه پول گازنه برق... وخیلی چیزهای دیگه.

گدای فاطمه(س)

يکشنبه 11/4/1391 - 12:28 - 0 تشکر 467840

jtayebe گفته است :
[quote=jtayebe;393644;467707]دبستانی بودم(ینی خیلی سال پیش) که یه خانم افغانی که برای ماشینمان دست تکان داد سوار کردیم
محرم بود...
ظرف خالی اش دستش...
و گله مند از یکی از نذری دهندگان بزرگ که به او که افغانی بود غذا نداده بود و از خانه اش با تحقیر رانده بود...
جواب این اشک ها را چه کسی میدهد؟

نه ازین ور بوم بیفتیم نه ازون ور این بهترینه

 اینقدر ساده نباشین این حرفها بازی با احساسات شماست. ایا واقعا این چهره ای که با این نوع  نوشته ها داره از ایرانیها نشون داده میشه درسته آیا ایرانی ها همچین ادمهایی هستن؟ اگر یک شخص بی طرف این نامه رو بخون چطوری فکر میکنه در مورد ایران ؟
چند وقت پیش یه 20:30 یه برنامه پخش کرد راجب افاغنه ای که در ایران هستن و به بیمارستان ها مراجعه میکنن هزینه عمل یکی شون تقریبا شده بود 20 ملیون تومن. دیدن نداره بده نامه زدن به سفارت سفارت در جواب گفت طبق روال انسان دوستانه شما بیخیال این هزینه ها بشید ما دوست و برادریم و غیره.... بیمارستان هم این مریض رو مرخص کرد بدون اینکه حتی یک ریال هم ازش دریافت کنن. چرا اینها گفته نمیشه در این طور نامه های دوستانه. من از شما میپرسم اگر این یه مریض ایرانی بود آیا بیمارستانهای افغانستان اینکار رو میکردن اصلا نه آیا بیمارستانهای ایران اینکار رو میکردن؟ نبرن تو بیابون نندازن خیلی مردانگی کردن عزیز من.
  به قول اون دوستمون ما یک بار نتیجه احساسی شدن مون رو در این مورد پرداخت کردیم کاش یک ذره مو شکافانه تر و منطقی تر با این مسئله برخورد میکردیم

گدای فاطمه(س)

يکشنبه 11/4/1391 - 17:11 - 0 تشکر 467970

alihunter1 گفته است :

اینقدر ساده نباشین این حرفها بازی با احساسات شماست. ایا واقعا این چهره ای که با این نوع  نوشته ها داره از ایرانیها نشون داده میشه درسته آیا ایرانی ها همچین ادمهایی هستن؟ اگر یک شخص بی طرف این نامه رو بخون چطوری فکر میکنه در مورد ایران ؟
چند وقت پیش یه 20:30 یه برنامه پخش کرد راجب افاغنه ای که در ایران هستن و به بیمارستان ها مراجعه میکنن هزینه عمل یکی شون تقریبا شده بود 20 ملیون تومن. دیدن نداره بده نامه زدن به سفارت سفارت در جواب گفت طبق روال انسان دوستانه شما بیخیال این هزینه ها بشید ما دوست و برادریم و غیره.... بیمارستان هم این مریض رو مرخص کرد بدون اینکه حتی یک ریال هم ازش دریافت کنن. چرا اینها گفته نمیشه در این طور نامه های دوستانه. من از شما میپرسم اگر این یه مریض ایرانی بود آیا بیمارستانهای افغانستان اینکار رو میکردن اصلا نه آیا بیمارستانهای ایران اینکار رو میکردن؟ نبرن تو بیابون نندازن خیلی مردانگی کردن عزیز من.
به قول اون دوستمون ما یک بار نتیجه احساسی شدن مون رو در این مورد پرداخت کردیم کاش یک ذره مو شکافانه تر و منطقی تر با این مسئله برخورد میکردیم
jtayebe گفته است :
[quote=alihunter1;658382;467840][quote=jtayebe;393644;467707]دبستانی بودم(ینی خیلی سال پیش) که یه خانم افغانی که برای ماشینمان دست تکان داد سوار کردیم
محرم بود...
ظرف خالی اش دستش...
و گله مند از یکی از نذری دهندگان بزرگ که به او که افغانی بود غذا نداده بود و از خانه اش با تحقیر رانده بود...
جواب این اشک ها را چه کسی میدهد؟

نه ازین ور بوم بیفتیم نه ازون ور این بهترینه

نخیر جناب ! این مورد رو از زمانی گفتم که شما فرمودین ملت هی کمک میکردن و چی دیدن از زمانهای خیلی پیش! گفتم که بگم اینطوریا هم نبوده همون موقعاش... بعد ما بنا به آنچه دیدیم راست میگفت اتفاقا پسر اون آقا اون خانم را از خونه بیرون کرده بود... فرض میتونست بگه غذا تموم شده نه اینکه اینکارو کنه
بله الان شرایط خیلی خوب نیست ولی دقت نکردین مثال برای چی بود

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.