روی یکی نوشته شده بود «زیبا» و روی دیگری «نازیبا». در زیبا را فشار داد و وارد اتاق شد.

دو در دیگر دید، روی یکی نوشته شده بود «کدبانوی خوب» و روی دیگری «شلخته». او از در کدبانوی خوب وارد شد.

در آن جا دو در دیگر بود که روی یکی «جوان» و روی دیگری «پا به سن گذاشته» نوشته شده بود. از در جوان وارد شد.

ته اتاق آینه ی دیواری بزرگی دیده می شد که روی آن این جمله نوشته شده بود:

«با چنین ادعا و هوس ها، بهتر است اول خودتان را در این آینه نگاه کنید!!»

تو این دوره زمونه اگه مردی پول داشته باشه دیگه لازم نیس خودشو تو آیینه نگاه کنه!

خانوم مطلبی چرا داستان رو تحریف میکنین؟!!!

خیلی جالب بود
واقعا ملت لقمه اندازه دهنشون برنمیدارن :))

سلام
 راستی اقا سبحان شما هنوز اصفهان تشریف دارین؟/؟/؟/
 قرار بود ادرس تونو بدین یه امانتی بود خواستم تحویل بدم:))))

سلام به همه
سبحان جان الان اگه متن قرمز رو با دقت بیشتری بخونی، متوجه میشی كه دیگه كارت تمومه!!
تهدید از این رك‌تر ندیده بودیم كه شكر خدا دیدیم!!
:-)))

نه دیگه امانتی مخصوص شماست به کار ما نمیاد

جمله خیلی زیبایی نوشته بوده کاش واقعا همینجوری بود و دخترا و پسرهایی که میخوان ازدواج کنن و اینقدر ادعا دارن اول خودشون و نگاه کنن و وضعیت خودشون و بعد انتظارات بیجا داشته باشن برای رسیدن به مرد و زن ایده آل اول باید خودمون و درست کنیم تا خدا کمک کنه

این امانتی چیه بگین منم بدونم انگاری دیر رسیدم:(

سلام
 یاس کبود عزیز این امانتی بر میگرده به قبل از عید نوروز قرار بود یجوری سربه نیستشون کنم این اقا شاهین که خوب در رفت با جناب سلطان خان :)))))
 ولی انگاری این اقا سبحان  خیال ندارن  حالا حالا
 واسه همین میخواستم امانتیشونو بدم
گرفتی یاس کبود جان!1:))))