• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
امر به معروف؛نهی از منکر (بازدید: 3516)
دوشنبه 22/12/1390 - 10:50 -0 تشکر 440187
شناخت امر به معروف و نهی از منکر

مقدمه

در نظام اعتقادى اسلام، امر به معروف و نهى از منكر، جایگاه خاصى دارد كه بدون فهم آن، نمى‏توان جایگاه آن را در منظومه فكرى امام على‏علیه السلام  دریافت. بدین روى به‏اجمال نظرگاه قرآن كریم را درباره این فریضه، یادآور مى‏شویم:

یك. امت اسلامى، بهترین امت است؛ چرا كه امر به معروف و نهى از منكر مى‏كند و همین عامل رستگارى او است. (1) بدین‏ترتیب مى‏توان گفت امر به معروف و نهى از منكر، از ضروریات ایمان و رستگارى امت است.

دو. دست شستن از نهى از منكر و بى‏اعتنایى به رواج منكرات، نشان بدكردارى و تباهى انسان است. (2) سه. بر اثر ترك این فریضه، جامعه دچار تباهى مى‏شود. در این هنگام، تنها آمران به معروف و ناهیان از منكر نجات پیدا مى‏كنند و بدكاران و سهل‏انگاران، دچار عذاب مى‏گردند. (3) چهار. امر به معروف و نهى از منكر، كارى خدایانه است و خداوند از خود به عنوان كسى كه به معروف فرمان مى‏دهد و از منكر بازمى‏دارد، یاد مى‏كند. (4) از این نكته مى‏توان نتیجه گرفت كه عقل آدمى پیش از حكم شرع مستقلا به پاره‏اى معروف‏ها و منكرها شناخت پیدا مى‏كند.

پنج. پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نیز یكى از وظایفش امر به معروف و نهى از منكر است و از این‏رو، این كارى پیامبرانه است. (5) شش. امر به معروف و نهى از منكر، نشان پیوستگى مؤمنان به یكدیگر و جلوه همبستگى جامعه اسلامى است. (6) هفت. امر به معروف و نهى از منكر، مكمل فریضه‏هایى چون نماز و زكات است و غالبا در قرآن در كنار آنها آمده است (7) كه نشان‏دهنده بعد اجتماعى و عملى دین مبین اسلام است.

هشت. اجراى این فریضه، ممكن است سختى‏هایى در پى داشته باشد؛ اما باید آن را تحمل كرد كه این از كارهاى استوار است. (8) نه. گرچه براى تحقق این فریضه باید كوشید، لازم است از منطق الایسر فالایسر و ترتیب و به كار بردن زبان خوش و منطق درست استفاده كرد. (9) ده. بهترین امر به معروف و نهى از منكر، آن است كه انسان نخست خود را مخاطب آن سازد و از خود بیاغازد. بى‏اثرترین كار آن است كه انسان خود را فراموش كرده، واعظ و اندرزگوى دیگران باشد. بدین‏ترتیب هم كارش بى‏نتیجه خواهد ماند و هم زمینه مغضوب شدن خود را فراهم خواهد آورد. (10) با در نظر گرفتن این تأكیدات و نكات، مى‏توان دیدگاه امام را درباره امر به معروف و نهى از منكر دریافت. رویكرد امام به این فریضه، مبتنى بر این میراث ارجمند است و گاه سخنان امام در این باب، ترجمان آیات قرآن و حتى گاه عین آیات قرآنى است. در این نوشتار مباحث را در چند محور مى‏آوریم:

.1 جایگاه سیاسى امر به معروف و نهى از منكر؛

.2 شرایط امر به معروف و نهى از منكر؛

.3 مراتب امر به معروف و نهى از منكر؛

.4 آداب امر به معروف و نهى از منكر؛

.5 امام و حسبه.

 

 

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 10:52 - 0 تشکر 440189

گفتار اول: جایگاه سیاسى امر به معروف و نهى از منكر

تعبیر امر به معروف و نهى از منكر، از تعبیرات كلیدى و پربسامد در سخنان امام على‏علیه السلام است كه در مناسبت‏هاى گوناگون و به دلایل مختلف بر آن انگشت مى‏گذارد و از آن سخن مى‏گوید. از این رو مى‏توان گفت كه این تعبیر از اهمیت فراوانى نزد امام برخوردار است. براى دریافت جایگاه آن نزد امام، این مطلب را در چند محور زیر پى مى‏گیریم:

الف. مفهوم سیاسى امر به معروف و نهى از منكر؛

ب. هدف و غایت دین؛

ج. فلسفه حكومت اسلامى؛

د. تأمین حقوق همگان؛

ه . حفظ نظام اجتماعى سالم؛

و. مكانیزم نظارتى در حكومت اسلامى؛

ز. رویكرد اجرایى به این فریضه؛

ح. موانع تحقیق و اجراى امر به معروف و نهى از منكر.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 10:53 - 0 تشکر 440190

الف. مفهوم سیاسى امر به معروف و نهى از منكر

براى فهم عمیق معناى امر به معروف و نهى از منكر نزد امام على‏علیه السلام، باید خود را از معناى رایج و محدود آن نجات دهیم و به این مسئله از منظر حضرت بنگریم. تلقى رایج از امر به معروف و نهى از منكر غالبا خرد و محدود است و آن را منحصر به حوزه احكام عبادى و پاره‏اى از مسائل پیش پا افتاده اجتماعى كرده‏اند. حال آن كه از نظر امام، معروف هر آن كردار و رفتار و اعتقاد پسندیده‏اى است كه عقل سلیم انسان بدان حكم، و قرآن و سنت آن را تأیید مى‏كند. از این منظر هر خیر و خوبى در دامنه معروف مى‏گنجد، از آشتى دادن میان زن و شوهر (11) تا ارزان‏فروشى و رعایت انصاف در معاملات و همین‏طور تا بسیج عمومى براى جهاد.

سنت فقهى ما بر این قرار است كه مباحث امر به معروف در كتاب الجهاد و به عنوان بخشى از آن نقل مى‏شود. در صورتى كه امام همه نیكى‏ها و حتى جهاد در راه خدا را در یك طرف مى‏گذارد و امر به معروف و نهى از منكر را از آنها برتر مى‏شمارد و مى‏فرماید: «همه كارهاى نیك و جهاد در راه خدا، در كنار امر به معروف و نهى از منكر، جز دمیدنى به دریاى پهناور نیست. (12) » در واقع از نظر امام، جهاد، خود یكى از مراتب و تجلیات امر به معروف و نهى از منكر و یكى از مصادیق بارز و اساسى آن است. (13) البته ایشان در جاى دیگرى، هنگام بیان پایه‏هاى ایمان، آن را بر چهار پایه استوار مى‏داند كه یكى از آنها جهاد است كه خود بر چهار ركن، یعنى امر به معروف، نهى از منكر، استوارى در آوردگاه‏ها و دشمنى با فاسقان قرار دارد. (14) بدین‏ترتیب این چهار ركن نیز در واقع ناظر به یك حقیقتند. چرا كه امر به معروف ملازم با دشمنى با فاسقان و ایستادگى در آوردگاه‏ها و گاه نهى از منكر است. پس در این‏جا جهاد عبارت است از امر به معروف و نهى از منكر و پایدارى در آوردگاه‏ها و دشمنى با فاسقان . در جاى خود داریم كه دشمنى با فاسقان و فسق، یكى از مراتب امر به معروف است و ایستادگى در آوردگاه‏ها از مصادیق امر به معروف است. بدین ترتیب در تحلیل نهایى، جهاد نیز به امر به معروف و نهى از منكر بازمى‏گردد. پس امر به معروف نه فرعى از فروع جهاد كه خود آن، و حتى از آن گسترده‏تر است.

اساسا امر به معروف و نهى از منكر، به معناى داشتن حساسیت قوى نسبت به حضور منكرات و عدم حضور معروف‏ها است. مسلمان متعهد یا آن كس كه زندگى اجتماعى فعالى دارد، كسى است كه همواره در پى تحقق هنجارهاى دینى و آرمان‏هاى آن در جامعه است و آنچه مایه تضعیف آنها مى‏شود، از میان برود. از این‏رو خود را موظف مى‏داند تا به‏هوش باشد و براى تحقق معروف‏ها بكوشد و در جهت نابودى منكرات عمل كند. این حساسیت گسترده و عمیق ـ بر حسب لزوم ـ گاه به‏صورت پند و اندرز است و گاه در قالب اقدام عملى و ارائه جلوه درستى از معروف. گاه نیز ضرورت اقتضا مى‏كند كه براى حفظ جامعه اسلامى و یا نشر آرمان‏هاى دینى ـ كه خود از برترین معروف‏ها است ـ سلاح برگیرد و به دفاع از آرمان خود برخیزد. پس جهاد نیز یكى از نمونه‏هاى امر به معروف و نهى از منكر است. امام نیز به این مسئله از این منظر مى‏نگرد.

البته آن‏جا كه آنها را در كنار یكدیگر نقل مى‏كند، صرفا مقصود بیان نمونه‏هاى برجسته امر به معروف و نهى از منكر است؛ نه این كه این دو ماهیتا جداى از یكدیگر باشند. براى مثال در نامه 47 در وصیت خویش به فرزندانش از آنان مى‏خواهد تا با جان و مال و زبان خود در راه خدا جهاد كنند و سپس مى‏فرماید كه مبادا امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند كه شریران بر آنان چیره خواهند شد.

بى‏گمان حداقل جهاد با زبان یكى از مراتب امر به معروف است و همچنین انفاق نیز از معروف‏ها است. جهاد نیز از عالى‏ترین جلوه‏هاى امر به معروف و نهى از منكر است.

به‏نظر مى‏رسد كه گاه امام امر به معروف را به معناى اصطلاحى و رایج آن به‏كار مى‏گیرد كه در این صورت در كنار جهاد و مانند آن مى‏آید و گاه حقیقت و ماهیت امر به معروف و نهى از منكر مورد نظرشان است، كه در این صورت ریشه و اساس همه نیكى‏ها به‏شمار مى‏رود و حتى از جهاد برتر مى‏نشیند.

این كه امام به این فریضه در سطحى گسترده و پهناور مى‏نگرد و آن را محدود به موارد خاص و حوزه‏هاى خرد نمى‏داند، نكته مهمى است. از این‏رو در روایتى كه به ایشان منسوب است، بر آن است كه اگر این فریضه اجرا شود، همه فرایض خرد و كلان و آسان و دشوار دیگر نیز اجرا خواهد شد؛ زیرا امر به معروف و نهى از منكر، دعوت به اسلام است و رد مظالم و مخالفت با ظالم و تقسیم غنایم و گردآورى مالیات‏ها و هزینه كردن آنها در موارد خاص خودشان است . (15) بدین‏ترتیب، نگاه امام به این فریضه داراى دامنه وسیعى است و از خرد تا كلان مسائل اجتماعى را دربر مى‏گیرد. پس مى‏توان گفت كه از نظر امام‏علیه السلام امر به معروف و نهى از منكر، یعنى امر به همه نیكى‏هاى اجتماعى و بازداشتن از همه مفاسد اجتماعى در همه حوزه‏ها؛ از حوزه‏هاى اخلاقى گرفته تا حوزه‏هاى اقتصادى و سیاسى، مانند توصیه و الزام حاكمان به معروف. 

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 10:55 - 0 تشکر 440192


ب. هدف و غایت دین

دین را هرگونه تعریف كنیم، ناگزیریم این نكته را بپذیریم كه هر دینى از پیروان خود مى‏خواهد به هنجارهایى تن در دهند و از ناهنجارى‏هایى تن زنند. این هنجارها در قالب احكام و ناهنجارى‏ها در قالب ممنوعات قرار مى‏گیرند. حال تعداد آنها فرقى نمى‏كند، چه احكام عشره حضرت موسى‏علیه السلام باشد و چه دو فرمان حضرت عیسى‏علیه السلام. از این منظر دین عبارت است از پاره‏اى بایدها و نبایدها كه مؤمنان باید در چارچوب آن حركت كنند و بكوشند بایدها را انجام دهند و از نبایدها بپرهیزند. امر به معروف و نهى از منكر نیز عبارت است از درخواست تحقق آن بایدها و كوشش براى پیشگیرى از نبایدها. از این منظر مى‏توان هدف دین را تحقق آن بایدها و محو آن نبایدها دانست. این بایدها در قالب معروف‏ها و آن نبایدها در هیئت منكرها معرفى مى‏شوند.

این نكته هنگامى حساس‏تر مى‏شود كه بپذیریم دین جنبه اجتماعى نیز دارد و در پى تشكیل یك نظام اجتماعى و تنظیم روابط میان افراد آن است. گرچه حضور افراد در كنار یكدیگر و تعامل آنها موجب تسهیل زندگى اجتماعى مى‏شود، در همان حال نفس تجمع و اجتماع، پدیدآورنده رقابت، تنازع و برخورد و كشاكش است. این‏جا است كه لزوم قانون و نهادى كه مانع تجاوز افراد به یكدیگر شود، آشكار مى‏گردد. این قانون باید به شكلى نهادینه شود، یا به صورت مكتوب و یا با تعمیق آن در عرف جامعه و تبدیل آن به هنجارهاى اخلاقى و دینى. در هر صورت حفظ جامعه در گرو وجود قانون و مجموعه قواعدى است كه بایدها و نبایدها را تعریف كند و براى آن ضامن اجرایى نیز معین سازد. همه اینها در نظام اسلامى به عنوان نهاد امر به معروف و نهى از منكر حضور دارد و آن‏جا كه نیاز به ضمانت اجرایى است، تشكیلات حسبه با وظایف خاص آن شكل مى‏گیرد و متكفل تنظیم بازار، نرخ‏گذارى، پیشگیرى از گران‏فروشى و ... مى‏گردد. بدین‏ترتیب تصور دینى بدون «باید و نباید» ممكن نیست و هر دینى حداقلى از بایدها و نبایدها را با خود دارد. امام‏علیه السلام با چنین نگاهى به ماهیت وكاركرد دین، مى‏فرماید: غایة الدین، الامر بالمعروف والنهى عن المنكر واقامة الحدود؛ «غایت دین، امر به معروف، نهى از منكر و اجراى حدود است. (16) » این رویكرد نیز گواه آن است كه امام‏علیه السلام به این فریضه، چونان فریضه‏اى در كنار دیگر فرایض نمى‏نگرد، بلكه آن را اساس، ریشه، بنیاد همه فرایض و برترین فریضه مى‏شناسد، و مهم‏ترین كاركرد دین را چیزى جز همین امر و نهى نمى‏داند.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 10:56 - 0 تشکر 440193

ج. فلسفه حكومت اسلامى

با همین رویكرد، امام به مسئله قدرت و حكمرانى مى‏نگرد. از نظر ایشان، قدرت فى‏نفسه مطلوب و مرغوب نیست. قدرت آن‏جا سودمند است كه در جهت ایجاد معروف و زدودن منكر به‏كار گرفته شود. بدین روى چه پیش از كسب قدرت و چه هنگام اقتدار و چه در اواخر حاكمیت خود بر این مسئله تأكید مى‏كنند و هدف خود را از پذیرفتن خلافت، نه بهره‏گیرى از نعیم دنیوى كه امر به معروف و نهى از منكر مى‏دانند.

پس از قتل عثمان، مردم به سوى حضرت شتافتند و مصرانه خواستار بیعت با او شدند. لیكن از آن‏جا كه فاصله زمانى بسیارى بین حكومت رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم و درگذشتن عثمان وجود داشت و در این مدت سنت‏هایى فراموش و سنت‏هاى دیگرى به جاى آنها پدیدار شده بود، حضرت از قبول خلافت تن زدند و اشاره كردند كه كم‏تر كسى ممكن است حكومت عادلانه ایشان را برتابد. ایشان در سخن خود بر دو عنصر تأكید داشتند: یكى این كه شاهراه حقیقت، ناشناخته شده است و دیگر آن كه در صورت به قدرت رسیدن، كسانى حكومت او را برنخواهند تافت. پس بهتر كه از همان آغاز، خلافت را نپذیرد. ایشان فرمودند: مرا بگذارید و دیگرى را به‏دست آرید، كه ما پیشاپیش كارى مى‏رویم كه آن را رویه‏ها است و گونه‏گونه رنگ‏ها است. دل‏ها بر آن بر جاى نمى‏ماند و خردها برپاى. همانا كران تا كران را ابر فتنه پوشیده است و راه راست ناشناسا گردیده. و بدانید كه اگر من درخواست شما را پذیرفتم، با شما چنان كار مى‏كنم كه خود مى‏دانم و به گفته گوینده و ملامت سرزنش‏كننده گوش نمى‏دارم . (17) این سرزنش‏ها، همانى بود كه بعدها به‏وسیله طلحه و زبیر بر زبان آمد و در سطحى گسترده‏تر، عدالت‏خواهى امام به سیاست ناشناسى تعبیر شد تا آن‏جا كه: «قریش گفتند: پسر ابوطالب مردى دلیر است، اما علم جنگ نمى‏داند. (18) » پس از آن كه مردم حضرت را ناگزیر به قبول بیعت كردند و با حضور خود، حجت را بر او تمام كردند و ایشان تنها به همین دلیل خلافت را پذیرفتند، (19) باز بر این حقیقت تأكید داشتند. عبدالله بن عباس نقل مى‏كند كه در آغاز جنگ جمل نزد حضرت در ذى‏قار رفتم و دیدم كه نعلین خود را پینه مى‏زند. امام از من پرسید: «بهاى این نعلین چند است؟» گفتم: بهایى ندارد. آن گاه حضرت فرمود: «به خدا قسم، این را از حكومت بر شما دوست‏تر دارم؛ مگر آن كه حقى بپا دارم یا باطلى را برطرف سازم. (20) » در اواخر دوران خلافت خود نیز طى سخنانى گله‏آمیز با مردم، براین حقیقت این‏گونه انگشت نهاد: خدایا! تو مى‏دانى آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیاى ناچیز، خواستن زیادت. بلكه مى‏خواستیم نشانه‏هاى دین را به جایى كه بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم. تا بندگان ستمدیده‏ات را ایمنى فراهم آید و حدود ضایع مانده‏ات اجرا گردد. (21) یعنى همان امر به معروف و نهى از منكر. با این رویكرد به مسئله امر به معروف است كه امام به فرزندان خود مى‏فرماید: «امر به معروف و نهى از منكر را ترك مكنید. (22) » و با همین برداشت از امر به معروف و نهى از منكر است كه چون امام حسین‏علیه السلام بر ضد یزید قیام كرد و از پذیرش خلافت او تن زد، حركت خود را كوششى از نوع امر به معروف و نهى از منكر خواند.

بدین‏ترتیب، امر به معروف و نهى از منكر كه بستر تحقق معروف‏ها به‏شمار مى‏رود، از نظر امام على‏علیه السلام، نه تنها غایت دین است، بلكه فلسفه حكومت نیز به‏شمار مى‏رود و براساس آن مى‏توان حكومت‏ها و مشروعیت آنها را سنجید و قیام‏هایى را كه براى سرنگونى حكومتى یا برپایى حكومتى صورت مى‏گیرد، محك زد. اگر حكومتى پاسدار این فرضیه باشد، مشروعیت دارد. اگر كسانى احساس كنند حكومت موجود، پاسدار این فریضه نیست و در آن حق‏كشى فراوان است، تنها در صورتى مجاز به فعالیت بر ضد آن هستند كه مقصودشان نه كسب قدرت، بلكه اقامه حدود تعطیل شده خداوند و امر به معروف و نهى از منكر باشد. پس معیار حقانیت حاكمیت‏ها و جنبش‏هاى ضد حاكمیت، پایبندى آنها به این فریضه است. در نتیجه، از این منظر، امر به معروف و نهى از منكر، از حالت فریضه‏اى فردى و اتفاقى بیرون مى‏آید و به فریضه‏اى بنیادى، اجتماعى، معیارین و سازمان‏یافته و جهت‏دار، تبدیل مى‏شود.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 10:57 - 0 تشکر 440194

د. تأمین حقوق همگان

یكى از معروف‏هاى اجتماعى و یكى از وظایف دولت، تأمین حقوق همه شهروندان خود است. امر به معروف و نهى از منكر نیز با گستره‏اى كه دارد، در پى تأمین این هدف است. فلسفه حكمرانى ـ به گفته امام على‏علیه السلام ـ آن است كه ستمدیدگان از هرگونه ستمى ایمن باشند و حدود الهى بر زمین نماند. بدین‏ترتیب، با اختیاراتى كه دولت در جهت مصالح مردم دارد، باید در این مسیر حركت كند و حقوق عامه را تأمین نماید. اساسا معیار صلاح و پاكى امت و اجتماع آن است كه حق هر ذى‏حقى به او برسد. با همین رویكرد است كه امام على‏علیه السلام در عهدنامه‏اش به مالك اشتر از او مى‏خواهد تا نیاز نیازمندان را برطرف كند و آماده شنیدن گفته‏ها و اعتراضاتشان باشد؛ چرا كه: «من از رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، بارها شنیدم كه مى‏فرمود: "هرگز امتى را پاك [از گناه‏] نخوانند كه در آن امت [بى‏آن‏كه بترسند و ] در گفتار درمانند، حق ناتوان را از توانا نستانند". (23) » در نتیجه امر به معروف و نهى از منكر، در عرصه اجتماعى به معناى رساندن حقوق مستحقان به آنان و منع از تجاوز ستمگران به مظلومان است. افزون بر این، یكى دیگر از كاركردهاى امر به معروف و نهى از منكر، هدایت همگان و تأمین مصالح عامه آنان است. از این‏رو امام هنگام سخن از فلسفه احكام، مى‏فرماید كه خداوند امر به معروف را براى اصلاح كار همگان و نهى از منكر را براى بازداشتن بى‏خردان وضع كرده است (24) .

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 10:57 - 0 تشکر 440195

ه . حفظ نظام اجتماعى سالم

نظام اجتماعى هنگامى سالم است كه مجارى اطلاع‏رسانى در آن كاملا نیرومند باشد. اگر جامعه را به ارگانیزمى زنده تشبیه كنیم، جریان اطلاعات در آن، همچون سلسله اعصاب آن است. مهم‏ترین نقش سلسله اعصاب انتقال اخبار ـ چه خوشایند و چه ناخوشایند ـ به سیستم مركزى، و كسب تكلیف است. هنگامى كه آتشى در كنار دست ما شعله‏ور مى‏شود و ما بى‏خبر از آن هستیم، تنها از طریق عكس‏العمل ناگهانى اعصاب دست ما است كه هوشیار مى‏شویم و عكس‏العمل مناسب را از خود نشان مى‏دهیم. حال اگر به فرض كسى در خواب باشد و سیستم عصبى او نیز یك‏سره از كار افتاده باشد، مى‏توان حدس زد كه در صورت آتش‏سوزى، چه اتفاقى خواهد افتاد. امر به معروف و نهى از منكر، براى بقا و سلامت جامعه همین نقش را دارد و به مسئولان و تصمیم‏گیران مى‏گوید كه در كجا چه نقصى و كمبودى مشاهده مى‏شود، تا تصمیمات لازم اتخاذ شود. حال اگر این كاركرد را از امر به معروف بگیریم، عملا مسئولان جامعه را از شناخت وضعیت واقعى اجتماع محروم ساخته و درهاى اطلاعات درست را برروى آنان بسته‏ایم. از سوى دیگر كارگزاران و كارمندان دولتى، عموما به این گرایش دارند كه همه چیز را خوب و اوضاع را بر وفق مراد وانمود كنند. نتیجه این وضعیت آن است كه در درازمدت نواقص موجود در جامعه و كاستى‏ها شدت مى‏یابد و ناهنجارى‏ها جاى هنجارهاى سالم را مى‏گیرد و تنها هنگامى حكمرانان متوجه وضعیت حقیقى جامعه مى‏شوند كه دیگر نمى‏توان كارى كرد. یكى از علل سقوط حكومت‏هاى استبدادى، همین بى‏خبرى از اوضاع جامعه است. معروف است كه مارى آنتوانت چون شنید مردم به سبب نداشتن نان شورش كرده‏اند، توصیه كرد: «پس بیسكویت بخورند!» این داستان طنزآمیز، اما گویاى واقعیتى تلخ است. در حكومت‏هاى استبدادى، به‏گونه‏اى عمل مى‏شود كه به‏تدریج، كم‏تر كسى میل یا جرأت امر به معروف و نهى از منكر و بیان حقایق را پیدا مى‏كند. و همین آفتى است. اگر سال‏هاى پایانى هر حكومت ساقطشده را به‏دقت بررسى كنیم، مى‏بینیم على‏رغم داشتن سیستم‏هاى امنیتى نیرومند و متمركز، حاكمان عملا از آنچه در جامعه در حال رخ دادن بوده است، بى‏خبر بوده‏اند؛ چنان بى‏خبرى‏اى كه گاه حیرت‏انگیز است. همه اینها نتیجه آن است كه امر به معروف و نهى از منكر نادیده گرفته شده و یا كاریكاتور مسخ شده‏اى از آن ارائه شده بوده است. با توجه به این نكته و با درك این كاركرد امر به معروف و نهى از منكر است كه امام على‏علیه السلام مصرانه از فرزندان صلبى و فرزندان معنوى‏اش مى‏خواهد تا امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنند؛ وگرنه شریران بر آنان چیره مى‏شوند و آن‏گاه دعایشان نیز مستجاب نخواهد شد. (25) این كه در نتیجه ترك امر به معروف و نهى از منكر، شریران قوم حاكم خواهند شد، كمابیش روشن است. انسان به‏طور طبیعى، در صدد تسخیر قدرت و تسلط بر دیگران است. قدرت نیز آدمى را سرمست و خودشیفته مى‏كند و به تعبیر قرآن كریم: «آدمى طغیان مى‏كند، اگر خود را بى‏نیاز ببیند. (26) » یعنى لازم نیست كه انسان حتما مقتدر باشد، بلكه پندار قدرت و این احساس او را به بیراهه مى‏كشاند. از این‏رو لازم است امر به معروف و نهى از منكر، به عنوان یك مكانیزم بازدارنده و ابزار نظارت، مانع چنین پندارى در حاكمان شود. حال اگر كسى این فریضه را به‏جد نگیرد و یا آن را تنها به حوزه‏هاى خاص و كوچك اختصاص دهد، به‏تدریج روند احساس بى‏نیازى در حاكمان، و از سوى دیگر حالت بى‏اعتنایى و سهل انگارى در مردم پدید مى‏آید و نتیجه آن، حاكمیت طالحان و بدكاران خواهد بود؛ كسانى كه جام قدرت آنان را مست ساخته و دیگر چیزى را مانع تحقق اهداف خود نمى‏بینند. این روند گاه چنان كند و بطیئ است كه خود حاكمان نیز متوجه آن نمى‏شوند و چه بسیار حاكمان پاك‏دل و پاك‏دستى كه به‏تدریج آلوده شدند و بر اثر فقدان امر به معروف و نهى از منكر، به مغاك شر و تباهى درغلتیدند.

اما چه رابطه‏اى میان ترك امر به معروف و مستجاب نشدن دعا وجود دارد؟ امام على‏علیه السلام خود به این پرسش، پاسخى كلى و فراگیر داده است كه مختص به این مورد نیست. روزى كسى از امام پرسید: با آن كه خداوند وعده استجابت دعا داده و فرموده است: ادعونى استجب لكم (27) ، چرا دعاى ما مستجاب نمى‏شود؟ امام پاسخ داد: «به دلیل وجود هشت خصلت در شما، دعایتان مستجاب نمى‏شود: نخست آن كه خداى راشناختید، اما حق او را ادا نكردید و از این شناخت سودى نبردید. دیگر آن كه به پیامبرش ایمان آوردید، آن‏گاه با سنت او مخالفت كردید و شریعتش را میراندید. سوم آن‏كه كتابى را كه بر شما فرود آمده است، خواندید، اما بدان عمل نكردید... . (28) » كتاب خدا برایمان از سرنوشت اقوامى سخن مى‏گوید كه بر اثر ترك امر به معروف، نیكانشان نیز در كنار بدكارانشان هلاك شدند و از ما مى‏خواهد تا از فرجام آنان عبرت بگیریم و همواره پایبند و مجرى این فریضه باشیم. رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم نیز ما را از ترك این فریضه بیم داده و آن را عامل تباهى و زوال جامعه دانسته‏اند . به گفته امام على‏علیه السلام: «شنیدم كه رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرمود: خداوند تنها بدان‏سبب امت‏هاى پیش از شما را هلاك كرد، كه امر به معروف و نهى از منكر را واگذاشته بودند. (29) » بدین‏ترتیب تنها راه ممانعت از حاكمیت بدكاران، امر به معروف و نهى از منكر به معناى گسترده آن است. حال با ترك آن چگونه مى‏توان انتظار استجابت دعا را داشت؟ در سنت دینى ما آمده است كه دعا در چند مورد مستجاب نمى‏شود كه یكى از آنها جایى است كه راه‏حل در دست خود انسان باشد. پس اگر كسى از حاكمیت بدكاران هراسان است، باید امر به معروف و نهى از منكر كند. اگر كسى خواهان بقاى دولت صالح است، باید امر به معروف و نهى از منكر كند و اگر كسى نمى‏خواهد حكومت صالح و جامعه سالم نابود شود، باید امر به معروف و نهى از منكر كند؛ زیرا امر به معروف و نهى از منكر، هم ضامن تداوم سلامت جامعه و حاكمان است و هم مانع به قدرت رسیدن اشرار و تباهى امت است.

پس اگر كسى دست از این فریضه كشید و در نتیجه، حاكمیت در اختیار اشرار قرار گرفت، مسئول خود او است و جز خویشتن را نباید نكوهش كند. این نتیجه عملكرد او است و پیش‏تر نیز رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم در باب آن هشدار كافى داده است. امام على‏علیه السلام مى‏فرماید كه رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم به من فرمود: «اى على، با دست امر به معروف و نهى از منكر كن؛ پس اگر نتوانستى، با زبان چنین كن. پس اگر نتوانستى با قلبت چنین كن، وگرنه جز خود را نكوهش مكن. (30) »

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 10:59 - 0 تشکر 440196

و. مكانیزم نظارتى در حكومت اسلامى

براى آن كه شریران حاكم نشوند، امر به معروف و نهى از منكر باید به عنوان مهم‏ترین ابزار نظارتى به‏كار گرفته شود. از نظر امام، امر و نهى اختصاص به قشر یا اقشار خاصى ندارد و همگان مشمول این حكم مى‏شوند. هر مسلمانى مكلف است كه امر به معروف و نهى از منكر كند و امر و نهى او منحصر و محدود به افراد خاصى نیست، بلكه همه سطوح جامعه و حتى حاكمان را دربرمى‏گیرد. مسئله امر به معروف حاكمان در سنت دینى ما غالبا تحت عنوان «نصیحت ائمه مسلمین» آمده است و نویسندگان درباره اهمیت، شیوه و آداب آن بحث‏ها كرده‏اند. (31) گوهر این بحث‏ها آن است كه هر مسلمان مجاز و بلكه موظف است كه حاكمان را خالصانه امر به معروف و نهى از منكر كند و این فریضه محدود و منحصر به محكومان نیست، بلكه از حقوق پیشین یكایك مسلمانان است. امام على‏علیه السلام نیز به مالك اشتر توصیه مى‏كند تا از بله‏قربان‏گوها بپرهیزد و آنان كه زبان تلخ حق‏گویانه را به‏كار مى‏گیرند، به خود نزدیك سازد: «و آن كس را بر دیگران بگزین كه سخن تلخ حق را به تو بیش‏تر گوید و در آنچه كنى یا گویى ـ و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد ـ كم‏تر یارى‏ات كند. (32) » امام‏علیه السلام، نه تنها به فرمانداران خود توصیه مى‏كند كه سخن آمران را نقدپذیرانه بشنوند، بلكه خود پیشقدم در این كار مى‏شود و به مردم مى‏گوید: «از گفتن حق یا راى زدن در عدالت باز مایستید كه من نه برتر از آنم كه خطا كنم و نه در كار خویش از خطا ایمنم؛ مگر كه خدا مرا در كار نفس، كفایت كند كه او از من بر آن تواناتر است. (33) » بدین‏ترتیب امام اصل خطاناپذیرى و معصومیت حاكم را نمى‏پذیرد و همگان را به نقد عملكرد او فرامى‏خواند. امام‏علیه السلام گرچه خود معصوم و مصون از خطا است، در باب جایگاه خود سخن مى‏گوید و معتقد است كه هر كس در مقام آمریت قرار گیرد، نیازمند هدایت و امر به معروف دیگران است و نخستین سنگ انحراف زمانى گذاشته مى‏شود كه حاكم خود را بى‏نیاز از امر به معروف به‏وسیله دیگران بداند و بدین روى به مالك توصیه مى‏كند: «و مگو كه امارت یافته‏ام. پس فرمان مى‏دهم و از من اطاعت مى‏كنند. كه این كار مایه سیاهى دل و تباهى دین و نزدیك شدن زوال نعمت‏ها است. (34) » با همین نگاه است كه بیان حق و سخن عادلانه را در برابر حاكم ستمگر برترین كارها مى‏شناساند . (35) به مقدارى كه انسان مسئولیت دارد، به همان مقدار نیازمند نظارت دیگران بر خویش است وگرنه طبع اقتدار طلب او، او را به دره ژرف قدرت‏پرستى درمى‏غلتاند و بر اثر بى‏توجهى و تساهل دیگران به سرنوشت حاكمانى دچار مى‏شود كه امام على‏علیه السلام وضع آنان و حاكمیتشان را این‏گونه تصویر مى‏كند: راه گشاده سنت را رها كنند و كار از روى هوا كنند و احكام فروگذار شود و بیمارى جان‏ها بسیار، و بیمى نكنند كه حقى بزرگ فرو نهاده شود و یا باطلى سترگ انجام داده. آن‏گاه نیكان خوار شوند و بدكاران بزرگ‏مقدار و تاوان فراوان بر گردن بندگان از پروردگار. (36) بارى، آنچه حكومت اسلامى و جامعه اسلامى را از دیگر جوامع و حكومت‏ها متمایز مى‏سازد، حضور گسترده ابزار نظارت و كنترلى است به نام امر به معروف و نهى از منكر و این فریضه، انحصار به اقشار خاصى ندارد و همگان مى‏توانند مسئولانه از آن استفاده كنند و هیچ حاكمى را نرسد كه ادعا كند: «انى مؤمر آمر فاطاع»، و این نظارت را هیچ قانونى نمى‏تواند محدود یا ممنوع كند؛ زیرا خود قوانین مبتنى بر این فریضه‏اند و اگر این فریضه رها شود، نخست بدكاران چیره و نیكان خوار مى‏شوند و نهایتا جامعه راه تباهى و هلاك در پیش مى‏گیرد و آن‏گاه دعاى كسى نیز به اجابت نمى‏رسد و گناه این تباهى و هلاك به گردن همگان است ـ نیكان و بدان. با توجه به اهمیت نظارتى این فریضه است كه تدوین‏كنندگان قانون اساسى، آن را از اصول كلى یا مادر به‏شمار آورده‏اند.

در اصل هشتم قانون اساسى جمهورى اسلامى چنین آمده است: در جمهورى اسلامى ایران، دعوت به خیر، امر به معروف و نهى از منكر وظیفه‏اى است همگانى و متقابل بر عهده مردم نسبت به یكدیگر؛ دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:0 - 0 تشکر 440197

ز. رویكرد اجرایى به این فریضه

همگانى بودن این فریضه، به معناى یله بودن آن نیست. در جایى كه اجراى آن نیازمند امكانات و تشكیلات و مسئولان خاصى نباشد، همگان مكلف به اجراى آنند. اما در جایى كه اجراى این فریضه نیازمند امكانات مالى، تجهیزات نظامى و... باشد، طبیعتا سازمانى باید متولى و متكفل این كار شود. تشكیل سازمان‏هایى با نام حسبه، تعیین قضات و مانند آن، نتیجه رویكرد اجرایى به آن است، كه گزارش پاره‏اى از آن در بحث امام و حسبه خواهد آمد و در آن‏جا خواهیم گفت كه امام‏علیه السلام این فریضه را در سطحى وسیع و با راهكارهاى خاص به‏كار مى‏گیرد. از نظر امام، امر به معروف و نهى از منكر، فقط گفتن و یا بیان معایب نیست، بلكه كوششى است براى حل مشكل. براى مثال روزى كسى را نزد امام‏علیه السلام آوردند كه دست به خودارضایى زده بود. حضرت پس از آن‏كه او را تعزیر كرد، دستور داد به خرج بیت‏المال، او را زن دهند. (37) این نگاه اجرایى به فریضه امر و نهى است كه مى‏تواند ریشه منكرات را بخشكاند و بسترى مناسب براى رشد معروف‏ها بگستراند.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:0 - 0 تشکر 440198


ح. موانع تحقیق و اجرا

با همه اهمیتى كه امر به معروف و نهى از منكر دارد و در تعابیر دینى ما با عنوان «برترین فریضه» (38) از آن یاد شده است، واقعیت این است كه این فریضه مهجور است. این مهجوریت اختصاص به روزگار ما ندارد؛ در صدر اسلام نیز چنین بوده است وگرنه كار به جایى نمى‏رسید كه عثمان، خلیفه سوم كشته شود و قتل او بهانه‏اى شود تا قدرت اسلام در اختیار كسانى قرار گیرد كه تا دیروز رسما در برابر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم صف‏آرایى مى‏كردند و پس از آن‏كه قدرت را قبضه كردند، فرزند او را نیز سر بریدند. علل و عوامل متعددى مى‏توان براى این مهجوریت در طول تاریخ ذكر كرد؛ (39) اما بى‏گمان مهم‏ترین علل ترك این فریضه دو چیز است: ترس و طمع.

در پس بسیارى از افعال ما ترس و طمع حضور دارند و ما را به انجام كارى یا خوددارى از كارى دیگر برمى‏انگیزند. این‏گونه ملاحظات و محاسبات كاسبكارانه، مانع از توجه جدى به حقوق و تكالیف مربوط مى‏شود. احساس مى‏كنیم كه وظیفه‏اى داریم و باید كارى كنیم، ولى مى‏ترسیم كه بر اثر اقدام ما زیانى متوجه خود و اطرافیان ما گردد. گاه مى‏خواهیم دست به كارى نزنیم، اما طمع ما را برآن مى‏دارد و چشم خرد را كور مى‏سازد. به گفته مولاى متقیان: «بیشتر هلاك‏هاى خرد، هنگام درخشش طمع است. (40) » بدین روى امام به مالك اشتر توصیه مى‏كند از مشورت با چند كس خوددارى كند، از جمله آدم طمعكار و ترسو، كه این یك او را از اقدام مى‏هراساند و آن یك او را به افراط وامى‏دارد . (41) ترس دامنه وسیعى دارد، از ترس مال و شغل گرفته تا ترس جان. طمع نیز چنین است. از این رو تا آدمى مى‏ترسد، دست به اقدام نمى‏زند و تنها اولیاى خدا از ترس رهایند. ترس زبان آدمى را مى‏بندد، حال آن كه: «هر كه دست از جان بشوید، هرچه در دل دارد بگوید. (42) » این كه شجاعت از فضایل اصلى به‏شمار آمده است، به این دلیل است كه با حقیقت همسایه دیوار به دیوار است. ترس باعث حق‏پوشى و خودخوارسازى است. امام على‏علیه السلام كه این همه از شجاعت سخن مى‏گوید، نه صرفا به سبب توان جسمانى یا روحانى شخص شجاع است، بلكه بیش‏تر به این دلیل است كه این شجاعت آدمى را به استقبال حقیقت و بیان آن فرامى‏خواند و او را از هرگونه بزدلى حق‏پوشانه مى‏رهاند. كسى مى‏تواند حقیقت را به صداى بلند بگوید، كه از دام ترس و طمع رهیده باشد، و به میزانى مى‏تواند پایبند حق باشد، كه از ترس و آز رها است. امام‏علیه السلام مى‏فرماید: «فرمان خداى را برپا ندارد، جز كسى كه ـ در حق ـ مدارا نكند و خود را خوار نسازد و در پى طمع‏ها نتازد. (43) » لیكن دریغ كه بسیارى در باب امر به معروف و نهى از منكر، نمى‏توانند خود را از دغدغه نان و جان برهانند و مى‏پندارند كه اگر دست به امر به معروف و نهى از منكر بزنند، از رسیدن به نان درمى‏مانند و یا جان خود را از دست مى‏دهند. پس حاضرند بسیارى از فرایض را ـ هرچند سخت ـ به‏جاى آرند، اما این یك را نه. (44) امام على‏علیه السلام با توجه به این حالت روانى، تأكید مى‏كنند كه امر به معروف و نهى از منكر، نه از روزى كسى مى‏كاهد و نه عمر كسى را كوتاه مى‏كند: «پس امر به معروف و نهى از منكر كنید، كه نه اجلى را نزدیك مى‏سازد و نه روزى‏اى را عقب مى‏اندازد. (45) » حق همین است، چه از دیدگاه عقیدتى به مسئله بنگریم و چه نگاهى جامعه‏شناختى به این فریضه داشته باشیم.

از نگاه عقیدتى كه مسئله روشن است: آن‏كه خالق عالم و آدم است، رزق و اجل هر كس را خود معین ساخته و مقدار و زمان آن را نیز مقرر داشته و فرموده است: وفى السماء رزقكم وماتوعدون . فورب السماء والارض انه لحق؛ «روزى شما و آنچه وعده داده شده‏اید، در آسمان است. به پروردگار آسمان و زمین سوگند كه این سخن حق است. (46) » همچنین طى آیات متعددى بر این حقیقت كه هر پدیده‏اى از جمله انسان، اجلى دارد و این اجل در اختیار خداوند است و هرگاه اجل كسى فرا برسد، به تأخیرانداختنى نیست، تأكید كرده است. (47) بنابراین اگر كسى به این نظام اعتقادى، باور داشته باشد و روزى‏رسان و مرگ‏آفرین را خداوند عالم بداند و بس، دیگر هرگز نباید بیمى از قطع روزى یا رسیدن مرگ به خود راه دهد. چون همان كسى كه مرگ و روزى به دست او است، از آدمى خواسته تا امر به معروف و نهى از منكر كند و بیمى از این بابت به خود راه ندهد. در نتیجه اگر كسى در باب امر به معروف و نهى از منكر تردید دارد، یا وعده خدا را باور ندارد و یا آن‏كه خود را فریفته است و اساسا این نظام فكرى را نپذیرفته و یا دركى از رابطه این مسائل ندارد.

از دیدگاه جامعه‏شناختى نیز مسئله قابل تبیین است. اگر ما امر به معروف و نهى از منكر را به صورت موردى و اتفاقى در نظر بگیریم، احتمال این هست كه شخص آمر به معروف و ناهى از منكر دچار مضایقى مالى و یا مخاطرات جانى شود؛ همچنان كه گاه مى‏شود. بسیار دیده و شنیده‏ایم كه كسى را به سبب حق‏گویى و امر به معروف از نان و هستى ساقط كرده‏اند. لیكن اگر به این فریضه به عنوان تكلیفى عمومى نگاه كنیم و آن را وظیفه و حق یكایك افراد جامعه بدانیم، در آن صورت اگر به فرض كسى بر اثر امر به معروف و نهى از منكر، در معرض فشار و مشكلات اجتماعى قرار گرفت، نظر به این كه این كار خود نوعى منكر است، دیگران كه با وجدانى بیدار مترصد امر به معروف و نهى از منكرند، به‏سرعت در برابر این منكر خواهند ایستاد و اجازه نخواهند داد كه جریان یا حاكمیتى مانع تحقق این فریضه شوند. پس اگر همه شهروندان جامعه خود را ملزم به امر و نهى بدانند، دیگر هیچ‏كس نمى‏تواند روزى كسى را ببرد و یا جان او را بستاند و اگر هم در دل قصد آن را داشته باشد، جرأت نمى‏كند آن را ابراز كند؛ چه رسد كه در صدد اجراى آن برآید.

پس باید به این مسئله از منظرى كلان و گسترده نگریست؛ یعنى همان‏گونه كه امام مى‏نگرد، و آن‏گاه رابطه میان اجراى آن و روزى و جان افراد را دریافت. از این بالاتر، اساسا جامعه زنده و سالم، چنان حساس و هشیار است كه اجازه نمى‏دهد نه‏تنها آمران و ناهیان، بلكه حتى افراد بى‏طرف و لاقید در معرض خطر قرار گیرند. این‏گونه حساسیت را در صدر اسلام و در برابر خلفا شنیده‏ایم. براى مثال خلیفه دوم ناچار بود توضیح دهد كه چرا از غنایم مسلمانان، پارچه بیش‏ترى نصیبش شده است. پس بزرگ‏ترین تضمین اجتماعى براى صیانت آمران به معروف و ناهیان از منكر، اجراى گسترده و فراگیر این فریضه در همه سطوح و به‏وسیله همگان است. در این صورت، حقیقت و حقانیت سخن امام آشكارتر مى‏شود كه امر به معروف و نهى از منكر نه روزى كسى را مى‏برد و نه مرگ را نزدیك او مى‏برد.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:1 - 0 تشکر 440199


گفتار دوم:

شرایط امر به معروف و نهى از منكر

در میان فقیهان و عالمان دین، معروف است كه امر به معروف و نهى از منكر مشروط به چند شرط است و بدون آنها، این فریضه واجب نیست. از آن‏جا كه این فریضه، ناظر به مصالح عمومى جامعه است، اهمیت این شرایط آشكارتر مى‏گردد. غالبا براى این فریضه چهار شرط برمى‏شمارند :

.1 شناختن معروف و منكر؛

.2 احتمال تأثیر؛

.3 اصرار بر ادامه منكر و ترك معروف؛

.4 موجب مفسده نبودن اجراى آن؛ (48)

.5 پایبندى آمر و ناهى به گفته‏هاى خود.

البته شرط پنجم، مورد اختلاف و گفت و گوى بسیار است.

این شرایط برگرفته از دستورات و تعلیمات معصومین‏علیهم السلام و پاره‏اى اجتهادات و تفسیرات بوده است. حال ببینیم معناى این شرایط و دیدگاه امام على‏علیه السلام درباره آنها چیست.

مست نگاه تو ام 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.