• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کتاب و کتابخوانی (بازدید: 1647)
چهارشنبه 3/3/1391 - 15:2 -0 تشکر 456426
قیدار" مردی که باید در پای او تمام قد از جا برخیزید


 

رویش نیوز- سرویس فرهنگی: رضا امیرخانی نویسنده نام آشنای ایران است که شهرت وی بیشتر بخاطر رمان های گیرا و جذاب وی می باشد. "ارمیا" عنوان اولین رمان رضا امیرخانی نویسنده ایرانی می‌باشد. وی این کتاب را در سال 1372 هجری شمسی نوشت. این کتاب توانست جایزه برتر بیست سال داستان نویسی ادبیات دفاع مقدس ایران را در سال 1379 کسب نماید. شاید معروف ترین اثر امیر خانی که بیشترین تیراژ را هم داشته است، رمان "من او" باشد. اکثراً رضا امیرخانی را با نام همین رمان می شناسند و شاید آن را بهترین اثر وی میدانند. رضا امیرخانی به غبر از رمان در نوشتن سفرنامه و مقالات بلند هم موفق بوده و تا کنون از وی دو سفرنامه  با نام های " داستان سیستان" و " جانستان کابلستان" و همچنین دو مقاله بلند با نام های " نشت نشا" و " نفحات نفت" منتشر شده است. نفحات نفت امیرخانی که نقدی بود بر مدیریت نفتی و دولتی ایران بسیار توانست نظر مخاطبین را جلب کند و از جمله موفق ترین کتاب های این حوزه به شمار می آید.

نکته دیگری که درباره امیرخانی قابل ذکر است تعلق خاطر وی به انقلاب، دفاع مقدس و حضرت امام است. اکثر کارهای امیرخانی در چنین فضاهایی نوشته شده است و خودش نیز با صراحت از آن دفاع می کند. امیرخانی که جنگ تحمیلی را دروازه بهشت می داند سعی کرده است که در بیشتر رمان هایش فضای آن روزها و یا حال و هوای این روزهای بچه های جنگ را به تصویر بکشد.

آخرین اثر امیرخانی رمانی است به نام " قیدار" که در نمایشگاه کتاب امسال برای اولین بار رونمایی شد و توانست مانند بقیه کارهای وی بزودی جای خود را در بین مخاطبین و دوست داران رضا امیرخانی باز کند. به گفته بعضی از منتقدان قیدار را می توان بهترین اثر امسال نمایشگاه کتاب نامید.

به گزارش رویش به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران، "از ابن بابویه برمی گشتم. رفته بودم سراغ رفیقت. دلم هوس یک مرد کرده بود. زیر آسمان، که مردی نمانده بود، رفتم سراغ زیر خاکی ها. درخت را دیده ام که خشک می شود، سال که می گذرد، چگونه می افتد. کوه را ندیده بودم که بعد عمر، چگونه غبار می شود. از علائم قیامت در قرآن یکی همین است. غبار شدن کوه ها. می خواستم ببینم قیدار چگونه می افتد...از زیارت اهل قبور برمی گشتم، گفتم بیایم اینجا فاتحه ای هم برای شما بخوانم!"

کتاب قِیدار حکایت مردی است که درخت مردانگی را خود به تنهایی آبیاری کرده و پرورش داده. مردی که امثال او در میان ما کم نبوده و نیستند اما برای خودشان مرام و مسلکی دارند. مرام نامه شان را که بخوانی در مقدمه اش نوشته اند که: "خوش نامی قدم اول است...از خوش نامی به بدنامی رسیدن، قدم بعدی بود...قدم آخر، گمنامی است...طوباللغرباء!"

رضا امیرخانی هم این بار راوی زندگی یکی از این مردان است. مردی به نام قِیدار. اهل تهران. صاحب یک گاراژ بزرگ با کلی ماشین سنگین. دست بده دارد و سر سفره ای که می اندازد کلی آدم دورش می شینن. حتی بارها شده وقتی به همراه شهلاجان- همسرش- به سفره خانه بین راه می رود همه سفره خانه را مهمان می کند.

کتاب قیدار ۹ فصل دارد که در هر فصل امیرخانی به بیان حکایتی از زندگی قیدار می پردازد. از فصل اول که به نام "مرسدس کوپه کروک آلبالویی متالیک" است و به ماجرای آشنا شدن قیدار و شهلاجان و ماجرای ماه عسل رفتن این دو می پردازد بگیرید تا آخرین فصل که خواندنی ترین فصل کتاب است اما برای لذت بردن از آن باید هشت فصل قبل را خوانده باشی.

فضای داستان مربوط به دهه پنجاه است و امیرخانی برای ترسیم فضای قبل از انقلاب از ابزارهای مختلفی استفاده کرده که بهترین آن ادبیات این رمان است. اصلاحاتی که برای نسل سومی ها شاید مانوس نباشد برای همین است که خواننده قِیدار با خواندن فصل اول کتاب مشغول دست و پنجه نرم کردن با اصطلاحات، لقب‌ها، اسم‌ها و در کل زبان خاص کتاب است اما همه‌ی هجی کردن‌های ناشیانه و دوباره‌خوانی‌ها، تنها یک فصل طول می‌کشد. بعد از آن تک تک شخصیت‌ها شروع می‌کنند به جان گرفتن و زنده شدن. این هنر امیرخانی است که همان اوایل داستان، طوری با شخصیت‌ها آشنایت می‌کند که می‌توانی راجع‌به هر کدامشان یک کتاب بنویسی، می‌توانی حدسشان بزنی و پیش‌بینی کنی که هر کدام در هر موقعیت و شرایطی چه می‌کنند ...

قِیدار رضا امیرخانی می توان گفت که همان فضای "من او" را دارد. فضایی که در آن به مخاطب مومن واقعی را معرفی می کند و اصول جوانمردی را به وی می آموزد. از موارد جالب این رمان این است که علی فتاح در رمان "من او" هم از دوستای قِیداره. از دیگر شخصیت های تاثیرگذار رمان قِیدار سید گلپا است. روحانی باطن داری که امیرخانی برای خلق این شخصیت از آیت الله گلپایگانی الگو گرفته است.

قبل از بیان بعضی از قسمت های کتاب باید اشاره کنم که عکس روی جلد کتاب نیز بی هدف انتخاب نشده. عکس زنگ زورخانه. جایی که پاتوق مردانی بوده و هست که برای رفت در گود رخصت از مولا می گرفتند.

مردان روزگار ما همیشه عادتشان دست گیری از دیگران بوده است. در قسمتی از کتاب، قِیدار به پیرزنی می گوید: "آدمی که می تواند برای چاقوی نامرد "بپا" بگوید، برای یک لقمه نان نمی رود دنبال دختر مردم، می آید گاراژ قِیدار...گاراژ قِیدار، لنگر کشتی شکست خورده هاست..." قِیداری که درِ خانه اش به "قاعده‌ی رد شدن یک آدم مظلوم " باز است تا به قول خودش مظلوم بتواند هر وقت می خواهد از آن رد بشه، یا در جایی دیگر می خوانیم که طبقه اول خانه قیدار ۲۰ تا اتاق دارد برای اینکه هر کس که در شهر بی جا و مکانه بیاید آنجا زندگی کند طوریکه خود قیدار هم نمی فهمد چه کسی می آید و چه کسی می رود...

درب گاراژ قیدار به روی همه باز است حتی برای سیاه و سفیدها. آدمهایی که فرسنگ‌ها از خود فاصله گرفتند و این قیدار است که برای نزدیک کردن افراد به خودشان و برای مقابله با بی‌قانونی و هنجارشکنی "فنِ جوال‌دوز" را می زند، فنی که هنجارشکن را با احساس و وجدانش زمین می‌زند. ولی به قول قیدار "اینها فقط یا سیاهند یا سفید ولی ما هرکداممان هزار رنگ داریم...گاهی قرمزیم، گاهی سیاه، پاری وقت ها هم سبز و پاری وقت ها هم وقتی گندمان در می آید، قهوه ای!"

و این کتاب حکایت مردی است که همنشین مردانی چون تختی و هم و غمشان نوکری پای دستگاه اهل بیت بوده.

بازهم جا داشت از جای جای کتاب، از نکات خواندنی رمان قیدار برایتان بنویسم ولی بگذارید برای حسن ختام بنویسم که وقتی قرار شد امام خمینی (ره) به ایران برگردند قیدار به میرزا سفارش کرده بود هشتاد گوسفند زمین می زنی برای سلامتی امام خمینی که طیاره اش سالم بنشیند...میرزا اعتراض می کند که یک گوسفند اگر حق باشد، کار خودش را می کند...سر گنج نشسته ای که هشتاد تا؟! که قیدار جواب داده بود حرفت حق میرزا اما آقا هشتاد ساله است. قیدار سالی یک گوسفند برای سلامتی اش به عالم بدهکار بوده است...

آخرین صفحه کتاب قیدار به نظر خواندنی ترین بخش کتاب است. آنجا که امیرخانی می نویسد:

"این کتاب نوشته نشد تا نامی از قیدار باقی بماند...که خوشا گمنامان!

نوشته شد تا اگر روزی در خیابان بودید و راه مرفتید و گرفتار پنطی و نامرد شدید، امیدتان ناامید شد، بعد یک هو پیش پای تان پیکانی یا بنزی ترمز زد و مردی چارشانه با موهای جوگندمی پیاده شد...

نوشته شد تا اگر روزی در بیابان، بنزین تمام کرده بودید و امیدتان ناامید شده بود، بعد جیپ شه بازی یا هامر اچ دویی ایستاد و از سمت شاگرد، زنی شلنگ و چارلیتری داد دست تان تا از باکش بنزین بکشید...

نوشته شد تا اگر روزی در هر گوشه ای از این عالم، مردی دیدید که دوان دوان یا لنگان لنگان، از دور دست...

تمام قد از جا بلند شوید و دست به سینه بگذارید...تا در افق دور شود...با گام هایی که هرکدام به قاعده یک آسمان است..."

رمان قیدار نوشته رضا امیرخانی به قیمت ۹ هزار تومان توسط انتشارات افق در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.

چهارشنبه 3/3/1391 - 22:37 - 0 تشکر 456535

سلام

نسیم جان ممنونم بخاطر این تاپیک زیبا

کتابای آقای امیرخانی رو به جز دوتا(جانستان و کابلستان ، نفحات نفت) بقیه اش رو خوندم.. نثر زیبا و جالبی دارن.. معمولا هم تو حال و هوای جبهه هست و جوانمردیها، و پر از لغات قدیمی لاتی :دییی

یه تشکر دیگه هم بهت بدهکارم، بابت اینکه منو مجبور کردی تا حتما برم کتابفروشی، آخه نمیخواستم فعلا کتابی بخرم... ممنون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 3/3/1391 - 22:40 - 0 تشکر 456536

اینم طرح جلدش


 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 22/3/1391 - 12:38 - 0 تشکر 460762

سلام
اتفاقا همین چند روز پیش این کتاب رو خریداری کردم
چون هم همیشه قلم نویسنده کتاب رو دوست داشتم هم شنیدم که قالب داستان به من او و ارمیا شباهت داره هنوز نخوندم وقتی خوندم نظرم رو هم میگم

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
پنج شنبه 25/3/1391 - 2:1 - 0 تشکر 461709



هنوز یک ماهی از انتشار آخرین کتاب امیرخانی با عنوان «قیدار» و رونمایی از آن در نمایشگاه بین‌المللی کتاب نمی‌گذرد که این کتاب مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و صحبت‌ها و گفته‌های بسیاری در مورد آن در فضای مجازی و مکتوب نشر رخ داده و این کتاب را در یک ارزیابی شتابزده به یک پدیده مبدل کرده است.

استقبال از یک کتاب در جامعه‌ای که سالانه نزدیک به ۱۲ هزار عنوان در آن کتاب منتشر می‌شود، تیراژ کتاب‌ها به زیر ۲ هزار نسخه سقوط کرده و بحث و گفتگوی چندانی در مورد این کتاب‌ها در جامعه رخ نمی‌دهد را می‌توان به فال نیک گرفت. البته، امیر‌خانی پیش از این نیز با کتاب‌هایی چون «من او»، «ارمیا»، «بی‌وتن» و… در میان شناخته شده بود، اما او این بار به سراغ سوژه‌ای رفته که ذهن‌های بسیاری را به خود مشغول کرده است.

روز گذشته جلسه نقد و بررسی کتاب «قیدار» امیرخانی در سالن سلمان هراتی حوزه هنری در خیابان سمیه برگزار شد. جلسه‌ای که به همت حسین فتاحی، استاد داستان‌نویسی حوزه هنری و شاگردان کلاس داستان‌نویسی او برای واکاوی جدید‌ترین اثر امیرخانی برگزار شد. جلسه‌ای که به قول حسین فتاحی قرار بود از‌‌ همان ابتدا «نقاط قوت و ضعف این کتاب را آشکار کند تا داستان‌نویسان‌ آینده مرتکب چنین اشکالاتی نشوند.»

سیل این سوال‌ها در اوایل، اواسط و انتهای داستان (هر چند برخی از آن‌ها نظر شخصی بودند) به گونه‌ای بود که فضای بحث را بسیار داغ کرده بود و فتاحی از هر سو تلاش می‌کرد تا از انحراف بحث‌ها جلو گیری کند تا اینکه رضا امیرخانی از روی صندلی‌ها به روی صحنه رفت.


امیرخانی: ‌ قیدار ادای دینی است به یک تصویر/ قیدار اصلا رمان نیست
رضا امیرخانی با پرسش یکی از شاگردان کلاس داستان نویسی در مورد شخصیت تختی و چک زدن او به غلامرضا شاهپور، به روی صحنه آمد و با غلط خواندن چنین تصوری گفت: تختی هیچ وقت چنین کاری نکرده و این استناد تاریخی ندارد. بزرگ‌ترین حرفی که علیه سلطنت زده شد، سخن امام خمینی به شاه بود که گفت تو پایت را در کفشی گذاشتی که از پای تو بزرگ‌تر است.

رضا امیرخانی در مورد نوشتن «قیدار» گفت: ‌من قیدار را برای ادای دین به یک تصویر نوشتم. تصویری که به یکی از اعضاء خانواده ما برای رفتن به سفر حج مربوط می‌شود و در آن تصویر تختی در کنار این فامیل ما حضور دارد. «قیدار» اصلا رمان نیست و یک ادای دینی است به یک شخصیت داستانی. من از‌‌ همان ابتدا در مورد این کتاب سپر انداخته‌ام و حتی به ضعف‌های این کتاب هم کاملا اشراف دارم.

وی در خصوص نوشتن این داستان گفت: برای شروع داستان میان دهه ۵۰ و دهه ۸۰ مردد بودم. حتی یک نوشته دیگری نوشتم که رد آن «قیدار» در دهه ۸۰ تصویر شده بود اما این کار به قول نویسنده‌ها از کار در نیامد. کار را به دهه ۵۰ بردم چون نوشتن در این دهه و پرورش چنین شخصیتی در آن زمان خیلی راحت‌تر بود. در این داستان چندان به گذشته «قیدار» وارد نمی‌شوم.

امیرخانی در مورد روایت داستان نیز افزود: من در این داستان یک راوی شیفته شخصیت بودم. همه جا سایه به سایه او حرکت می‌کردم و بر خلاف اصلی که می‌گوید راوی باید از شخصیت فاصله بگیرد، چنین کاری را انجام ندادم. همچنین تلاش زیادی کردم که داستان نوستالژیک نشود.

نویسنده کتاب «قیدار» در مورد تخقیقات می‌دانی و واژه‌هایی که در این کتاب به کار برده است گفت‌: در اواسط نوشتن کتاب دوست دست به یک تحقیق می‌دانی زدم و به جاده قدیم کرج برای دیدن گاراژهای قدیمی رفتم. اما بیشتر کلمات و اصطلاحاتی که در این کتاب به کار برده‌ام، واژه‌هایی بوده‌اند که خودم جعل کرده‌ام مانند: ‌ ماک سگ پوزه‌ای.


حسین فتاحی: ‌«قیدار» قصه‌ای امروزی است/ به جای شخصیت شاهد تیپ هستیم




فتاحی در مورد کتاب امیرخانی گفت: نویسنده در پی آن بوده که مسلک و آیین جوانمردی را که پیش از این در ایران رواج داشته توصیف کند. در گذشته نیز چنین مواردی وجود داشته‌اند مانند: سلسله صفاریان که جوانمرد بودند یا داستان سمک عیار که در آن هم شخصیت‌ها جوانمرد بودند. از سوی دیگر نویسنده تلاش کرده به جای رمان رئال، یا داستان یک قصه امروزی بنویسد.

وی در مورد شخصیت‌های داستان «قیدار» گفت: در این داستان به جای شخصیت شاهد حضور تیپ‌های مختلفی هستیم که به تناوب تکرار شده‌اند و به نوعی زیر سایه شخصیت قیدار قرار دارند. سید روحانی، قیدار، شوفرهای گاراژ قیدار و حتی مهپاره نیز به نوعی به مانند قیدار رفتار می‌کنند و بسیار به هم شبیه هستند.


 بایرامی: امیرخانی در هر یک از کتاب‌های خود یک شخصیت به ادبیات اضافه کرده
محمدرضا بایرامی که در این جلسه شرکت کرده بود در خصوص کتاب امیرخانی گفت: کتاب را قبل از چاپ خواندم. نگاهی که به کتاب‌های آقای امیرخانی از «ارمیا» تا «بی‌وتن» می‌اندازیم می‌بینم که امیرخانی در هر یک از داستان‌های خود شخصیتی را به ادبیات افزوده است؛ شخصیت سردرگم «ارمیا»، شخصیت حسابگر و دین‌شناس «خشی» در «بی‌وتن»، درویش مصطفی در «من او» و….

وی در ادامه افزود: شخصیت پیچیده و چند لایه‌ای مانند خشی در «قیدار» بوجود نیامده. در این کتاب به جای شخصیت یک تیپ حضور دارد. ما شخصیتی به مانند شخصیت قیدار در جامعه و اطراف خود نمی‌بینیم. شخصیت‌پردازی از نوع قیدار قدرت مانور نویسنده را کم می‌کند، در نتیجه نویسنده‌های کمتری به سوی این گونه نوشتن می‌روند. از سوی دیگر نوشتن در مورد یک شخصیت مثبت بسیار سخت است اما‌ آقای امیرخانی دوست داشته به این سبک خاص بنویسد.

نشست نقد و بررسی رمان قیدار در حالی به پایان رسید که هنوز سوالات و نظرات مختلفی از حضار در مورد کتاب مطرح می‌شد و امیرخانی با شعفی خاص به سوالات پاسخ می‌داد و زمانی که نمی‌توانست پرسشگر را با جواب خود قانع کند با گفتن جمله «هنوز داستان‌نویس حرفه‌ای نشدم» از کنار سوال می‌گذشت.

باید قبول کنیم که رضا امیرخانی نویسنده مشهوری شده و کتاب‌های او بشدت در جامعه مورد استقبال قرار می‌گیرند و او بسیار در زیر ذره بین‌ها رفته و توقعات از او بسیار بالا رفته است.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

جمعه 23/4/1391 - 14:3 - 0 تشکر 471889

سلام نوشته های آقای امیرخانی انقدر گیراهستندکه حتی مطالبی که درموردشون نوشته میشه تاثیرگذاره

حجاب چهره ی جان می شود غبارتنم /خوشا دمی که از آن چهره پرده بر فکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است/روم به روضه ی رضوان که مرغ آن چمنم
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.