در دلت غوغایی است، دوست داری کسی را بیابی و با او درددل کنی. میخواهی کسی باشد تا تو را راهنمایی کند. بهترین گزینه را دوستت میدانی. به سراغش میروی و سر صحبت را باز میکنی. او در ابتدا به سخنانت گوش میدهد و ابراز ترحم مینماید. اما کمکم نصحیتکردنهایش شروع میشود و به قضاوت میپردازد و... از انتخاب او به عنوان همصحبت احساس نارضایتی میکنی و اینجاست که با خود فکر میکنی چرا او نتوانست از بار مشکلاتت بکاهد؟ بله او با شما همدل نبود و به قول مولانا:
پس زبان محرمی خود دیگر است همدلی از همزبانی خوش تر است
واقعیت این است که داشتن مهارت برقراری ارتباط سازنده با دیگران از ویژگیهای مهم و ضروری در زندگی اجتماعی است. زمانی که ما با دیگران ارتباط برقرار میکنیم درواقع افکار، اندیشهها، نگرانیها و... خود را نمایان میسازیم و در مقابل توقع داریم که دیگران نیز درک درستی از افکار، عقاید، ترسها و... ما داشته باشند و در این زمینه به ما کمک کنند یا به اصطلاح با ما همدلی و همدردی کنند. اما در بیشتر مواقع این اتفاق رخ نمیدهد و دلیل آن این است که خیلی اوقات ما دو واژهی «همدردی» و «همدلی» را در یک معنا به کار میبریم.
درصورتی که آنها با هم تفاوت دارند. همدردی در بیشتر مواقع به معنای دلسوزی و ترحم به کار میرود و اگر بیش اندازه به آن توجه شود، فرد احساس تحقر و اندوه بیشتری را متحمل میگردد؛ ولی در همدلی ترحمی وجود ندارد، فرد تلاش میکند که خود را جای طرف مقابل قرار دهد و شرایط او را به خوبی درک نماید و همچنین قضاوت و نتیجهگیری نیز نمیکند. درحقیقت وقتی با کسی همدل میشویم، یعنی با تمام وجود شرایط او را درک میکنیم. انگلیسیها نیز برای این دو کلمه، دو واژهی متفاوت به کار میبرند که به خوبی حوزهی معنایی این دو را از هم تفکیک میکند. در زبان انگلیسی برای همدردی کلمهی sympathy و برای همدلی empathy به کار برده میشود.
همدلی و همدردی هر دو در تداوم ارتباط نقش مهمی دارند ولی باید توجه داشت که در هنگام مواجهه با مشکلات و برای فهم بهتر آنها، نیاز به «همدلی» بیش از «همدردی» احساس میشود. زیرا نقش منطق در همدلی پررنگتر از احساس ظاهر میشود و شنونده با همدلی به خوبی به حرفهای گوینده گوش میدهد تا بتواند برای حل مسئله به او كمك كند، ولی در همدردی فقط در کاهش هیجانات منفی به او کمک میکند. به همین دلیل است که در زندگی مشترک همدلی ارزشمندتر از همدردی است و تا وجود نداشته باشد هیچکس حرف دیگری را نمیفهمد و از احساس و فکر کسی باخبر نمیشود. تا همدلی نباشد، همدردی بیمعنی است چرا که تا خود را به جای کسی نگذارید، نمیتوانید نیاز به همدردیاش را حس کنید.
اما گاهی دیده میشود که زوجین جوان به جای همدلی، با همسر خود همدردی میکنند. بدان معنا که با شادی همسر خود شاد و با ناراحتی او غمگین میشوند و هر نوع احساس و هیجان را از طرف مقابل دریافت و ابراز میکنند. ولی در همدلی موافقتی صورت نمیگیرد و فرد، همسرش را تکیه گاهی می بیند که کاملاً شرایط روحی او را درک میکند.
همدلی در روابط همسران اثرات مفیدی را را برجای میگذارد که در زیر به چند نمونه از آن اشاره میشود:
- اعتماد به نفس را در فرد بالا برده و او را از احساس تنهایی رهایی میبخشد.
- تعارضات پیش آمده را از بین میبرد و تصمیمگیری صحیح را در حل مسائل بهتر میکند.
- روابط خانوادگی و اجتماعی را بهبود میبخشد.
- احساس مثبت و خوشایند را در فرد به وجود میآورد و احساسات منفی را میزداید.