حكایاتى چند در باب استغاثه كنندگان به حضرت علیه السلام
در ضمن حكایات سابقه چنان كه علماى اعلام ما رضوان اللّه علیهم چنین كردند و ما نیز متابعت كردیم ایشان را و ظاهر آن است كه ایشان چنین دانسته اند كه اغاثه ملهوف و اجابت مضطرّ در آن حال و صدور چنان كرامت باهره و معجزه ظاهره ، نشود جز از جناب مقدّس او بلكه این از مناصب خاصّه اوست . چنان كه سیّد فضل اللّه راوندى در كتاب (دعوات ) و در بحار از كتاب (مجموع الدّعوات ) تلعكبرى و در (كلم الطیّب ) از (قبص المصباح ) روایت كرده اند از ابوالوفا شیرازى كه گفت : (من اسیر بودم در حبس ابى على الیاس با ضیق حال .
پس چنین معلوم شد بر من كه او قصد قتل من كرده ، پس شكایت كردم به سوى خداوند تبارك و تعالى و شفیع قرار دادم مولاى خود، ابى محمّد، على بن الحسین زین العابدین علیهما السلام را. پس خواب مرا ربود. و به روایت قیس پس موكّلین به من گفتند كه : (قصد بدى به تو كرده .) پس من مضطرب شدم و بنا كردم به مناجات كردن با خداوند به توسّل پیغمبر و ائمّه علیهم السلام و چون شب جمعه شد و فارغ شدم از نماز، خوابیدم .
در خواب دیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله كه آن جناب مى فرماید كه : (متوسّل نشو به من و نه به دختر من و نه به دو پسر من از براى چیزى از متاع دنیا، بلكه از براى آخرت و آنچه را آرزو دارى از فضل خداى تعالى .
و اما برادرم ، ابوالحسن ، پس او انتقام مى كشد از كسى كه ظلم كرده تو را و به روایتى انتقام مى كشد براى تو از دشمنان تو.)
پس گفتم : (یا رسول اللّه ! آیا نبود كه فاطمه علیها السلام را ظلم كردند؟ پس صبر كرد. و میراث تو را غضب كردند، صبر نمود. پس چگونه انتقام مى كشد از كسى كه مرا ظلم نموده ؟)
پس حضرت نظر كرد به من از روى تعجّب و فرمود: (آن عهدى بود كه به او كرده بودم و امرى بود كه به او، امر نموده بودم و جایز نبود براى او مگر بپا داشتن آن و به تحقیق كه ادا كرد حق را و الا ن ، پس واى بر كسى كه متعرّض شود موالى او را.
توسل به ائمه علیهم السلام جهت حوائج دنیا و آخرت
اما على بن الحسین ، پس از براى نجات از سلاطین و از شرور شیاطین و امّا محمّد بن على و جعفر بن محمد علیه السلام پس از براى آخرت و به روایتى آنچه بخواهى از طاعت خداوند و رضوان او و اما موسى بن جعفر علیه السلام پس بخواه به او عافیت و اما على بن موسى علیهما السلام ، از براى نجات و به روایتى بطلب از او سلامتى را در سفرها در بحر و برّ و اما محمّد بن على علیهما السلام بطلب به سبب او نزول رزق را از خداى تعالى و اما على بن محمّد علیهما السلام از براى قضاى نوافل و نیكى اخوان و آنچه بخواهى از طاعت خداوند عزّوجلّ و اما حسن بن على علیهما السلام از براى آخرت و امّا حجّت علیه السلام پس هر گاه رسید شمشیر به محل ذبح تو و حضرت اشاره فرمود به دست خود به سوى حلق پس استغاثه بكن به او. بدرستى كه در مى یابد تو را و او فریادرس است و پناه است از براى هر كس كه استغاثه كند.
بگو: یا مولاى ! یا صاحب الزّمان ! انا مستغیث بك .
و به روایت دیگر فرمود: (اما صاحب الزمان علیه السلام پس هرگاه رسید كارد به اینجا، و اشاره فرمود به دست خود به سوى حلقش پس از او اعانت بخواه . پس بدرستى كه او تو را اعانت خواهد كرد. پس بگو: یا صاحب الزمان ! اغثنى ! یا صاحب الزمان ادركنى !
و به روایت اوّل پس من در خواب گفتم : یا مولاى یا صاحب الزمان ! انا مستغیث بك .
و به روایت دیگر: پس فریاد كردم در خواب خود: یا صاحب الزمان ! اغثنى ! یاصاحب الزمان ادركنى !
و به روایت قبس المصباح صهرشتى : پس فریاد كردم در خواب : یا مولاى ! یاصاحب الزمان ! ادركنى ! فقد بلغ مجهودى .
و به روایت اوّل : پس در این حال دیدم شخصى را كه فرود آمد از آسمان و در زیر پاى او اسبى است و در دست او حربه اى است از نور.
پس گفتم : (اى مولاى من ! دفع كن از من ، شرّ آن كه مرا اذیت مى كند.)
پس فرمود: (كار تو را انجام دادم .)
چون صبح كردم ، الیاس مرا خواست و گفت : (به كى استغاثه كردى ؟)
گفتم : (به آنكه او فریادرس درماندگان است .)
دعاى توسل به امام زمان علیه السلام
مؤ لف گوید: در بحار از (مجموع الدعوات ) دعایى طولانى نقل كرده از براى توسل به هر یك از ائمه علیهم السلام براى مطالب مذكوره به همان ترتیب و در (قبس المصباح ) نیز دعایى مختصر به همان طریق نقل كرده و دعاى توسل به امام عصر علیه السلام .
در ثانى این است : اللّهم انّى اسئلك بحق ولیّك وحجّتك صاحب الزمان الااعنتنى به على جمیع امورى وكفیتنى به مؤ نة كل موذ وطاغ وباغ واعنتنى به فقد بلغ مجهودى وكفیتنى كل عدوّ وهمّ و غم و دین و ولدى وجمیع اهلى واخوانى ومن یعنینى امره وخاصتى آمین رب العالمین .(95)
ظاهر آن است كه مراد حضرت رسول صلى الله علیه و آله از آن كلام نه اختصاص توسّل به امام عصر علیه السلام است در آن جا كه به چنگ دشمن افتد كه قصد كشتن او نموده ، بلكه آن كنایه است از نهایت رسیدن شدّت امور و منقطع شدن اسباب و قطع امید از مخلوق و نماندن جاى صبر و شكیبایى ، چه از بلاى دینى باشد یا دنیوى و از شرّ دشمن انسى باشد یا جنى ؛ چنان كه از دعاى مزبور نیز معلوم مى شود. چنان كه تكلیف مضطرّ و امانده و بیچاره درمانده ، استغاثه به آن جناب است اغاثه و فریادرسى درماندگان از مناصب الهیّه آن جناب خواهد بود. اگر به جهت كثرت اضطراب و اضطرار، متمكن نشود درمانده مضطر از استغاثه به آن جناب به زبان مقال و دعاى ماءثور، كفایت مى كند او را براى قابلیّت اغاثه آن جناب سؤ ال به لسان حال و استعداد با داشتن مقام تولاّ و اقرار به ولایت و امامت و انحصار دانستن مربى و وساطت فیض الهى در آن وجود مقدس در ظلمات تیه غیبت .
پس معلوم شد كه درماندگان را، در حكایت سابقه ، خصوصا آنان كه در سفر طاعت چون حجّ و زیارت بودند، جز غوث زمان علیه السلام كسى نجات نداده و از جمله شواهد براین مطلب آن كه از القاب خاصّه آن حضرت است (غوث ) كه در زیارت معتبره وارد شده و معنى آن (فریادرس ) است و حقیقت معنى این لقب الهى كه مجرّد اسم نیست ، محقق نشود تا آنكه صاحب آن ، داراى قوّه سامعه اى باشد كه هركس در هر جا به هر لسان در مقام استغاثه برآید، بشنود.
بلكه داراى علمى كه به حالات درماندگان احاطه كرده باشد كه بى استغاثه و توسّل از حالش آگاه باشد؛ چنانكه در فرمانى كه براى شیخ مفید نوشتند به این مقام تصریح فرمودند و داراى قدرت و توانایى باشد كه اگر صلاح دانست درمانده مستغیث به لسان حال یا مقال را نجات دهد و از گرداب بلا در آورد و این مقام را شایستگى ندارد جز كسى كه داراى مقام امامت باشد و یا در بساط ولایت گذارده باشد.
نیز مؤ یّد این مقال است آنچه در میان جمیع عربهاى حضرى و اهل بادیه اشتهار دارد از تعبیر كردن از آن ذات مقدس به (ابو صالح ) و در توسّلات و استغاثات و ندبه ها و شكایتها جز به این اسم ، آن حضرت را نخوانند و شعراى معروفین ، مكرر در قصاید مدایح و مراثى و ندبه ها به همین كنیت ، آن جناب را ذكر مى كنند.
95) بحارالانوار، ج 94، ص 35.
نام كتاب : نجم الثاقب
مؤ لف : مرحوم حاج میرزا حُسین طبرسى نورى (ره )