ای گوشه نشینان! بکوشید و بجوشید و غوغای زندگی را برپا دارید…
جان و تن هر دو در زندگی ممکن است کسل و فرسوده شوند، آن از سنگینی این و این از پرواز آن به ستوه آید. جان را به دانش و حکمت بیارایید و زنگ این آیینه را با صیقل اخلاق ستوده و پندار پاک بزدایید تا مراسم معاشرت را در اجتماع با بردباری و [...]
جان و تن هر دو در زندگی ممکن است کسل و فرسوده شوند، آن از سنگینی این و این از پرواز آن به ستوه آید.
جان را به دانش و حکمت بیارایید و زنگ این آیینه را با صیقل اخلاق ستوده و پندار پاک بزدایید تا مراسم معاشرت را در اجتماع با بردباری و صبر برگذار کنید و در محفل همنشینان به حسن مشرب و لطف آمیزش معروف گردید و در نتیجه بار زندگی را آسان به منزل رسانید.
تن را به کار و کوشش وا دارید و هرگز به سستی و خمود نگرایید تا به قوّه ی فعالیت و عمل همچون روح بانشاط و سبک باشید و پرنده وار شایسته ی پرواز و طیران گردید.
هرگز از خداوند متعال مخواهید که شما را از غوغای زندگی برکنار دارد و با آرامش و سکوت از این جهان بیرون برد. خدا راضی نیست کسی به هنگام مناجات بگوید: «خدایا مرا از فتنه به دور دار» زیرا مرد خدا آن کس است که قدم در پیکار هستی گذارد و نبرد زندگی را با پیروزی و پاکدامنی برگزار کند. فقط در این مبارزه لازم است که مرام حق و حقیقت نصب العین باشد و با خلوص عقیده و طهارت وجدان پیکار درگیرد.
آیا شنیده اید که خداوند متعال در کتاب مجید چه فرموده؟
«فرزندان و ثروت در زندگانی بشر فتنه است»، بنابر این اگر کسی از فتنه بگریزد به عبارت آشکارتری از هستی و حیات گریزان است.
تیره بخت که کنج عزلت می گیرد و از هیاهوی محیط فرار کرده و به گوشه ی خموشی پناه می برد، نمی داند که «فلسفه ی آفرینش» و راز وجود چیست! او نمی داند که برای گوشه نشینی و انزوا خلق نشده است، بلکه باید با بقاء ناموس حیات در «آشوب جهان» شرکت کند و همچون زندگان به جنب و جوش برخیزد؛ قامتی بیاراید و قدمی فراگذارد، از بینوایی دستگیری کند و نادانی را به دانش و کمال هدایت نماید.
آری، در غوغای زندگی بیش از آنچه شکست و فساد پدید می آید، صلاح و عمران صورت می گیرد.
اگر وظیفه ی آدمیزاد در عالم به سکوت و خمود منحصر باشد، یکباره خداشناسان باید از هم پراکنده شده، هریک به گوشه ای خزند و در گلوی دره های تنگ و غارهای ژرف فرو برند و جهان را همچنان سرگشته و گمراه بگذارند و تنها گلیم خود را از آب کشیده به حفظ حان خویش، بشر را بدست غرقاب فنا و امواج نیستی بسپارند…!
من نمی گویم که لجام گسیخته و خیره خیره خود را در میان جامعه اندازید و بیهوده آشوب و انقلاب برپا کنید، این عمل را نمی ستایم و بدان اجازه نمی دهم. اما گوشه مگیرید و خموش منشینید و آسایش خود را بر رفع مظالم بندگان خدای و تصفیه ی اختلافات مردم ترجیح مدهید. ممکن است انسان به قسمت خود هم راضی باشد و از تقدیر هم خرسند، اما این رضایت ایجاب نمی کند که سرافکنده به کنجی بخزد و زبان بریده از گفت و شنود و خلط و آمیزش، آرام و برکنار ماند.
خداوند دانا مردان نبرد را در فتنه اندازد و بدینوسیله جوهر جانشان را آزمایش کند، تا بنگرد بردبار و صبور کیست، تا معلوم شود پرهیزکار و پاکدامن کدام، تا بنده را به روز رستاخیز بر خدای حجت نباشد و کسی در آن بازپرسی نیازموده قدم نگذارد.
پس برخیزید و دامن همت بر کمر زنید، بکوشید و بجوشید و غوغای زندگی را برپا دارید. مرد باشید و با دامن پاک و پندار عالی در صحنه ی نبرد قدم گذارید تا هم از لذت حقیقی حیات بهره برید و هم به وظایف انسانیت خویش قیام نمایید. نه همچون زنده به گوران که بر نفس خود اتکا و اعتماد ندارند و به همین جهت از غوغای زندگی کناره می گیرند
*نهج البلاغه سخنان مولاعلی(ع)