سخنان حضرت آیة الله حاج شیخ حسین نورى درباره مسجد جمكران
كرامات بسیارى از مسجد جمكران مشاهده و براى آن نقل شده است كه دو نمونه از آنها را ذكر مى كنیم :
1 - یكى از دوستان بنده كه اهل گرگان است و آدرس و شماره تلفن او را دارم و مرد بسیار متدین است و از لحاظ علاقه و عشق به عبادت ممتاز است كه گاهى چهل شب متوالى اصلا نمى خوابد و به احیاى آن شبها و تهجد مى پردازد و روزهایش را نیز روزه مى گیرد و همیشه خیلى با حال نماز مى خواند، چند سال پیش درد پاى شدیدى او را عارض شد، بطورى كه از چند قدم راه رفتن عاجز شده بود و بعضى از اطباء گفته بودند باید براى مداوا و معالجه عمل جراحى روى پاى او انجام بگیرد و تازه معلوم نیست عمل جراحى هم نتیجه بخش باشد، ایشان در حالى كه با زحمت زیاد حركت مى كرد روزى عصر سه شنبه به منزل بنده به قصد اینكه شب چهارشنبه به مسجد جمكران برود آمد و پس از توقف مختصرى به مسجد جمكران رفت .
هنگام صبح در حالى كه خوشحال بود و پاهایش كاملا خوب شده بود مراجعت كرد و در رابطه با شفا یافتن خود بطور خلاصه اینطور مى گفت :
من در داخل مسجد مشغول نماز و عبادت بودم كه پس از نصف شب چند نفر را با قیافه هاى نورانى دیدم كه وارد مسجد شدند و آمدند در نقطه اى در نزدیكى من مشغول نماز و دعا خواندن شدند و من به آنها نزدیكتر شدم ، به من اظهار لطف نمودند، نزدیك اذان صبح هنگامى كه خواستند از مسجد خارج شوند جاذبه اخلاق و معنویت آنها مرا هم به دنبال آنها مى كشید كه در این بین یكى از آنها با دست خود به طرف پاى من اشاره كرد و گفت : پاهاى تو خوب شد، من از آن لحظه دیگر در پاهاى خود ناراحتى ندیدم ، و از مسجد جمكران حركت كرده به محضر مبارك آیة الله العظمى آقاى مرعشى نجفى - رضوان الله علیه - مشرف شدم و جریان را براى ایشان شرح دادم ، آن مرحوم از نقل تفضیل قضیه مرا منع كردند.
این مرد وارسته و متدین پس از آن تاریخ مكررا از گرگان به قصد تشرف به آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام و رفتن به مسجد جمكران شب چهارشنبه به قم مى آید و به منزل بنده وارد مى شود.
2 - بنده كه در اواخر سال 1362 قمرى به حوزه مقدسه قم آمدم ، پس از چند روزى سخت مریض شدم و چون در مضیقه اقتصادى بودم از مراجعه به طبیب هم ناتوان بودم ، با زحمت زیاد به مسجد جمكران به قصد استشفاء رفتم ، پس از انجام اعمال مسجد و توسل به حضرت ولى عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء از مسجد خارج شدم و چند دقیقه اى - چون آن روز غیر از یك مسجد كوچك با چند اطاقى كه در جوار مسجد بود چیز دیگرى نبود - نشستم كه خوابم گرفت ، و چون بیدار شدم اثرى از آن بیمارى در خود ندیدم . (27)
27- دستخط معظم له در كتابخانه حضرت ابولفضل (ع ) موجود است .
نام كتاب : مسجد مقدس جمكران تجلیگاه صاحب الزمان (عج)
مؤ لف : سید جعفر میر عظیمى