در شمایل آن جناب
مخفى نماند كه شمایل آن حضرت در اخبار متفرقه به عبارات مختلفه و متقاربه از طرق خاصّه و عامّه مذكور است و ذكر تمام هر خبر با مآخذ آن ، موجب تطویل است . بنابراین به محل حاجت از متن هر یك قناعت مى شود با ترجمه آن و ترجیح بعضى بر بعضى و صورت اختلاف و عدم امكان اجتماع ، خروج است از وضع كتاب .
شیخ صدوق در (كمال الدین ) روایت كرده كه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: (مهدى علیه السلام شبیه ترین مردم است به من در خَلق و خُلق .)
و به روایتى فرمود: (شمایل او شمایل من است .)
و خرّاز روایت كرده در (كفایة الاثر) كه آن جناب فرمود: (پدر و مادرم ، فداى همنام من و شبیه من و شبیه موسى بن عمران .)
در (غیبت ) فضل بن شاذان به سند معتبر، از آن جناب روایت شده است كه فرمود: (نهم از امامان كه از صلب حسین اند، قائم اهل بیت من و مهدى امت من است و شبیه ترین مردمان است به من در شمایل و افعال و اقوال .)
در (غیبت ) نعمانى روایت شده از كعب الاخبار كه گفت : (قائم مهدى علیه السلام از نسل على علیه السلام است ، شبیه ترین مردم است به عیسى بن مریم در خَلق و خُلق و سیما و هیاءت . الخ .)
عامه نیز روایت كرده كه : (آن جناب شبیه ترین خلق است به عیسى علیه السلام .)
در علوى است در شمایل آن جناب : ابیض مشرب حمزة . سفیدى كه سرخى به او آمیخته و بر او غلبه كرده .
و در صادقى است اسمر یعتوره مع سمرته صفرة من سهر اللیل . گندم گون كه عارض شود آن را با گندم گونیش زردى از بیدارى شب .
در اخبار عامه است : لونه لون عربى وجسمه جسم اسرائیلى . رنگش رنگ عربى است و جسمش چون جسم بنى اسرائیل ، یعنى در طول قامت و بزرگى جثه .
در علوى است : شاب مربوع . جوانى است میانه قد.
در نبوى است اجلى الجبینین . فراخ است پیشانى مباركش یا خوبرو كه هر دو موى پیشانى او رفته .
و در صادقى است : مقرون الحاجبین . ابروان مباركش به هم پیوسته ؛ اقنى الانف . بینى مباركش باریك و دراز كه در وسطش اندك انحدابى است .
در علوى است : حَسَن الوجه ونور وجهه یعلو سواد لحیته وراءسه . یعنى نیكو روست و نور رخسارش ، چنان درخشان است كه مستولى شده بر سیاهى ریش و سر مباركش .
روایت نبوى در وصف شمایل آن جناب علیه السلام
در نبوى است : وجهه كالدینار. چهره اش در صفا و بى عبیبى مانند اشرفى است . على خدّه الایمن خال كانّه كوكب دُرّى . و بر گونه راست آن جناب ، خالى است كه پندارى ستاره اى درخشان است .
در علوى است : افلج الثنایا. یعنى میان دندانهاى مباركش گشاده است . حسن الشّعر یسیل شعره على منكبیه . نیكو مو است ، موهایش بر دو كتف مباركش ریخته .
و در خبر سعد بن عبداللّه : وعلى راسه فرق بین و فرتین كانه الف بین واوین .
و در باقرى است : مشرف الحاجبین . میان دو ابروانش بلند است . غایر العینین چشمانش در كاسه سر مباركش فرو رفته ، یعنى برآمدگى ندارد به وجهه اثر در روى مباركش اثرى است .
در صادقى است : شامة فى راسه . در سر مبارك علامتى دارد.
روایت علوى در وصف شمایل آن جناب علیه السلام
در علوى است : مبدح البطن و ضخیم البطن .
و در صادقى است : منتدح البطن . و معنى این فقرات متقارب است ، یعنى شكم مباركش بزرگ و فراخ و پهن است .
در باقرى است : واسع الصدر مترسل المنكبین عریض ما بینهما. سینه مباركش فراخ است و كتفهایش فروهشته و میان آن ، پهن .
و در خبر دیگر: عریض ما بین المنكتبین .
و در صادقى است : بعید ما بین المنكبین . میان دو كتف مباركش عریض و دور است .
در علوى است عظیم مشاش المنكبین . سر استخوان كتف شریفش بزرگ است . بظهره شامتان ، شامة على لون جلده وشامته على شبه شامة النبى صلى الله علیه و آله . در پشت مباركش دونشانه و علامت است : یكى به رنگ بدن شریفش و دیگرى شبیه علامتى كه در كتف مبارك حضرت رسول صلى الله علیه و آله بود.
و در علوى دیگر است : كث اللحیة اكحل العینین براق الثانیا فى وجهه خال فى كتفه علائم نبوة النبى صلى الله علیه و آله . ریش مباركش انبوه و چشمانش سیاه سرمه گون و دندانش درخشنده ؛ در رخسارش خالى است و در كتفش علامتهاى نبوت پیغمبر صلى الله علیه و آله كه معروف است به مُهر نبوت و در رنگ و شكل نقش آن ، اختلاف بسیار است . عریض الخذین . رانهاى مبارك عریض است .
در علوى دیگر: اذیل الفخذین فى الفخذه الیمنى شامة و در بعضى نسخ ولربل یعنى رانش گوشت زیاد دارد. اذیل نیز كنایه از پهنایى است و در ران راستش علامتى است .
و در صادقى است : احمش الساقین . ساقهاى مبارك باریك است و در شكم و ساق ، مانند جد خود، امیرالمؤ منین علیه السلام است .
روایت صادقى در بیان شمایل امام عصر علیه السلام
در صادقى یا باقرى است : شامة بین كتفیه من جانبه الایسر تحت كتفیه ورقة مثل ورق للّه الاس علامتى میان دو كتف دارد از طرف چپ ، زیر دو كتف مباركش ورقى است مثل برگ درخت مورد.
و در نبوى است : اسنانه كالمنشار و سیفه كحریق النار. دندانهایش مانند ارّه در تیزى و حدَّت یا در انفراج از یكدیگر و شمشیرش چون آتش سوزان .
در نبوى دیگر است : كان وجهه كوكب دُرّى فى خده الایمن خال اسود. گویا رخسارش چون ستاره درخشان . بر گونه راستش ، خال سیاهى است افرق الثنایا. دندانهایش از یكدیگر جدا است .
و در نبوى دیگر: المهدى طاووس اهل الجنة وجهه كالقمر الدّرىّ. مهدى علیه السلام طاووس اهل جنّت است ، چهره اش مانند ماهِ درخشنده است . علیه جلابیب النور بر بدن مباركش جامه هاست از نور.
روایت رضوى در وصف شمایل امام عصر علیه السلام
در رضوى است : علیه جیوب النور تَتَوقَّدَ بشعاع ضیاء القدس . حاصل مضمون ، بنا بر بعضى احتمالات ، بر آن جناب جامه هاى قدسیه و خلعتهاى نورانیه ربانیه است كه متلا لى است به شعاع انوار فیض و فضل حضرت احدیت جلّت عظمته .
خبر على بن ابراهیم بن مهزیار در وصف شمایل امام عصر علیه السلام
در خبر (على بن ابراهیم بن مهزیار) است به روایت شیخ طوسى : كاقحوانه ارجوان قد تكاثف علیها الندى و اءصابها الم الهوى . (مجلسى احتمال داده كه اصل نسخه اقحوانه ابیض بوده . منه ) در لطافت و رنگ چون گل بابونه و ارغوانى كه شبنم بر آن نشسته و شدت سرخیش را هوا شكسته و شاید بیان كند نكویى آن حضرت را كه سفیدى و سرخى آن دوگل با سمرت در آمیخته .
كغصن بان او كقضیب ریحان . قدش چون شاخه بان درخت بید مشك یا ساقه ریحان .
لیس بالطویل الشامخ و لا بالقصیر اللاّزق . نه دراز بى اندازه و نه كوتاه بر زمین چسبیده .
بل مربوع القامة مدورّ الهامة . قامتش معتدل و سر مباركش مُدَوَّر.
صلت الجبین . پیشانى مباركش فراخ یا تابان و نرم .
ازج الحاجبین . ابروانش كشیده و مُقوّس .
اقنى الانف . بینى مباركش باریك و دراز كه در وسطش اندك انحدابى است .
سهل الخدین . گوشت روى مباركش كم است .
على خَدّه الایمن خالٌ كانّهُ فتات مسك على رضراضته عنبر. بر روى راستش خالى است كه پندارى ریزه مشكى است كه بر زمین عنبرین ریخته .
در خبر مذكور به روایت صدوق رحمه الله : راءیت وجها مثل فلقة قمر لا بالحرق ولا بالنّرق . رخسارى دیدم مانند پاره ماه ، نه درشتخو و زبر و نه سبك و بى وقار.
اءوعج العینین . و چشمهاى سیاه گشاده داشت .
در خبر یعقوب بن منفوش است : واضحُ الجبینین ابیضُ الوجهِ درى المقتلین شتن الكفین معطوف الركبتین . پیشانیش روشن و چهره اش سفید و چشمانش درخشنده و كف دست مباركش زبر و غلیظ و زانوهایش به جهت بزرگى مایل شده بود به جلو.
و در لفظ شتن الكفین كلامى است كه خواهد آمد در باب هفتم در ذیل حكایت هفتم .
در خبر ابراهیم بن مهزیار: ناصع اللون . رنگش خالص و صاف و روشن بود.
واضح الجبین . پیشانیش سفید و روشن بود.
ابلج الحاجب . میان دو ابروانش گشاده بود.
مسنون الخد. روى كشیده املسى داشت .
اشم . بینى مباركش مرتفع و با بالاى آن مساوى بود و این با قنا كه گذشت جمع نشود، مگر آنكه در نظر او چنین مى نماید و در واقع در آن انحدابى بود.
چنانچه در شمایل رسول خدا صلى الله علیه و آله است كه : یحسبه من لم یتامله اشم . كسى اگر به دقت نظر نمى كرد در روى مباركش ، گمان مى كرد كه آن جناب اشم است و این به سبب قلت انحدابى است كه بى تاءمل محسوس نمى شود.
اروع . از حسن و جمال و نور بهاء بیننده را به شگفت مى آورد.
كان صفحة غرته كوكب درى . گویا پهنایى پیشانى مباركش ، ستاره اى درخشان است .
بخده الایمن كانه فتات مسك على بیاض الفضة . خال گونه راست مباركش ریزه مشكى بود بر نقره خام .
براءسه و رفرة شحماء سبطه تطالع شحمة اذنه . سر مباركش موى سیاه غیر مجعدى دارد كه تا نرمه گوشش رسیده و لكن آن را نپوشانده .
له سمت مارات العیون اقصد منه . هیئت نیك خوشى داشت كه هیچ چشمى یا هیبتى به آن اعتدال و تناسب ندیده صلى الله علیه و آله و على آبائه الطاهرین .
نام كتاب : نجم الثاقب
مؤ لف : مرحوم حاج میرزا حُسین طبرسى نورى (ره )