دربارهى نقش مشورتى حاج احمد آقا با مسؤولان توضیح بفرمایید.
آن هم یک مقوله است. شاید مىدانید که ایشان در چند جلسه شرکت مىکردند. یکى در جلسه شوراى مصلحت بود که به نظرم خود امام فرمودند یا ما از امام خواستیم و ایشان اجابت کردند که حاج احمد آقا در جلسه باشند؛ چون مسألهى تشخیص مصلحت است، بسیار مهّم است. یک وقت لازم بود که مثلاً خبرهایى خدمت امام داده شود یا بالعکس. اما مهمتر از همهى این جلسات، جلسهى رؤساى سه قوّه بود که ایشان مرتّب در آن شرکت مىکردند. جلسه رؤساى سه قوّه، اوائل، هفتهاى دو بار و بعد هفتهاى یک بار تشکیل مىشد. بعد در مقطعى من گفتم کارمان زیاد است، دفعات جلسه را زیاد کنیم؛ مجدّداً هفتهاى دو بار برگزار مىشد. در بعضى از جلساتِ دیگر مثل شوراى عالى دفاع هم گاهى ایشان شرکت مىکردند. اما جلسهاى که ایشان به عنوان عضو شرکت مىکردند، جلسهى رؤساى سه قوّه بود. جلسهى مذکور سیّار بود. البته اوائل، هر هفته در دفتر بنده تشکیل مىشد؛ بعد براى تنوّع و اینکه جلسه حالت خشک پیدا نکند، بنا گذاشتیم سیّار باشد. هر چند هفته یک شب هم به منزل حاج احمد آقا مىرفتیم. در آن شب ما این اقبال را داشتیم که خدمت امام هم مىرسیدیم. همان شبى که منزل حاج احمد آقا مىرفتیم، امام هم مىآمدند. حتّى آنوقتى که ایشان کسالت داشتند و حال نداشتند، آنجا آمدند، چند دقیقهاى نشستند و رفتند. یعنى آمدن ایشان به یک رسم تبدیل شده بود. در آن جلسه ما دربارهى مهمترین موضوعات کشور تبادلنظر مىکردیم. مطالب مهمّ بعضى از جلساتِ آن شورا را من یادداشت مىکردم. علّت هم این بود که گاهى تصمیمگیرى مىکردیم، چون کسى یادداشت نمىکرد، بعد اختلاف پیدا مىشد. براى اینکه دقیق باشد، من بنا گذاشتم که یادداشت کنم. اگر کسى به آن یادداشتها - که البته بسیار کم است - مراجعه کند، مىفهمد چقدر آن جلسه مهم بوده است. در آنجا حاج احمد آقا به عنوان یک عنصر خوشفکر و باهوش و باتجربه، انصافاً خیلى به درد ما مىخوردند. وقتى در مسائل مختلف، بخصوص مسائل جهانى بحث مىشد، ذهنشان باز بود و نظرشان در بین نظرها خوب و پخته مىنمود و در پیش بردن جلسهى ما تأثیر داشت.
جایگاه ایشان در سیستم اداری کشور چگونه بود؟
واقعاً بسیار سخت است که آدم بخواهد جایى براى ایشان معیّن کند؛ چون ایشان موقعیتى رسمى نداشتند. من همینقدر مىتوانم بگویم که ایشان شخصیت ممتاز و بىبدیلى بودند و واقعاً جایشان خالى شد. ایشان خصوصیاتى داشتند که هیچکس دیگر ندارد و نخواهد داشت. واقعاً چنین بود. یعنى ارتباط با امام، نزدیکى به امام، دانستن نظرات امام. ایشان چیزهایى را از امام مىدانستند و گاهى اوقات مىگفتند که شاید هیچکس دیگر نمىدانست. قدرت بر انتقال نظرات رهبرى مثل امام به مسؤولین، مسألهى بسیار مهمّى است. گاهى اوقات است که مصلحت نیست رهبرى در امرى اقدام کند؛ لکن خوب است نظرش دانسته شود تا کسانى که مىخواهند مسائلى را رعایت کنند، حواسشان باشد که نظر رهبرى این است. حاج احمد آقا ناقل امین و باهوشى بودند که دقیق مىفهمیدند و همان را که نظر شریف امام بود، منعکس مىکردند. با ما که اینگونه بودند. ببینید چه نقشى مىتوانستند داشته باشند. موارد متعدّدى اتّفاق افتاد که انسان دربارهى انجام امرى تصوّر مىکرد کار خوبى است و نظر امام نیز همین است. بعد معلوم مىشد که نه؛ امام نظرشان این نیست. در قضایایى که اواخر عمر شریف ایشان پیش آمد، اینگونه بود. ما دچار اشتباهى بودیم و خیال مىکردیم که شاید امام مثلاً ته دلشان نیز همین باشد. بعد معلوم شد که نه، اینگونه نبوده است؛ ما نمىدانستیم. البته در خدمت امام، مکرّر مذاکره شده بود؛ اما انسان، تنها دیدگاههاى صریح و لبّ نظر امام را مىدانست. شاید در بعضى از مسائل به شکل دیگرى عمل مىکرد. بههرحال، حاج احمد آقا این نقش را داشتند که نظر امام را مىدانستند و به بیرون منعکس مىکردند. نه در زمان حیات ایشان و نه بعد از ایشان، هیچکسِ دیگر حائز این خصوصیّات نیست. علاوه بر جهات شخصى و غیر از آنچه که در شخص خود ایشان بود، در وضع و محاذات تاریخى و جغرافیایى و انسانى هم خصوصیّاتى داشتند که مخصوص خودشان بود؛ نسبت نزدیک به امام، قرب جوار با امام، طول زمان معاشرت با امام و آگاهى از مسائل انقلاب. ایشان از اغلب مسائل کشور یک نوع حضور و اطّلاعى -هر چند اجمالى- داشتند. البته در بسیارى از مسائل، بهطور تفصیلى وارد نمىشدند. در بعضى موارد آدم پرحوصلهاى هم نبودند؛ اما فىالجمله از بسیارى از امور کشور اطّلاع داشتند. بههرحال ایشان نقش بىبدیلى داشتند. آنچه مىتوانم بگویم این است که جاى ایشان را هیچ چیزى پر نمىکند.
با توجّه به اینکه مىفرمایید خودِ ایشان همیشه نظراتى داشتند، ولى بعد از رحلت امام مىبینیم از جانب ایشان هیچ مطلبى مخالف نظرات شما اعلام نشده است. لطفاً در اینباره توضیح بفرمایید.
حاج احمد آقا بعد از رحلت امام، در رابطه با مسائل رهبرى و بعد هم در درجهى دوم در رابطه با مسائل دولت، موضعى اتّخاذ کردند که بسیار تحسین برانگیز بود. ایشان انتقادهایى هم به بعضى از امور داشتند؛ اما این انتقادها در مورد مسائل دولت منعکس نمىشد یا بسیار کم منعکس مىشد. در مورد مسائل رهبرى هم، نظر ایشان با آنچه که از طرف رهبرى ابراز مىشد، کاملاً موافق اعلام مىشد و موافق هم بودند.
حاج احمد آقا در برههى بعد از رحلت امام، یکى از بهترین مواضعى را که ممکن است کسى مثل ایشان داشته باشد، در دفاع از اصول و موازین انقلاب و آن چهرهى حقیقى خطّ امام اتّخاذ کرده بودند. ایشان واقعاً از جان و دل از آن مواضع و از جمله از رهبرى، دفاع مىکردند. دفاع بسیار جانانهاى که ایشان چه از اساس و اصل رهبرى و چه از شخص حقیر مىکردند، در بعضى از روحیههایى که ممکن بود به گونهى دیگرى فکر کنند یا احساس دیگرى داشته باشند، تأثیرات زیادى داشت. بههرحال، موضع بعد از رحلت امام که ایشان اتّخاذ کرده بودند، بسیار موضع ارزشمندى بود. من معتقدم یکى از بهترین فصول زندگى ایشان، عنداللَّه، همین فصل اخیر است که ایشان واقعاً راه خدا، راه حق و راه صحیح را متقرّباً الىاللَّه برگزیده بودند. با اینکه یقیناً توقّعات گوناگونى از ایشان بود؛ همانگونه که وسوسههایى هم بود. آدم مىبیند در اطراف بعضى از افراد، وسوسههایى مىشود. یقیناً در اطراف ایشان هم وسوسههایى وجود داشت. در این شکّى نیست. لکن ایشان قرص و محکم ایستاده بودند و همان اصولى را که مورد نظر شریف امام رضواناللَّهعلیه بود، با قاطعیت تمام ابراز مىکردند.