((خرمشهر شهر خون))
خونین شهر، ای شهر خون
ای سرزمین دلیرمردان، ای یادواره نیكان،
به سویت می آیم.
با قلبی پر امید، با عزمی راسخ، با اراده ای پولادین،
به سویت می آیم.
ای خرم زمین، خونین شهر،
ای زادگاه برومندان، ای جایگاه فداكاران،
به سویت می آیم.
آنگاه كه خاك مقدست، از خون جوانان سرخ می شود،
آنگاه كه رودهای خروشانت، از خون جنگاوران سرخ می شود،
به سویت می آیم.
به سویت می آیم، چرا كه نمی توانم تحمل كنم،
تو در اسارت و بند، به زیر چكمه های اشغالگران بدفطرت،
سرزمینت له می شود، درختانت سوزانده، و خانه هایت ویران.
می خروشم و می تازم، به دشمنان تو، اشغالگران تو،
و به سویت می آیم.
من نخواهم گذاشت، تو در اسارت بمانی،
من نخواهم گذاشت كه نام پاك تو ،
از تاریخ ایران محو شود.
خرمشهر، ای شهر خونین،
هرگز، هرگز، هرگز،
ترا تنها نخواهم گذاشت.
آنگاه كه اراده ها چون كوه استوار گردند،
به سویت می آیم.
مگر می شود تو در اشغال و من خاموش،
مگر می شود تو در اسارت و بند و من بی خروش.
هرگز، هرگز، هرگز،
خرمشهر ای شهر خون،
آزادت می كنم، آزادت می كنم.
قاسمی (رها) جانباز جنگ تحمیلی