شات 2 : پرده چیست ؟
اکثر نمایشهای تلویزیونی یک ساعته چهار پرده دارند که با آگهی های تجاری و وقفه های موجود در حین پخش از هم جدا می شوند . این تقسیم بندی مصنوعی است نه ذاتی . فیلم های سینما نیز به سه پرده تقسیم می شوند .
هر پرده داستان را پیش می برد و کارکرد و مولفه های خاصی دارد .
پرده ی اول
نوشتن پرده ی اول از همه مشکل تر است . زیرا باید بار وظایف بیش تری را به دوش بکشد مثل پی ریزی مسئله اصلی داستان ، معرفی شخصیت های اصلی و ارائه ی اکثر پرده برداری های داستان است .
یک مثال ساده که آلن آرمر نویسنده بیان کرده برای بیان مسئله اینه : مسئله ی اصلی رو به مردی تشبیه می کنیم که یک بمب فیوز دار در دست دارد و فیوز بمب را که روشن می کند در واقع مسئله شروع می شود ، تماشاگر قبل از اینکه این بمب وارد صحنه شود می تونست بزنه شکبه ی دیگه ولی الان که بمب روشن شده انگار تماشاگر را به صندلی میخکوب کردیم و تماشاگر منتظره که انفجاری صورت بگیره .
یادتان باشه که تماشاگران فقط به اندازه ی روشن شدن فیوز وقت به شما می دهند . تماشاگران سینما صبور ترند چون پول دادند بلیت خریدند و برای همین اکثر فیلمهای سینمایی در ده دقیقه ی اول یا ده صفحه ی اول فیلم نامه مسئله ی اصلی را باید بیان کنند ، اما در سریال های تلویزیونی یا فیلم های تلویزیونی تماشاگر کنترل به دست لم داده و خیلی راحت می تونه فیلم شما رو قربانی مسابقه های تلفنی کنه . و باید در سه یا چهار دقیقه ی اول مسئله ی اصلی بیان شود .
البته می شه تماشاگر را با چیزهای دیگه هم نگه داشت ، مثلا تو فیلم مرد عنکبوتی 2 من یادمه همش منتظر بودم پسره به دختره بگه دوستت داره البته این فیلم هم داستان رو خوب شروع کرد ولی خداییش اگر اون مسائل عشقی نبود کانال رو عوض می کردم .
شخصیت های اصلی : به طور سنتی در اولین پرده معرفی می شوند . پرده ی سوم از دل دو پرده ی دیگر بیرون می آید و پرده ی دوم بر اساس عناصر پی ریزی شده در پرده ی اول ساخته می شود .
برای ممانعت از گیج شدن تماشاگر ، شخصیت ها را آرام آرام معرفی کنید ؛ هر بار یکی دو نفر را بشناسانید . مثل داستان های پوآرو که در همون لحظه ی اول چندین شخصیت را معرفی می کرد .
بهتر است از طریق آدمهای شناخته شده به سراغ آدمهای ناشناس برید .
پرده برداری : وقتی تماشاگران ، فیلم یا برنامه ی تلویزیونی خاصی را تماشا می کنند ناگهان با چهره های جدید ، روابط جدید ، مسایل جدید و مکان های جدید مواجه می شوند . در نتیجه ، تلاش می کنند این شخصیت را بشناسند و بدانند نمایش درباره ی چیست .
انتقال اطلاعات و پنهانی گفتن حقایق از مشکلات نویسندگان است ، انتقال چنین اطلاعاتی را پرده برداری می گویند . اکثر اطلاعات در پرده ی اول ارائه می گردند . زمانی که نویسنده برای نوشتن فیلم نامه آماده می شود ، زمان مدیدی درباره ی دنیای قیزیکی شخصیت ها ، روابط آنها پسزمینه ها ، اهداف و مشکلاتشان اندیشیده است . برخی از نویسندگان چندین صحنه برای پیش داستان سیاه می کنند تا آشنایی بی واسطه ای با شخصیتهای درجه ی اولشان به دست آورند . اکثر این دستمایه ها هیچ گاه در فیلم نامه ظاهر نخواهد شد . نویسندگان فقط اطلاعاتی به تماشاگران عرضه می کنند که برای درک داستان ضروری است .
ما می تونیم پرده برداری رو به صورت بصری ارائه بدیم نه اینکه بخوایم بنویسیم و شخصیت بسازیم . مثلا ساختمان بیمارستان وقتی نشون داده میشه و تابلوی آن نیمی از داستان توضیح داده شده و یا مثلا وقتی فردی را می بینیم که یونیفرم آتش نشانی پوسیده دیگه لازم نیست بگیم آتش نشانه .
به نظر من این کار یک ابتکار ذاتی رو محتاجه که به نویسنده مربوط می شه که چه قدر انسان مبتکری است . نویسندگان اغلب اطلاعات اساسی داستان را از طریق گفتگو عرضه می کنند .
نویسندگان بی تجربه گاهی به شخصیت ها اجازه می دهند که چیزها را برای یکدیگر توضیح دهند و اطلاعاتی ارائه کنند که هر دو می دانند . تماشاگر غالبا بی آن که علت را در یابد ، فورا می فهمد چنین گفتگویی غلط یا نادرست است .
یکی از شگردهای القای پرده برداری ، استفاده از کشمکش در صحنه است ، طوری که شخصیتی باید به اجبار چیزهایی بگوید که می خواهید تماشاگر بداند . مثلا شخصیتی در وقتی تهدید شده مجبور می شه حرفایی بزنه این طوری تماشاگر رو در واقع گول زدیم چون ما داریم پرده برداری می کنیم و تماشاگر می گه آخی دلم براش می سوزه الان داره چه قدر زجر می کشه ! کشمکش تمهیدی بسیار عالی برای پرده برداری است . طنز روش دیگری برای دستیابی به این هدف است .
ساده نگهش دارید : برای معرفی شخصیت ها و پرده برداری کار را پیچیده نکنید بذارید تماشاگر هیچ زحمتی به خودش ندهد ، تماشاگران انسانهای راحت طلبی هستند و نباید کاری را برای آنها پیچیده کرد .
پرده ی دوم
پرده ی اول معمولا با یک حادثه ی به یاد ماندنی احتمالا ضد حمله ی مهمی به قهرمان که می کوشد به هدف دست یابد ، ختم می شود .
به تدریج تلاش و درگیری نیروهای متخاصم شدید می شود . پیچیدگی ها ی جدید گسترش می یابند . مساله حاد تر می شود . ماجرا به مرحله ای بحرانی می رسد که تنش دراماتیک بیشتری نسبت به بحران پایان پرده اول دارد .
پرده ی دوم باید کمتر از پرده ی اول و پرده ی سوم باید کوتاه تر از پرده ی دوم باشد .
در یک فیلم نامه ی 120 صفحه ای ، پرده ی اول می تواند 45 صفحه و پرده ی دوم 40 صفحه و پرده ی سوم 35 صفحه باشد . البته چنین طولی صرفا پیشنهادی است . پرده ی اول مساله ی اصلی داستان را معرفی می کند . وقتی تماشاگر به قلاب افتاد ، نویسنده فرصت می یابد که شخصیتها ، طرح های فرعی یا طرح های موازی را که معمولا در اواخر پرده ی اول یا اوایل پرده ی دوم پدیدار می شوند ، روی غلتک بیاندازد.
بسیاری از نویسندگان معتقدند که طرح فرعی باید رابطه ی تماتیک با طرح اصلی را حفظ کند . مثلا اگر طرح اصلی درباره ی تضاد مردی با تکنولوژی مدرن است . طرح فرعی می تواند به نقش زنی در محل کار بپردازد .
گاهی طرح های فرعی پیش از گره گشایی داستان اصلی به نتیجه می رسند و گاهی همزمان و حتی گاهی بلافاصله پس از آن نتیجه می دهند .
پرده ی سوم
پرده ی سوم در مقایسه با بحرانی که قبلا به وجود آمده ، مانند پرده ی دوم معمولا در سطح پایین تری از تنش شروع می شود . این لحظه برای یه نفس راحت کشیدنه در مرد عنکبوتی از این چیزا زیاده و هیچکاک نیز در اکثر کارهایش بعد از کشمکش ها طنزی رو قرار داده است .
پرده ی سوم نیز مثل پرده ی دوم ، از طریق یک رشته کشمکش به سوی بحران نهایی مولد نقطه ی اوج می رود ، به عبارتی مولد لحظه ی بزرگترین دلهره ی تماشاگر است که با آن قهرمان یا به هدفش می رسد یا نمی رسد .
معمولا آخرین قسمت یک فیلم گره گشایی است اینجاست که همه چیز باید حل شود و معمولا شیرین ترین بخش کار برای تماشاچی است ولی باید توسط ی نویسنده شیرین نوشته شود .
هر پرده از واحدهای دراماتیک کوچک تری موسوم به صحنه و فصل تشکیل می شود . تعداد صحنه ها یا فصول یک پرده مشخص نیست .