• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
امر به معروف؛نهی از منکر (بازدید: 1941)
دوشنبه 4/2/1391 - 17:18 -0 تشکر 448032
لزوم امر بمعروف و نهی از منکر عملی در عصر امام حسین(ع)

 آیا در عصر امام حسین (ع) امر بمعروف ونهی از منکر عملی ضرورت داشت؟

جواب : در عصر حکومت بنى امیّه مخصوصاً یزید منکرات همه جا را فرا گرفته بود، حتّى مرکز حکومت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مدینه منوّره، آلوده انواع منکرات و محرّمات شده بود. (1)

 کار به جایى رسیده بود که گروهى از مردم مدینه به استقبال زنان خواننده مى رفتند و از این کار احساس شرمندگى نمى کردند!

وقتی مرکز حکومت اسلامی این گونه آلوده به منکرات بوده میتوان وضعیّت بقیّه شهرها را که از مرکز ظهور اسلام دور بودند تصوّر کرد.

البتّه این روند یک روند طبیعى بود، زیرا وقتى سردمداران حکومت و کسانى که خود را خلیفه و جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى پنداشتند آلوده به انواع گناهان شوند، از مردم عادى چه توقّعى مى توان داشت؟!

به قول شاعر عرب:

اِذَا کَانَ رَبُّ الْبَیْتِ بِالدَّفِّ مُولِعاً *** فَشِیمَةُ اَهْلِ الْبَیْتِ کُلُّهُمُ الرَّقْص (2)

«هنگامى که رییس خانواده علاقه شدید به نوازندگى داشته باشد، تمام اهل خانه به رقص و پایکوبى مى پردازند».

آرى، منکرات، شرق و غرب جهان اسلام را فرا گرفت، و معروف ها به فراموشى سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حکومت کنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعیدیان زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند. (3)

امام حسین(علیه السلام) در چنین شرایطى با تمام وجود خود (با قلب و زبان و عمل) رسالت امر به معروف و نهى از منکر را ادا نمود.

در روز عاشورا قرآن را بر سر نهاد و در میان دو لشکر قرار گرفت و مکرّر آنها را به عمل کردن به قرآن دعوت نمود، و هنگامى که مشاهده کرد مرحله قلبى و زبانى کارساز نیست وارد مرحله بعد شد.

 در مرحله سوم گاه دشمن نابود مى شود و به این وسیله از ادامه منکرات باز مى ماند و اگر این کار ممکن نشود باید فداکارى کرد و این رسالت را به پایان رساند.

 آرى امام حسین(علیه السلام)با تقدیم خون خود این وظیفه بزرگ را انجام داد و درخت نوپاى اسلام را آبیارى کرد، و آن را از نابودى نجات داد.

 خون اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و فرزندان و یارانش، هم مزرعه اسلام را آبیارى کرد و هم آن را آفت زدایى نمود.

اگر قیام امام حسین(علیه السلام)نبود و بنى امیّه و بازماندگان عصر جاهلیّت رسوا نمى شدند معلوم نیست چه بر سر اسلام مى آوردند، و اگر اثری ازاسلام می ماند همچون مزرعه پرآفتى بود که ثمره چندانى نداشت.

بنابراین، امر به معروف و نهى از منکر یکى از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) بود، و حضرت براى رسیدن به این هدف با اهداى خون خود موفّق شد، و آثارش تدریجاً ظاهر گشت، و آن حرکت جاهلى متوقف شد. (4)

 

 

به امید ظهوراقا

دوشنبه 4/2/1391 - 17:25 - 0 تشکر 448033


(1) . به گفته مسعودى در مروج الذهب، ج 3، ص 67، در دوران کوتاه حکومت یزید دربار وى مرکز فساد و فحشا و گناه بود و آثار آن در جامعه نیز گسترش یافته بود، به گونه اى که حتّى در محیط مقدّسى همچون مکّه و مدینه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مى پرداختند. (عاشورا، ص 216).


(2) . التحفة السنیّة، ص 79; اضواء على الصحیحین، ص 286; و الانتصار للعاملى، ج 6، ص 480 .


(3) . معاویه افرادى همچون عمروبن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، سمرة بن جندب را در شهرهاى مصر و بصره و کوفه در حکومت شریک کرد. جالب اینکه حضرت على (علیه السلام)در یک پیش بینى شگفت آور در نامه 62 نهج البلاغه از این واقعه خبر داد. شرح بیشتر را در کتاب عاشورا، ص 163 به بعد مطالعه فرمایید.


(4) . اهداف قیام حسینی، ص 41.




به امید ظهوراقا

دوشنبه 4/2/1391 - 17:26 - 0 تشکر 448035

امام حسین (ع) و هشدار ایشان به ترک از منکر و امر به معروف

از خطبه هاى امام حسین(علیه السلام) که درباره امر به معروف و نهى از منکر ایراد فرموده است (این کلام از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز نقل شده است) این است:

(اى مردم! از آنچه که خداوند دوستان خود را به آن موعظه کرده است، پند گیرید; مانند نکوهشى که از علماى یهود فرموده است. آنجا که مى گوید: «لَوْلاَ یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالاَْحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاِْثْمَ»(1) ; (چرا دانشمندان نصارى و علماى یهود آنها را از سخنان گناه آمیز و خوردن مال حرام نهى نمى کردند).

و نیز فرمود: «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِى إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَّکَانُوا یَعْتَدُونَ * کَانُوا لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُّنکَر فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ»(2).

(کافران بنى اسرائیل، بر زبان داود و عیسى بن مریم، لعن (و نفرین) شدند. این به خاطر آن بود که گناه کردند و تجاوز مى نمودند. آنها از اعمال زشتى که انجام مى دادند، یکدیگر را نهى نمى کردند; چه بدکارى انجام مى دادند!).

این سرزنش و نکوهش براى این بود که آنها از گروه ستمکاران، منکرات و مفاسدى روشن مى دیدند، ولى آنان را نهى نمى کردند، و این به خاطر آن بود که به آنچه (از دنیا و زرق و برق دنیوى) نزد آنان بود طمع داشتند و از آنها مى ترسیدند; با آن که خداوند مى فرماید: «فَلاَ تَخْشَوْا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ»(3) ; (از مردم نترسید، فقط از من بترسید).

همچنین فرمود: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْض یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنکَرِ»(4) ; (مردان و زنان با ایمان، ولى (و یار و یاور) یکدیگرند; امر به معروف و نهى از منکر مى کنند).

خداوند در اینجا از میان همه فریضه ها از امر به معروف و نهى از منکر آغاز کرده، چرا که مى دانست اگر این فریضه به درستى انجام شود و اقامه گردد فرایض دیگر، اعمّ از آسان و دشوار، اقامه مى گردد چون که امر به معروف و نهى از منکر، در حقیقت دعوت به اسلام همراه با ردّ مظالم و مخالفت با ستمگر و تقسیم صحیح بیت المال و غنایم، و گرفتن زکات از جاى خود و صرف آن در مورد صحیح مى باشد.

شما اى گروه سرشناس و قدرتمند! افرادى هستید که به علم و دانش معروف هستید و به خیر و نیکى یاد مى شوید و به خیرخواهى مشهورید و به خاطر خدا در دل مردم ابّهتى دارید که شرافتمندان از شما حساب مى برند و افراد ضعیف به شما احترام مى گذارند و کسانى که بر آنان برترى نداشته و حقّ نعمتى بر آنان ندارید، شما را بر خود ترجیح مى دهند.

 شما از کسانى که خواسته هایشان (نزد حاکمان) ردّ مى شود، شفاعت مى کنید. با هیبت ملوکانه و کرامت بزرگان گام بر مى دارید (به هر حال، شما افراد با نفوذى در جامعه اسلامى هستید).

 آیا همه این جایگاه هاى اجتماعى براى این نیست که مردم به شما امیدوارند که به حقّ خدا قیام کنید، هر چند نمى توانید تمام حقوق الهى را ادا کنید. در حقیقت شما حقوق پیشوایان (واقعى) را سبک شمرده اید (و در اطاعت از آنها کوتاهى ورزیده اید) و حقّ ناتوانان را پایمال کرده اید ولى حقّ خویش را ـ به زعم خود ـ گرفته اید.

(آرى! حقوق خود را گرفته اید، ولى از گرفتن حقوق مردم غافلید!) شما نه مالى را (براى احیاى حقوق خدا و خلق) بذل کرده اید، نه جانى را براى خدایى که آن را آفریده، به مخاطره انداخته اید، و نه با خاندان خود در راه خدا (با دشمنان خدا) دشمنى ورزیده اید. (با این حال) شما از خداوند آرزوى بهشت او، همجوارى پیامبرانش و ایمنى از عذابش را دارید؟!

اى امیدواران به خدا! من مى ترسم که خداوند شما را به کیفرى از کیفرهاى خود گرفتار سازد; چرا که شما به سبب کرامت الهى (و انتساب به قبیله رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و صحابه پیامبر) به مقامى رسیده اید که مورد احترام و برترى هستید. مردان الهى را که به شما معرّفى مى شوند گرامى نمى دارید با این که خود به خاطر خدا مورد احترام مردم هستید.

شما مى بینید که پیمان هاى الهى شکسته مى شود، ولى نگران نمى شوید! با این که براى نقض پیمانى از پدران خود به هراس مى افتید، اکنون پیمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کم ارزش شده، و افراد نابینا، گنگ و زمین گیر و ناتوان و ضعیف در شهرها رها شده اند و مورد ترحّم و حمایت قرار نمى گیرند (آرى، عدالت اجتماعى پایمال شده است; ولى شما سکوت اختیار کرده اید.)

شما نه در حدّ منزلت و جایگاه خود عمل مى کنید و نه کسانى را که در آن حد عمل مى کنند، مورد حمایت قرار مى دهید و با سهل انگارى و سازش با ستمکاران، خود را آسوده خاطر نگه مى دارید.

همه این موارد، از امورى است که خداوند به شما دستور داده از آنها نهى کنید و جلوگیرى به عمل آورید، ولى شما از انجام آن غافلید.

مصیبت شما از همه مردم بیشتر است چرا که شما در حفظ منزلت و جایگاه دانشمندان و علماى دین، مغلوب و ناتوان شدید. اى کاش تلاش خود را مى کردید!

این همه (فریاد من براى شکستن سکوت توسّط شما و قیام براى خدا) از این روست که سررشته کارها و اجراى احکام الهى، به دست علماى الهى است; همان ها که امین بر حلال و حرام خداوند مى باشند; امّا این جایگاه از شما گرفته شده، و این نیست مگر آن که از اطراف حق پراکنده شده اید و در سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ـ پس از برهان روشن ـ اختلاف نموده اید.

اگر در مقابل آزارها صبر پیشه مى کردید، و در راه خدا مشکلات را تحمّل مى نمودید، امور الهى به شما عرضه مى شد و از ناحیه شما صادر شده و به شما باز مى گشت; ولى شما براى ستمکاران امکان تعرّض به جایگاه خویش را فراهم کردید و اجراى احکام الهى را به دست آنان سپردید، آنها نیز به شبهات عمل کرده و در شهوات سیر مى نمایند.

اگر سرنوشت مسلمین به دست آنان افتاد، براى آن است که شما از مرگ فرار کرده و به زندگى دنیا ـ که روزى از آن جدا خواهید شد ـ دل بسته اید. در نتیجه مردم مستضعف را در چنگالشان گرفتار ساختید، به گونه اى که برخى ها به بردگى کشیده شده و بعضى نیز دشوارى هاى زندگى مغلوبشان کرده است.

ستم گران به دلخواه خود در امور کشور اسلام عمل مى کنند. با هوس رانى، بدنامى و رسوایى به بار مى آورند و همه این ها به خاطر آن است که به اشرار اقتدا نموده و بر خداوند جبّار جرأت کردند.

 در هر شهرى خطیبى بر منبر دارند که به سودشان سخن مى گوید، کشور در قبضه آنان است و دستشان در همه جا باز است. مردم در برابر آنان بردگانى هستند که نیروى دفاع از خود ندارند.

 برخى از این ها جبّار سرکش اند و بعضى با تمام نیرو بر مردم ناتوان سخت مى گیرند، آنها فرمانروایى هستند که نه مبدء را مى شناسند و نه معاد را!

شگفتا! ـ و چگونه در شگفت نباشم ـ در حالى که سرزمین اسلام در دست ظالمى دغل و باجگیرى ستمگر و فرمانروایى بى رحم است.

در آنچه که ما با شما درگیریم خداوند داور و حاکم است. قاضى اختلافات ما اوست.

خداوندا! تو مى دانى که آنچه از ما (در طریق و تلاش براى بسیج مردم) صورت مى گیرد به خاطر رقابت در امر زمامدارى و یا به چنگ آوردن ثروت و مال نیست.

 هدف ما آن است که نشانه هاى دینت را بنمایانیم و اصلاح و درستى را در آبادى هایت آشکار سازیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و به فرایض، سنت ها و احکامت عمل شود.

(اى مردم!) اگر شما ما را یارى نکنید و به دادخواهى ما بر نخیزید، ستمگران (بیش از پیش) بر شما مسلّط مى شوند، و در خاموش کردن نور پیامبرتان مى کوشند.

خداوند ما را کفایت مى کند و بر او توکّل مى کنیم و به سوى او باز مى گردیم و بازگشت همه به سوى اوست.(5)

خطبه بالا به خوبى نشان مى دهد که امام(علیه السلام) در طول دوران حکومت معاویه، و قبل از یزید نیز هرگز خاموش نبود. سکوت را در برابر آن ظالم بیدادگر مجاز نمى شمرد و خطرات سنگین این کار را به جان مى خرید!

او پیوسته در بیدار ساختن مردم ـ به خصوص نخبگان امّت ـ تلاش مى کرد و همه را براى قیام بر ضدّ آن حکومت غیر اسلامى که در رأس آن بقایاى عصر جاهلیت ـ یعنى فرزند ابوسفیان ـ بود فرا مى خواند.

لحن امام(علیه السلام) در این خطبه و استدلالات متین و محکم و پرمایه آن حضرت و فصاحت و بلاغتى که در آن به کار رفته، حکایت از این دارد که این فرزند به حقّ على بن ابى طالب(علیه السلام) با همان منطق کوبنده پدر در برابر ظالمان ایستاده بود و از هر فرصتى بهره مى گرفت تا که مبادا مردم تدریجاً به آن وضع ناهنجار خو بگیرند و تعلیمات اسلام را فراموش کنند و به حکومت هاى فرعونى تن در دهند.(6)

به امید ظهوراقا

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.