بسم الله الرحمن الرحیم
و از نشانههاى او اینكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در این [نعمت] براى مردمى كه مىاندیشند قطعاً نشانههایى است. (الروم 21)
منشأ گرایش مرد به زن محبت و رحمتی است که خداوند بین آنها قرار داد و این دوستی الهی و رحمت خدایی غیر از گرایش غریزه نر و ماده است
آدم علیه السّلام عرض كرد: بار الها این مخلوق زیبا كیست كه همنشینى و دیدارش مرا آرام دل گشته، خداوند متعال فرمود: این كنیز من حوّاست، آیا دوست دارى همدم تو باشد و با تو همصحبتى كند، و از تو پیروى نماید؟ آدم گفت: آرى پروردگار من و بپاس آن تا زنده هستم حمد و ثنایت بر من لازم آید، ... آنگاه شهوت جنسى را بر آدم مسلّط ساخت
(من لا یحضره الفقیه / ترجمه غفارى ج5ص3)
آنچه در حدیث زراره از حضرت صادق(علیه السلام) رسیده این معنا را تأیید می نماید که اصالت در گرایش مرد به زن، همان محبت الهی است؛ زیرا شهوت جنسی به استناد این حدیث، بعد از انس انسانی حضرت آدم به حوّا به او داده شد و در مرتبه قبلی که سخن از مهر قلبی بود، سخن از غریزه شهوی به هیچ وجه، مطرح نبوده و نیست
(برگرفته از کتاب زن در آیینه جلال و جمال ، آیت الله جوادی آملی)
مودت و جاذبه گوهر مقدسی است که پروردگار در بین زن و مرد قرار داده است که لازم است هر دو مراقب نمایند که به این گوهر خدادادی خدشهای وارد نشود در واقع مأموریت فطری الهی زن و مرد جذاب شدن هر چه بیشتر برای همدیگر است نه بیتفاوتی و دوری از هم
جاذبههای بین زن و مرد سه نوعند که باید از هم تفکیک شوند :
جاذبههای غریزی: ابتداییترین نوع جاذبه بین زن و مرد است که فقط باید محدود به رابطه بین زن و شوهر شود و البته اصلا هم نباید بعنوان هدف واقع شود
جاذبههای احساسی انسانی: درجه بالاتری از جاذبههاست که رسیدن به این درجه نیاز به کسب فضایل و دوری از رذایل دارد بواسطه تأثیر گذاری و جذابیت بیشتر این نوع جاذبهها در صورت رسیدن به این مرحله جاذبههای غریزی در حاشیه قرار میگیرند و رنگ میبازند، بخش عمده این نوع جاذبه در خانواده است و وجود حدی از این جاذبهها در اجتماع هم طبیعی و مطلوب است
جاذبههای شخصیتی معنوی: بالاترین و قویترین نوع جاذبهها و هدف آنهاست جاذبههای انسانسازی که حاصل کمال شخصیتی زن و مرد همراه با همدیگر است، بنظر میرسد که شخصیت مرد بر پایه خصلت جوانمردی و شخصیت زن بر پایه خصلت مهربانی شکل میگیرد
ساخت زن و مرد بر اساس جاذبه متقابل است و از بین رفتن این جاذبهها مطلوب نیست بلکه در هر مرتبه ضابطههایی تعریف میشود تا جاذبههای پایینتر به نفع جاذبههای مرتبه بالاتر محدود شوند و به آنها لطمه نزنند به عبارت دیگر ضابطهها بر اساس جاذبهها تعریف میشوند
زیر بنای هر گونه رفتار زن و مرد نقش تکاملی و تعادلی آنها نسبت به یکدیگر است و هیچگونه رفتاری نباید بر خلاف این نقش و جایگاه باشد و در بین زن و مرد نباید دافعه وجود داشته باشد که نشانه اشکال و ضعف و عدم تکامل است
انسانیت مرد به شخصیت مردانه و انسانیت زن به شخصیت زنانه اوست و در صورتی که جاذبههای شخصیتی زن و مرد شکوفا شوند فضائل انسانی در آنها شکل میگیرند پس برای داشتن جامعهای انسانی و دارای فضائل الهی و اخلاقی باید هر کدام در جامعه با نقش و جایگاه خاص خودشان حضور داشته باشند
در خانواده هدف جذب شدن هر چه بیشتر زن و مرد به همدیگر است در جامعه هدف جذاب شدن است یعنی انجام وظیفه نسبت به هم و تکامل و در نتیجه رسیدن به جاذبههای بالای شخصیتی است زن و مرد در قبال هم مسئولند در خانواده به شکلی و در جامعه هم به شکل دیگر باید وظایف مخصوص به خود را نسبت به هم انجام دهند و همیشه باعث آرامش هم باشند
ابراز علاقه زن و مرد به هم در خانواده به شکل مستقیم و بدون محدودیت صورت میگیرد ولی در جامعه این محبت تبدیل به خیرخواهی و دلسوزی میشود و در اشکال مختلف خیرخواهی بروز مییابد زن و مرد در تعامل با هم باید خیرخواهانه، محترمانه، محبتآمیز و متعهدانه رفتار نمایند و باید این مولفهها با هم وجود داشته باشد تا این تعامل بر اساس فطرت و رو به کمال باشد زن حق دارد که زیبا و مهربان باشد و مرد هم وظیفه و حق دارد که غیرت ورزی و مراقبت داشته باشد
در جوامع غربی زن و مرد از لحاظ فیزیکی به هم نزدیک ولی از لحاظ روانی و شخصیتی از هم دورند و جاذبههای غریزی جای محبت و جاذبههای شخصیتی را گرفته است رابطه زن و مرد در مسائل غریزی خلاصه شده و سوء استفادههای زیادی از این نعمت شده است
با این حال نباید این نگاه اشتباه غربی فرض گرفته شود و همه جاذبههای شخصیتی انسانساز بین زن و مرد ندیده گرفته شوند همه چیز در چهارچوب جاذبههای محدود غریزی تعریف شود و تلقین منفی صورت گیرد
زن و مرد نباید لزوما مثل هم باشند اما باید نسبت به هم متعادل و پرجاذبه باشند در این صورت هدایت کننده و یاری دهنده هم به سوی کمال خواهند بود آنها نباید به شکل تنها و مستقل پرورش یابند که تبدیل به دو انسان ناسازگار و غیرمنعطف نسبت به هم شوند بلکه باید از ابتدا شخصیتشان در توازن و تعادل با هم شکل گیرد، راه رسیدن به کمالات جذاب بسیار پر رمز و راز و طولانی و پیچیدست که اگر به هر دلیل از این مسیر جا بمانند از رسیدن به کمال فطری و الهی باز خواهند ماند
زن و مرد پتانسیل خیلی زیادی برای شکوفایی استعدادها و به کمال رساندن هم دارند چون هم جهت دهنده و راهنمای هم هستند هم حفظ کننده از آلودگیها و هم انگیزهبخش هم به سمت خوبیها پس باید همیشه از این پتانسیل استفاده نمایند