• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 2005)
سه شنبه 11/4/1387 - 19:1 -0 تشکر 46092
زمزمه دلتنگی،آقای کیسه به دوش

به نام نامی حق

رب شرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عقده من لسانی یفقهو قولی

سلام

دوستای عزیزم
برای اینکه انجمن نظم بیشتری پیدا کنه و هر چیزی سر جای خودش باشه
به نظرم رسید که بیایم مطالب یه جورمون رو یه جا قرار بدیم
تو تاپیک های مرتبط با ائمه و امامانمون شاهدیم که اشعار و مطالب زیبایی ثبت میشه
اما چقدر قشنگ تره اگه بخواهیم همه این دلتنگی ها همه این زمزمه ها همه این احساسات قشنگ رو یه جا ثبت کنیم
حتما که نباید برای هر کدوم از بزرگوارامون یه تاپیک جدا گانه بزنیم
پس دوستای گلم محبت میکنید اگر من بعد همه اینجور مطالب و اشعار و اون از دل برآمده های بر دل نشین هاتون رو
اینجا ثبت کنید
و تو تاپیک هایی مثل تاپیک گل یاس نبی به صورت جدی و تخصصی و مفید بپردازیم به شرح زندگانی
معرفی بیان حدیث و هر مطلب مرتبط مربوط به اون بزرگوار
پس هر وقت هر جا تو هر تاپیکی مطلبی خوندید و دلای قشنگتون هوایی شد و خواستید شعری و مطلبی بزنید
زحمت بکشید و اینجا ثبتش کنید
تا ما هم شرمنده احساسات قشنگتون نشیم برای اینکه احتمالا اینجور مطالب اگر در جای خودش
یعنی اینجا ثبت نشه احتمالا حذف خواهد شد
اینجوری هم ما شرمنده شما میشیم هم مطالب زیباتون ثبت نمیشه
این کارم فقط برای منظم تر شدن انجمن و تخصصی شدن مطالبمون انجام میشه

شاد باشید 

 

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
يکشنبه 16/4/1387 - 11:58 - 0 تشکر 46802

 سلام...این حرف دل قشنگ رو یه جا دیدم...گفتم بذارم اینجا تا همه استفاده کنیم

..........

چند لحظه بیشتر تا اذان صبح باقی نیست. صحن خلوته خلوت خلوت .

یه زائر تنها نجوا می كنه ، یكی دیگه هم یه گوشه نماز می خونه ، نسیم خنك همه فضای صحن را به هم وصل می كنه .

عطر نماز با ذكر و نجوا كه با هم مخلوط می شه ، یه صدایی صدای گریه ای ، نه ،  ناله ای بلند می شه. همون جا نشسته ، سرش پایینه ، خودشه .

دل ، یه دل خسته  ، یه دل شكسته ، غریب و تنها شروع می كنه به حرف زدن . صدای ناله اون توی صحن خلوت می پیچه .

( آره ، می دونم كه بین همه دل ها من از همه سیاه ترم ، پوسیده ترم ، از بی آبرویی خجالت می كشم سرم را بالا بگیرم . می دونم خیلی حقیرتر از اون هستم كه باهات حرف بزنم. جسارت كردم و اومدم پیشت . می دونم خیلی بزرگی ، مهربونی ، پر از رحمتی و به حرف های من گوش می دی. همین قدر برای من كافیه . دیگه داشتم خفه می شدم ، این تنها راهی بود كه داشتم . تو من را خوب می شناسی . واسه همین مطمئنم نمی تونم بهت دروغ بگم. یادته وقتی به دنیا اومدم چقدر قرمز و قشنگ بودم .

خدا بهم گفت : دل تو مال منه ، تو پاكی ، پر از نوری ، مطهری ، مقدسی . برو و همه را به یاد من بینداز . برو و مواظب عقل ، گوش ، چشم ، زبان و دست و ... باش . برونگهبان حرم باش . وقتی رفتم صدام زد و گفت : دل ! یادت نره ، وقتی بر می گردی باید پر از عشق باشی . فقط عشق .

من شاد بودم ، قرمز بودم ، به همه می گفتم دوستتون دارم . به همه می گفتم بفرمایید بیایید تو . روزها یك به یك برای من می گذشت . اما انگار خوشی ها دوام نداشت . یك روز یك دسته مهمان اومدند . نمی دونستم كی اند و چی اند . باهاشون دوست شدم . اون ها مریض بودند . اما من مواظبشون نبودم . با دست های كثیفشون روی دیوارام یادگاری می نوشتند . هر روز كه می گذشت مهمان ها سیاه تر و كثیف تر می شدند . مهمانی ها ادامه داشت . كم كم من هم مریض شدم . دور و برم پر شد از دلهای مریض . كاشكی می دونستم این مهمان ها از كجا می یان و چرا مریض اند . اصلاً نی دونم چرا اومدند توی حریم من . توی حریم پاك خدا .

دل های سلیم بهم گفتند پرهیز كن . گفتم اشكال نداره ، خودم خوب می شم . حالم بدتر شد . بدی ها اومدند تو و در را پشت سر خودشون بستند . همه درها را بستند . قفلشون كردند . كلید اون را پیدا نكردم . یادته گفته بودی اگه نیكوكار باشم ، اگه همه را دوست داشته باشم ، اگه به كسی اخم نكنم ، خدا من را دوست داره . اما من یادم رفت . وای به حالم كه همه دل ها را از خودم رنجوندم .. وای به حال من كه خودم را اسیر كردم . هر روز سیاه تر می شدم ، ناخوش تر می شدم ، دردم می گرفت ، اما به فكر خودم نبودم ، به فكر هیچ كس دیگر هم نبودم .

یه شب خواب خدا را دیدم ، اومده بود سراغم . بهم گفت :  دل! داری چیكار می كنی ؟ تو مال منی . من دوست دارم . كجا داری می ری ؟ مگه نمی خوای یه روز برگردی ؟ یه نگاه به خودت بنداز ، تو كه اینطوری نبودی . چرا به خودت سر نمی زنی ؟

از خواب بیدار شدم . گرفته شدم . دلم برای خودم سوخت . یاد قدیم ها افتادم . گفتم بر می گردم . اما دست و پام گیر بود . زنجیرم كرده بودند . قفل ها آهنی بود و سنگین . من كلید نداشتم . یاد دسته كلید افتادم . همون دسته كلید كه خدا گفته بود هروقت قفل شدی با كلیدهای اون قفل ها را با كن . اما من گمش كرده بودم ، من دسته كلیدهام را فروخته بودم . باید یه كاری می كردم . رفتم سراغ چشم . بهش گفتم :  بس دیگه ، دیگه نمی خوام باهات باشم . خواهش می كنم هر چیزی را نبین . بهم پوزخند زد و گفت : دل بیچاره! دیگه دیره . اون ها سیاهت كردند . بهت قفل زدند . حالام كه رهات كردند . دیگه دیر شده . تو تنها موندی!

بغض كردم . رفتم پیش گوش . صدام را نمی شنید . هر چی فریاد زدم نشنید . داد زدم : گوش بسه دیگه . نمی خوام بشنوم . بهم گفت : خیلی گوش خراش شدی . حرف نزن . عصبانی شدم .

رفتم پیش زبان . كر شدم ، یه لحظه استراحت نمی كرد. گفتم : زبون می شه ساكت باشی ؟ بسه دیگه ، چقدر دروغ می گی ، غیبت نكن ، جواب خدا را چی می خوای بدی ؟ بهم گفت : تو اگه بیل زنی ، زمین خودت را شخم بزن . یه نگاه به خودت بنداز . پر از كینه ای ، پر از نفاق ، بخیلی ، حسودی و ... . گفتم : بیهوده نگو ، مؤدب باش . گفت : من را نصیحت نكن ، افسار من دیگه دست تو نیست . درمانده شدم .

رفتم پیش دست . بهش گفتم : تو با من باش ، دزدی نكن ، خیر باش ، نیكی كن ، صدقه بده. گفت : بهت نمی یاد . من كار خوب بلد نیستم . گفتم : خدا دوستت داره ، بیا و برگرد ، بدی ها را بگذار كنار . گفت : من بد نیستم . هر كاری كردم ، من نبودم . تو بودی ، تو كردی .

كسی باهام نبود . ترك خوردم . شكستم . باهاشون قهر كردم . با خودم و خدا هم .

گفتم : خدا! اگه من را دوست داشتی اینجا نمی فرستادیم . سر راهم دوستای خوب می گذاشتی . منتظرم می موندی.

صدایی گفت :  من بودم ، من گفتم . تو ندیدی ، تو نشنیدی ، تو نخواستی .

توجه نكردم . رفتم توی سطل پر از روغن سیاه ، پر از كثیفی ، پر از لجن . دیگه پیشه ام شده بود مردم آزاری . صبح به صبح می رفتم قفل و زنجیر برای خودم می خریدم و شب به شب می شمردمشون .

اما من تنها نبودم . كنار من و قلب های مریض ، اون دورترها قلب های دیگه ای هم بود ، قلب های قرمز و سالم ، قلب های پاك . اون ها را كه می دیدم حسودیم می شد . می خواستم اون ها هم مریض بشند . رفتم سراغشون ، بهشون سنگ زدم ، اذیتشون كردم ... اما اون ها بهم لبخند می زدند .

چی شنیدم ؟ اون ها گفتند : من را دوست دارند . مدت ها بود این حرف ها را نشنیده بودم . عشق ...

وای ، من با خودم چیكار كرده بودم ؟ چی بودم ، چی شدم ؟

می شنیدم خدا هم بهم می گفت : دل برگرد . روح پاك من برگرد . سفید برگرد . تو خوشبویی . رنگ ایمانی . برگرد .

زنگ زده بودم . گفتم : آخه چطوری ؟ با چه رویی ؟

قلب های سلیم بهم گفتند : تو دسته كلیدت را گم كردی اما شاه كلید كه هست . شاه كلید را بگیر و قفلت را باز كن . شاه كلید را كه گرفتم ، توش عكس یه گنبد بود ، یه گنبد زرد ، یه پنجره فولاد ، یه عالمه دخیل و یه صدا ...! كه می گفت : تو یه زائری! برو .

این شد كه بارم را بستم اومدم اینجا . شاه كلید من! امام مهربون من! می دونم كه صدام را می شنوی . خیلی شرمنده ام . نمی تونم سرم را بالا بگیرم . ببین چطور تنها شدم . من موندم با این قفل های سرد و آهنی . گفته بودی به همه یه جور نگاه می كنی . گفته بودی اگه دلت شكست ، گریه ات گرفت ، مطمئن باش من باهاتم . حالا خیلی آرومم . چون می دونم دیگه تنها نیستم . تو با منی . حرفام دیگه تموم شده . فقط ته حرفم می خوام بگم : بیا ، حساب من اینه . حالا تو را به خدا ، به حق همه دل های پاك ، ضامنم بشو . قول می دم دیگه شرمندتون نكنم . قول می دم دیگه هر كسی را وارد حرم امن خدا نكنم . قفلام كه باز بشه ، سیاهی های صورتم كه بره ، پاك كه شدم ، فقط می شم خونه عشق ...

امام من! رئوف من! كلید همه قفل های بسته من! اگه قفل پاهام را باز كنی تا آخر عمر غلامتم . )

توی همین حال و هوا بود كه دل خوابش برد . توی صحن دیگه هیچ كس نبود . فقط دل بود . دل مجروح .

شاه كلید اومد . همون امام رئوف . اومد همه قفل هاشو باز كرد . دستی به سر و روش كشید . پاك و تمیزش كرد . پیش خدا براش دعا كرد . خیلی دعا كرد .

صدای اذان توی صحن پیچید : الله الكبر ، الله الكبر.

دل یهو از خواب بیدار شد . سبك شده بود . خالی شده بود . دیگه قفلی به پاش نبود . صورتش پاك و پر از نور شده بود . از شادی گریه اش گرفت . یه نگاه به گنبد طلایی انداخت .

گفت : امام رضا! امام رضا! حقا كه شاه كلیدی . شاه كلید همه قفل ها . برای همه دل ها . قول می دم از این به بعد خیلی مواظب خودم باشم . قول می دم امانت دار خوبی باشم .

صدا اومد : اشهد ان محمداَ رسول الله ... دل ساكت شد . با تمام وجودش فریاد زد :  درود باد بر پیامبر و خاندان پاك و مطهر او ...........

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

يکشنبه 16/4/1387 - 17:47 - 0 تشکر 46861

به نام نامی حق

رب شرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عقدة من لسانی یفقهو قولی

*‌گدای درگه او شــو که شاه مردان است پلنگ بیشه اســـلام و شیرمردان است

از الان عید بر عاشقان مبارک

-----------------------------------------------------

سلام

با تشکر از جناب sadegh 18 بابت شعر زیباشون با اجازشون این شعر رو اینجا ثبت میکنم و ایشون در صورت تمایل خودشون شعرشون رو دوباره اینجا ثبت میتونن بکنن...من پست خودم رو حفظ میکنم...موفق باشید

به نام خداوند عشق و زیبایی ها

این جزر و مد چیست که تا ماه می رود؟

دریای درد کیست که در چاه می رود؟

اینان که چرخ می گذرد بر مدار شوم

بیم خسوف و تیرگی ماه می رود

گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است

یک لحظه مکث کرده به اکراه می رود

آبستن عزای عظیمی است کاینچنین

آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود؟

امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان

یا آفتاب روی زمین راه می رود؟

در کوچه ها کوفه صدای عبور کیست؟

گویا دلی به مقصد دلخواه می رود

دارد سر شکافتن فرق آفتاب

آن سایه ای که در دل شب راه می رود

قیصر امین پور


در پناه قران و عترت سالم و تندرست باشید

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
يکشنبه 16/4/1387 - 19:48 - 0 تشکر 46873

به نام نامی حق

رب شرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عقدة من لسانی یفقهو قولی

*‌گدای درگه او شــو که شاه مردان است پلنگ بیشه اســـلام و شیرمردان است

از الان عید بر عاشقان مبارک

-----------------------------------------------------

سلام

خدایا دیدی؟؟؟؟تو خوابم نمیدیدم این روزارو...این همه تحقیر...

ای یگانه! ای بی همتا!  ای شنونده بر سکوت من!  ای آنکه در کائنات بزرگ خود بر انسانی همچون من دستور سجده داده ای!  ای خدا!  ای خدای مهربانی!  ای خدای خوبی!  ای خدای ارزن و گندم!  ای دهنده نعمت آب!   ای نقاش جهان و فلک!  ای زنده کننده جان و روح بیمار من!  ای خالق عقل و کمال!  ای خدای بزرگ!  ای رحمان!  ای رحیم! 
تو را قسم به شب پر ستاره، تو را قسم به دل پاره پاره، تو را قسم به شهاب گریزان،
تو را قسم به لحظه های برگ ریزان، تو را قسم به نگاه معصوم کودک،
تو را قسم به شکوه باز شدن غنچه های پر امید، تو را قسم به اشک توبه،
تو را قسم به ستاره های دل انگیز، تو را قسم به دعای مادر!
 چنان ذکرت را بر زبانم جاری کن که حتی در بستر بیماری و در زمان گفتن هر آنچه که
نمی دانم، فقط نام تو بر زبانم باشد بگذار چنان در روح و افکارم رخنه کنی که
هیچ تارو پودی از من بدون تو شکوفا نگردد. چنان در درون روحم باش تا هر گام و حرکتی
از من بوی خدا بدهد...

در پناه قران و عترت سالم و تندرست باشید

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
چهارشنبه 19/4/1387 - 15:59 - 0 تشکر 47214

بسم رب الرجبییون

رب شرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عقدة من لسانی یفقهو قولی

*‌گدای درگه او شــو که شاه مردان است پلنگ بیشه اســـلام و شیرمردان است

از الان عید بر عاشقان مبارک

-----------------------------------------------------

سلام

اون آقایی که شبا رد می شد از کوچه ما ،کیسه بدوش کو؟

اون آقایی که شبا رد می شد از کوچه ما ،کیسه بدوش کو؟

اون آقایی که شبا رد می شد از کوچه ما ،کیسه بدوش کو؟

رد پای پر خراش بی خروش کو؟ اون آقای خرقه بدوش کو؟

کجاست اون آقا که پینه های دستاش مرهم دلای ما بود؟

نفس سبز نگاهش همیشه حلال مشکلای ما بود

می شه یک بار دیگه سر بزاره به خونه ما

بگیره نشونی از غربت بی نشونه ما

موهای آقا سپیده،جوونا کیسه رو از آقا بگیرین

قامت آقا خمیده جوونا کیسه رو از آقا بگیرین

جوونا آقا بشین،زنده کنین رسم جوون مردی رو امشب

یتیما منتظرن،زنده کنین شیوه شب گردی رو امشب

یتیما پشت درای خونشون منتظر آقا نشستن

گوش به زنگ تق تق ،یه جور صدای پا نشستن

موهای آقا سپیده،جوونا کیسه رو از آقا بگیرین

قامت آقا خمیده جوونا کیسه رو از آقا بگیرین

حیدر کرار نیم خانه نشین سکوی

جان به فدای جگر سوخته ات یا علی

دستای پینه بسته علی به همراه منه

خونه نشینی یه علی آتیش به جونم می زنه

تو کوله بار شعر من اسم قشنگ علی یه

قافیه تنگه دلم، از دل تنگه علی یه

تو کوچه های غربتم نشونی از مولا می دن

اهل محل سلام مو جواب سر بالا می دن

به من می گن علی کیه علی امام عاشقاست

به من می گن علی کیه داغ دل شقایقاست

توی نجف یه خونه بود،که دیواراش کاهگلی بود

اسم صاحب اون خونه،مولای مردا علی بود

نصف شبا بلند می شد،یه کیسه داشت که بر می داشت

خرما و نون و خوردنی،هرچی که داشت تو اون می زاشت

راهی کوچه ها می شد ،تا یتیما رو سیر کنه

تا سفره خالی شون و پر از نون و پنیر کنه

شب تا سحر پرسه می زد، پس کوچه های کوفه رو

تا بوی بارون بکنه ،پاهای بی شکوفه رو

عبادت علی مگه می تونه غیرازاین باشه

باید مثل علی بشه،هرکی که اهل دین باشه

بعد از علی کی می تونه مرهم راز من بشه

درد دلمو گوش کنه،دچار ساز من بشه

زنده یاد مرحوم آقاسی

در پناه قران و عترت سالم و تندرست باشید

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
سه شنبه 25/4/1387 - 7:40 - 0 تشکر 47890

زینتِ بخشندگان، امام جواد (ع) می آید تا زمین مدینه، یک بار دیگر

 مولودی دیگر از نسل هابیل را به شادباش بنشیند. می آید تا چشمان

 آسمان را به روشنی سیمایش روشن شود و لاهوتیان و ناسوتیان را

 در شادی میلاد خویش فرو برد.

کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین، پر می گشاید تا همراه

 با فرشتگان الهی؛ حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد و دیده را

 به ضریح او روشن سازد. در زاد روز مولود مبارک رجب، با یک آسمان

نیاز از یگانه بی همتا می خواهیم در دریای بی کران بخشش

 جوادالائمه غرقمان سازد و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد.

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 26/4/1387 - 0:14 - 0 تشکر 48018

 فرخنده میلاد کعبه زاد حماسه و مهرورزی ، مولود کعبه ، مولی الموحدین

حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام بر ییروانش خجسته باد

همچنین روز پدر به تمام پدران زحمتکش مبارکباد

از پدرم اسمشو یاد گرفتم

وقتی چشام به روی دنیا وا شد

هنوز تو قنداقه بودم ، یا علی

گفت و منو بغل گرفت و پا شد

تو عالم بچگی و سادگی

وقتی غمی دنیامو تاریک می کرد

پدر می گفت یا علی و پا میشد

منو به اسمونا نزدیک میکرد

زمزمه یا علی و یا علی

از رگ مادر ، توی خونم می ریخت

شبای تشنه وقتی شیرم می داد

طعم علی روی زبونم می ریخت

علی کلید خانه خدا بود

قفل دل شکسته رو وا میکرد

علی مث فرشته های معصوم

با گریه دنیا رو تماشا میکرد

ماه شبای مشق بچگی هام

عکس علی بود که تو چشمه می ریخت

وقتی علی رو می نوشتم رو خط

نام علی برام کرشمه می ریخت

بچگی هام عمریه رفته از یاد

با اینکه از غصه دارم تا میشم

دخترمو وقتی بغل می کنم

بازم میگم یا علی و پا میشم

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.