سرویس جامعه جهان- علی رضایی: رسانه ملی در یک اقدام قابل تقدیر روز جمعه هفته گذشته فیلم تلویزیونی را با نام "ستاره های دنباله دار" به نمایش گذاشت که در آن به زندگی سراسر سختی حاج عبدالله والی پرداخته شده بود.
این فیلم که توسط بسیج سازمان صدا و سیما تهیه شده است اولین فیلم تلویزیونی درباره کسی است که ۲۳ سال از عمر خود را فقط به خاطر "لبیک به ولی زمانه" در سخت ترین شرایط که حتی کمترین امکانات زندگی در آن وجود نداشت، گذراند.
این فیلم براساس زندگی مرحوم «حاج عبدالله والی» توسط قاسمی جامی نوشته شده است و روایت زندگی مرحوم والی از زبان نوجوانی به نام جمعه است. جمعه که مادرش در آستانه مرگ قرار دارد در منطقه بشاگرد زندگی میکند. جمعه از والی کمک میخواهد و والی که خودرا وقف مردم بشاگرد کرده است با امید بخشیدن به جمعه باعث میشود تحول بزرگی در او به وجود بیاید. حاج عبدالله والی وقتی شنیده بود که حضرت امام(ره) فرموده اند تعدادی از یاران امام زمان(عج) از بشاگرد هستند تمام زندگی خود را وقف این منطقه کرد.
نمایش فیلمی از حاج عبدالله والی که جهادگر واقعی در عرصه کمک به محرومان و ولی نعمتان جامعه بوده است در سالی که کشور نیازمند جهادگری است، بی شک در نهادینه کردن زندگی و کار جهادی در جامعه اثرگذار خواهد بود.
گرچه حدود 7 سال از رحلت این جهادگر بزرگ می گذرد و به تصویر کشیدن بخشی از ایثارگری حاج عبدالله والی اکنون کمی دیر به نظر می رسد اما با این وجود باید از رسانه ملی به خاطر پخش چنین مستندی تقدیر کرد.
این فیلم و نمونه های آن ترویج فرهنگ جهادگری برای اقشار مختلف جامعه است و برای نوجوانان و جوانان گروه های جهادی که خود را پیرو و همسوی حاج عبدالله والی و خط فکری او می دانند و هر ساله برای زدودن چهره فقر و استضعاف از شهرها و روستاهای دور افتاده به اردوهای جهادی می روند، بسیار شیرین و روحیه بخش است.
از رسانه ملی انتظار می رود که ساخت و پخش این نوع فیلم ها را افزایش داده تا مردم هر چه بیشتر با اسوه های جهاد و ایثار آشنا شوند و بدانند هنوز زیادند کسانی که حاضرند برای اطاعت از امر ولی و خدمت به هموطنان محرومشان، تمام زندگی خود را وقف اسلام و رفع محرومیت از جامعه اسلامی نمایند.
حاج عبدالله والی کیست؟
حاج عبدالله والی را می توان یکی از اسوههای برتر زندگی جهادی دانست. او در لبیک گوئی به اشاره حضرت امام(ره) که فرموده بودند: "به داد بشاگرد برسید!" جبهه هائی که با آن انس گرفته بود را در سال ۶۱ رها کرد و به منطقه دورافتاده و محروم بشاگرد هجرت می کند.
حاجی والی بشاگردی ها موهایش را در بشاگرد سفید کرد، قد کشیدن کودکان بشاگرد را بیشتر حس کرد تا فرزندان خودش را و با بشاگردیها پیر شد، با بشاگردیها نفس کشید، نشست، برخاست، خورد، خوابید، و لبّ کلام «حاجی والی» با بشاگردیها زندگی کرد. این چنین او در بیست و سه سال خدمت و تلاش در سمت مسئول کمیته امداد حضرت امام (ره)، با کمک خیرین، بسیار فراتر از مسئولیتهای سازمانی، این دیار محروم را به آبادانی نسبی رساند و حال می توان او را پدر اردو های جهادی با سبک امروزی دانست.
گزارشی از زندگی پیامبر بشاگرد
هشت اسفند 1327 مداح معروف محله دولاب تهران، «مرشد نصراله»، صاحب نخستین فرزند خود شد؛ «عبدالله». عبدالله با نان روضه اباعبدالله بزرگ شد و تحصیلات ابتدایی را در مدرسهای اسلامی گذراند. در دوران تحصیل، اهلِ درس بود و در کنار درس، اهل مسجد و قرآن و دعا ... نوجوانی پرتلاش، که با راهاندازی «هیأت جوانان حسینی» راهنما و هادیِ بچههای محل شده بود؛ جوانی که به توصیه پدر، همیشه با وضو بود و اهل خواندن قرآن. چنان وارسته و خودساخته بود که اهل محل او را امین میدانستند.
مردی که در دوران ستمشاهی به فقر مردم اطراف تهران میاندیشید و نیمههای شب، به کمک آنان میشتافت. در این دوران، یكی از فعّالیتهای اصلیش، رسیدگی به خانوادههای ایتام و نیازمند و كمكرسانی و پخش ارزاق بین آنها شده بود و در این زمینه، با بسیاری از خیّرین و مؤسسات خیریه ارتباط پیدا کرده بود.
كمكم با نزدیك شدن روزهای انقلاب، همزمان با اشتغال در یكی از شعب بانك صادرات، مبارزه سیاسی و انقلابی حاجعبدالله در جریانات انقلاب به صورت جدّی آغاز شد. در یاری مقتدای خود، امام خمینی، به جمع مبارزان علیه رژیم طاغوت پیوست و در بهمن سال 1357 در کمیته استقبال از حضرت امام قرار گرفت. هنوز چندی از پیروزی انقلاب نگذشته بود كه حاج عبدالله آن گاه که دید کردستان به امثال او نیازمند است، راهی كردستان شد و با یاری برادران خود، در بحبوحه غایله كردستان، در دفتر عمران حضرت امام به خدمت در حین دفاع پرداخت.
سال 1361، نقطه عطف زندگی حاج عبدالله به شمار می رود. در یکی از شبهای جبهه، دست تقدیر او را با نام «بشاگرد» و محرومیت های شدید این منطقه آشنا ساخت؛ آشنایی جالبی که داستانش شنیدنی است.
با سماجتهای آقای ملکشاهی، معاونت امور استان های هلال احمر، حاج عبدالاه راضی شده بود فقط برای پانزده روز، جبهه جنگ را رها کند و به بشاگرد برود؛ اما... میدانی که لاجرم راه کمال انسان از میدان جهاد میگذرد و خواست خدا بر آن بود تا راه کمال عبدالله والی، از راه پر پیچ و خم، سخت، و دشوار «بشاگرد» بگذرد. حاج عبدالله، خود را وقف جبهههای غریب کرد. بیست وسه سال، «بشاگرد» را مأمن گمنامی خود کرد و بدون هیچ چشمداشتی بیست وسه سال، نَفَسهای خود را یکایک، قربانی راه حق کرد؛ راهی که سختی اش میارزید به شیرینی لبخندِ کودکِ یتیم و گرسنه «جوتی» پوش بشاگردی!
آغاز هجرت بیست وسه ساله والی به بشاگرد، اسفند 1361 بود، که به همراه تیمی برای بررسی این منطقه به استان هرمزگان رفت. جالب اینجاست كه در این سفر، سی نفر به سمت بشاگرد حركت کردند، ولی در همان اوایل راه با دیدن سختیها و خطرات منطقه، بیشتر آنها سفر را نیمهکاره رها کردند و بازگشتند و تنها حاج عبدالله و دو نفر دیگر به بشاگرد رسیدند.
حاج عبدالله در سخنان و رفت و آمدهایی، به امر حضرت امام خمینی ـ که فرمودند: به داد بشاگرد برسید!ـ مسئولیت كمیته امداد امام خمینی بشاگرد و نجات مردم آن منطقه را پذیرفت. نسیم عشق به امام، دل دریایی عبدالله را به تلاطم کشاند و عشق به امام، سرِّ پذیرش این مسئولیت سخت و سنگین بود. حاجی عاشق و مرید امام بود، حال که معشوق خواسته بود که به داد بشاگرد برسد، بشاگرد معرکه عشق بازی او شده بود تا به امید لبخند رضایت امام، خود را به آب و آتش بزند.
این هجرت و جهاد عظیم، سال 1361 آغاز و در هشت اردیبهشت 1384 با ارتحال او و آرمیدن در بهشت زهرا ـ سلام الله علیها ـ پایان گرفت.
.
.
.
.
نثار روح پاکش صلواتی بفرستیم...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم