سهراب کنکوری!
اهل تحصیلم من
نمره هایم بدنیست
ده دوازده چهارده گاه گاهی هم بیست!!!
من دبیری دارم بهترازابرسپید
دوستانی بدترازشمرویزید!
جزوه هایی دارم نمی فهمم که چیست!
دانش آموزم من تخته ام دیواراست
همه ذرات علومم متناقض شده است
من درس هاراپی دعوای معلم می خوانم پی پرخاشی تند!
اهل تحصیلم من
کارمن درس است وکتاب
گاه گاهی درس می خوانم!
تابه تشویقی من تاه شود
چه خیالی چه خیالی می دانم
برگه پاسخ من کامل نیست خوب می دانم مدرکم آبکی است!
من نمی دانم که چرا می گویند این یکی ممتازاست
آن یکی ممتازاست
آن یکی معرکه نیست
وچراهیچ جافرصت درس برای نفرآخرنیست
رتبه ی بیست هزارچه کم ازرتبه ی اول دارد؟
تست را بایدزد
درس راباید خواند!
کار ماشایداین است که درحسرت دانشگاه شناورباشیم
دست دردست هم دهیم به مهر غم بیکاری را کم کنیم
کارما شایداین است که سرباز شویم
سرمان رابتراشیم ازته شادباشیم که ما خوشتیپیم
صبح هاهمره خورشید بیدار شویم
همره بادونسیم پادگان رابدویم!
بگذریم من خوب می دانم
سرنوشت همه ما بسته بریک عدداست
رتبه هادرکنکور!!
آی مردم!
زندگی را ننشانیم میان اعداد
همه باید زنده باشیم وجوان زندگی هم بکنیم
کارمااینک چیست؟
کارماشایداین است که دعایی بکنیم
ای خدا تورسان عددی یک مددی به جوان هایی با
سرنوشت عددی.
سهراب دانشجو!
اهل دانشگاهم
رشته ام علافی است!
جیب هایم خالی است
مادری دارم حسرتش یک شب خواب
دوستانی همه ازدم ناباب!
وخدایی که مراکرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاداست جانمازم نمره
خوب می فهمم سهم آینده ی من بیکاریست!
من نمی دانم که چرامی گویندمردتاجرخوب است ومهندس بیکار؟!
وچرادروسط سفره ی مامدرک نیست؟
چشم هارابایدشست جوردیگر باید دید
بایدازقیمت دانش نالید
وبه آنها فهماند
من اینجا فهم رافهمیدم...