بررسی اجمالی نقش صدا وسیما درخانواده
برنامههای صدا و سیما باید ارتباطات عاطفی، روانی، انسانی و معنوی خانوادهها را بیدار کند نه آنکه رقیب خانواده باشد. میخکوب شدن افراد پای تلویزیون و فراموش کردن ارتباطات محیطی یکی از آسیبهای صدا و سیما است.
اصل بصیرت و انتخاب ، یک اصل تربیتی مهم اسلامی است که عدم توجه به آن پیامد های زیان باری دارد.
**آموزش سمعی بصری تأثیرات عمیقی دارد به ویژه بُعد تصویری که از راه قوه تخیل در مفاهیم، نقش تجسمی و عینی دارد. بنابراین این نوع آموزش میتواند ابزاری در راه حق باشد. صدا و سیما نیز میتواند این نقش اساسی و الاهی را ایفا کند اما باید در جهت ارزشهای دینی، استراتژی داشته باشد. ولی ما این استراتژی را به روشنی در صدا و سیما نمیبینیم. در تعلیم و تربیت باید اصل اختیار و بصیرت، بر مبنای خدا محوری و آخرتگرایی، لحاظ شود به گونهای که قدرت انتخاب افراد را برابر آگاهیهایی که ارائه میدهد، بیافزاید.
** این نقش را در برخی برنامهها میبینیم که به استراتژی ربطی ندارد بلکه بسته به تهیه کننده یا کارگردان و عوامل دیگر بوده است. یعنی یک شخص به ایفای آن نقش محوری انتخاب و بصیرت پرداخته است نه تفکر فراگیر.
برنامههایی که برای کودکان و نوجوانان تولید میشود چقدر آگاهی بخش است؟ تا چه حد به نیازهای مادی و معنوی کودک و نوجوان، توجه دارد؟ نیازها و آگاهیها باید متوازن و هماهنگ باشد. مثلاً تغذیه سالم چیست؟ آیا تبلیغاتی که برای درآمدزایی پخش میشود به نیاز کودک به غذای سالم بهداشتی، پاک، حلال و طیب توجه دارد؟ در بعد معنوی نیز آیا به نیازهای عاطفی، روانی، جنسی توجه میشود؟ آیا آگاهیهای لازم در این زمینه به نوجوانان داده میشود؟ در مورد نیازهای معرفتی که به خودشناسی و ارتباط فرد با خدا و جامعه و طبیعت برمیگردد نیز به همین منوال است. در مسابقاتی که به عنوان برنامههای انگیزشی تولید میشود، بیشتر فرهنگ بخت و اقبال ترویج میگردد. با پاسخگویی به پرسشهای کم اهمیت که خود محل تأمل است، فرد به کدام یک از نیازهای خود، آگاهی مییابد و به چه انتخابی میرسد؟ ما به جای آنکه هیجانهای کاذب که لازمه فرهنگ غیر الهی است را به آگاهی بخشی و بصیرت تبدیل میکنیم درست برعکس به اصل شرطی شدن عمل میکنیم که منکر اختیار و بصیرت است.
اصل شرطی شدن نگاهی شیطانی و ظلم بزرگی به شخصیت انسان است.
** نگاه اسلامی با نگاه شیطانی متضاد است. آنها بر اساس عاطفه، تحریک روانی و دخالت در ضمیر ناخودآگاه، به اختیار انسان جهت میدهند. به عنوان مثال، تبلیغات تجاری را در نظر بگیرید. این تبلیغات چه معرفتی را نسبت به کالای مورد نظر در مقایسه با کالاهای مشابه ارائه میکند؟! به نوع توصیفها از کالا توجه کنید. این توصیفها آگاهی بخش نیستند و با بحث انتخاب آگاهانه تناسب ندارند.
تنها مخاطب را تحریک میکنند که این جنس را بخرد بدون آنکه بیاندیشد که این خرید در حد امکان و وسع فرد هست یا نه و تا چه حد میتواند نیازهای او را برطرف کند؟
این تبلیغاتی آگاهی بخش نیست یعنی مردم را در جهل نگه میدارد و خلاف اصل بصیرت و گناه کبیره است. این کار در فرهنگ اسلامی شرک است.
** اصلاً راه و روش توحیدی این است که خدا و پیامبرش تذکر میدهد. در سوره یوسف داریم که بگو من و پیروانم براساس بصیرت، افراد را به سوی خدا دعوت میکنیم. در همه حوزهها آگاهیهای لازم داده میشود تا فرد با آگاهی، انتخاب کند، در مقابل میفرماید: «سبحان الله ما انا من المشرکین» یعنی اگر طریق بصیرت نباشد، شرک است. یعنی با جهل و جبر فردی را به کار را داریم.
** از آنجا که در برنامهریزیها به این اصول توجه نمیشود ما متوجه گرفتاریها و مشکلات آن نمیشویم. آموزههای ارائه شده نیز چون بدون هدفگذاری است، متناقص و ناهمخوان است. باید اینها را سر و سامان داد. صدا و سیما باید با یک گروه کارشناس و خبره که در زمینه هنر، روانشناسی و توسعه اسلامی تخصص دارند یک اتاق فکر تشکیل دهد تا این مبحث، ساماندهی و سیاستگذاری شود. صدا و سیما بزرگترین دانشگاه است و میتواند مکمل نقش خانواده باشد. نه آنکه جای خانواده و روابط عاطفی را بگیرد.
برنامههای صدا و سیما باید ارتباطات عاطفی، روانی، انسانی و معنوی خانوادهها را بیدار کند نه آنکه رقیب خانواده باشد. میخکوب شدن افراد پای تلویزیون و فراموش کردن ارتباطات محیطی یکی از آسیبهای صدا و سیما است.
** ما در مبانی مشکل داریم. زمانی که ارزشها درست تبیین نشد، ارتباطات هم مسئلهدار میشود. مثلاً همین رابطه پسر و دختر در برنامههای صدا و سیما، پسر و دختر چشم در چشم هم میگویند و میخندند. خیلی عجیب است که یک خبرنگار زن به میان مردان فرستاده میشود و او هم سعی میکند نشاطآور مصاحبه کند. یا خبرنگار مرد به جمعهای بانوان اعزام میشود. این مسائل آسیبها و آلودگیهای اخلاقی در پی دارد و زمینه پردهدری و بیحیایی را فراهم میکند. رابطه کلامی و رفتاری دختر و پسر، زن و مرد، تبیین نشده است. این نشان دهنده آن است که صدا و سیما نسبت به آن جاهل است. این بیتوجهی، طمع قلبی در مخاطب ایجاد میکند. نوع فضای عمومی ارتباطات رسانهای، بسترساز منکرات است. این نگاه غلط که زنان باید در همه جا دوشادوش مردان باشند موجب تولید چنین برنامههایی است. آیا یک خبرنگار زن باید در ته قنات با مقنی مصاحبه کند؟ چه لزومی دارد که گزارش انتقال خط لوله گاز ایران به ارمنستان را یک زن تهیه کند؟
** به نظر بنده عدهای با شیطنت و لجاجت میخواهند حریمها را بشکنند. فیلمهای مذهبی را هم میشود از این زاویه بررسی کرد. در سریالهای مذهبی ماه رمضان یک خانم مؤمنه متدینه در یک محیط خلوت با یک مرد نامحرم قرار میگذارد و بیواهمه با او نشست و برخاست میکند. این به اصطلاح شجاعتهای زنانه، مسألهساز است. این در معرض خطر قرار دادن ناموس است. متأسفانه ما تفاوت در جنسیت و اثر آن در ارتباطات و تعاملات را نادیده گرفتهایم. حتی برخی کارشناسان به خیال خود یک نگاه نوگرا و امروزی دارند و به دنبال نشاطآوری در ارزشهای دینی هستند! این کارشناسان دید جامع، کامل و ارزشی ندارند و دید پراکنده خود از دین را با ارزشهای غربی تلفیق کردهاند. در حالی که دید حکیمانه، نشاط معنوی را در جوانان گسترش میدهد. رعایت حدود در ارتباطات، تنگنا نیست بلکه نصونیت است و نشاط واقعی را در روح و روان ایجاد میکند.
**یک نقص بزرگ که به شیوه آموزش و پرورش ما برمیگردد، تکیه بر عقلانیت شخصی افراد و آگاهیهای ناقص از دین است. مربیان و معلمان ما براساس شاکله قرآن و سنت معصوم تربیت نشدهاند. ما مخاطب را انبار معلومات فرض میکنیم و انبوهی از مفروضات را در ذهنش میریزیم. ما چه در بُعد مادی و چه در بُعد معنوی به فرد نمیآموزیم که سؤال جدی مطرح کند و پاسخ منطقی آن را دنبال کند. ما باید در تمام برنامهها به مخاطبان آموزش دهیم که مرجعیت الاهی وجود دارد. باید ضرورت روی آوردن به مرجع دینی را برای نوجوانان و جوانان تبیین کنیم. نظام آموزشی ما ناقص عمل میکند و حتی میتوانم ادعا کنم که عمر کودکان و نوجوانان را ضایع میکنیم. به خاطر همین کمکاریهاست که در برابر اینترنت و ماهواره، دستها میلرزد که جوان ما چه قدر مصونیت دارد؟
** الآن در غرب به موسیقی درمانی و موسیقی ملکوتی اعتنای جدی میشود اما ما به آن توجه نکردهایم. سرمایه عظیم ما خاک میخورد و آن را به ذهن و روح جوان منتقل نکردهایم. اولین آموزه قرآن، موسیقی معنوی است. کودک قبل از تولد میتواند در رحم با موسیقی قرآن عجین شود. موسیقی در واقع پناهگاه روانی انسان است و زبان بینالمللی روح. روح بدون موسیقی نمیتواند به حیات سالم ادامه دهد. خدا این موسیقی معنوی و ملکوتی را در قرآن گذاشته و ما باید کودک را به موسیقی قرآن و مناجات مسلح کنیم تا وقتی به بلوغ رسید بتواند این موسیقی را تولید کند. ما دائماً موسیقیهای کوچه بازاری و کممحتوا را پخش میکنیم. ترویج فرهنگ سوت و کف و رقص، به هزار مفسده دیگر میانجامد. برنامههای کودکان را نگاه کنید، یک کلمه از این ارزشها وجود ندارد. این موسیقیها معرفت و آگاهی نمیدهد. پس باید نگاه در صدا و سیما درست شود. باید روشهای آموزش و پرورش به نقد کشیده شود و بین رسانه، آموزش و خانواده تقسیم کار شود. این رسالت بزرگ را شورای عالی انقلاب فرهنگی باید به عهده بگیرد.
** مشکل در این زمینه، خارج از صدا و سیما است. چون اصلاً سیستم، تعریف نشده است. برنامهسازان و تهیهکنندگان بنابر روحیه خدامنشی و هیأتی، کسانی را برای مشورت انتخاب میکنند. ما در این زمینه بانک اطلاعاتی ایجاد نکردیم. لذا شاهد حضور کسانی در برنامههای مذهبی هستیم که اصلاً کارشناسان دین نیستند. کارشناس قصص قرآن سیما، متخصص فیزیک است! در حالی قصص قرآن نیازمند متخصص ویژه است و هرکسی نمیتواند نظر دهد. لذا شاهدیم که در انیمیشنهای مذهبی، ظاهر انبیاء با موها و ریشهای بلند ترسیم میشود که خلاف آموزههای دینی است. وقتی بیرون صدا و سیما این مسائل ساماندهی نشود، امکانات آنها هم محدود و ناقص است.
ان شاء الله ادامه دارد...
والسلام.