• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 704)
شنبه 20/12/1390 - 10:16 -0 تشکر 439597
دختر فداکار (حتما بخونید)

 

 

دختر فداکار (حتما بخونید)

 

همسرم با  صدای بلند گفت: تا کی می خوای سرتو توی اون

روزنامه فرو کنی؟

می شه بیای و به دختر عزیرت بگی غذاشو بخوره؟

 

من روزنامه رو به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا، به نظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر

شده بود.

ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت.

 

آوا دختری مودب و برای سن خود بسیار باهوش هست.

گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم:

چرا چند قاشق نمی خوری عزیزم؟ فقط به خاطر بابا.

آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و

گفت:

باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی

شما باید... آوا مکث کرد.......


بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم می دی؟

دست کوچک دخترم رو که به طرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم: قول

می دهم.

بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.

ناگهان مضطرب شدم. گفتم: آوا، عزیزم، نباید برای خرید کامپیوتر یا یک

چیز گران قیمت اصرار کنی. بابا اونقدر پول نداره. باشه؟

"نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام." و با حالتی دردناک تمام

شیربرنج رو فرو داد.

در سکوت از دست همسرم عصبانی بودم که بچه رو وادار به خوردن

چیزی که دوست نداشت کرده بود.

وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج می زد.

همه نوجه ما به او جلب شده بود.

آوا گفت: من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه!

 

 

همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بیاندازه؟

غیرممکنه! نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت:

فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود می شه!

گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ

خورده تو غمگین می شیم.

 

خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟

سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت: "بابا، دیدی که خوردن اون

شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟" آوا در حالی که اشک می ریخت

ادامه داد: "و شما به من قول دادی که هر چی می خوام بهم بدی. حالا

می خوای بزنی زیر قولت؟"

 

حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش!

 

مادر و همسرم با هم فریاد زدن: "مگر دیوانه شده ای؟"

 

پاسخ دادم: "نه. اگر ما به قولی که می دیم عمل نکنیم، اون هیچ وقت

یاد نمی گیره به قول خودش احترام بذاره. آوا! آرزوی تو برآورده می شه"

 

آوا با سر تراشیده شده و صورت گرد، چشمهای درشت زیبائی پیدا

کرده بود.

صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دخترم با موی تراشیده در

میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست

تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.

در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا

کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من هم بیام.

 

چیزی که باعث حیرت من شد، دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با

خودم فکر کردم، پس موضوع اینه...

 

خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود، بدون آن که خودش رو معرفی

کنه گفت: دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده است. و در ادامه گفت:

پسری که داره با دختر شما می ره پسر منه.

اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو آروم

کنه. در تمام ماه گذشته پسرم نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض

جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.

نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش

بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره اش کنند.

آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن

بچه ها رو بده. اما، حتی فکرش رو هم نمی کردم که اون موهای

زیباشو برای پسر من فدا کنه.

آقا! شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با

چنین روح بزرگی دارین.

 

سر جام خشک شده بودم و... شروع کردم به گریستن. فرشته

کوچولوی من، تو به من یاد دادی که عشق واقعی یعنی چه...

 

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آن جور

که می خوان زندگی می کنن. بلکه کسانی هستن که خواسته های

خودشون رو به خاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر می دهند.

به این مسئله فکر کنین.

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
شنبه 20/12/1390 - 11:24 - 0 تشکر 439610

سلام واقعا زیبا بود
ممنون:)

بیایید لبخند را در تمام جهان مسری کنیم
شنبه 20/12/1390 - 11:37 - 0 تشکر 439615

سلام
آخی عزیزم به این میگن فداکاری خیلی مواقع ما باید فداکاری و از بچه ها یاد بگیریم واقعا زیبا بود.

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

شنبه 20/12/1390 - 11:55 - 0 تشکر 439621

سلام به همه
واقعا" فداکاری کرده ها ...
این روزها فداکاری‏های بی‏ریا رو بیشتر از کودکان و والدین و مدیر انجمن طنز و سرگرمی میشه دید !!!
:-))))

 

جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

 

http://img.tebyan.net/Big/1391/09/fbc019f9a0b44c799f5f3ee58ba495e3.jpg 

 

شنبه 20/12/1390 - 15:28 - 0 تشکر 439679

سلام
الهی بگردم ... چه قدر ناز ....
بله مدیر خان از همه میشه دید الالخصوص مورد آخری!!!!!!!!

 

غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...

الهی رضا برضائک!

 
شنبه 20/12/1390 - 18:7 - 0 تشکر 439690

:(( طفلی !!چه دختر فداکاری!!! پسرا لطفا یاد بگیرن!!!

آقای مدیر میشه یکی از فداکاری هاتون رو بگید!؟؟؟ ریا نمی شه بگین تا ما یاد بگیرم:))

شنبه 20/12/1390 - 19:56 - 0 تشکر 439715

با عرض شرمندگی از خانوم مطلبی!

من حال و حوصله ی خوندن متن به این دور و درازی رو نداشتم. میشه خلاصه اش رو تعریف کنین؟!

شنبه 20/12/1390 - 22:21 - 0 تشکر 439741

وایییی چه رمانتیک! چقدر قشنگ! به به لذت بردم خدایی...

 

خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رويين تن کن. (علي شريعتي)

.

.

"مدير انجمن زن ريحانه ي آفرينش"

"جانشين انجمن زبان انگليسي"

يکشنبه 21/12/1390 - 7:22 - 0 تشکر 439800

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آن جور

که می خوان زندگی می کنن. بلکه کسانی هستن که خواسته های

خودشون رو به خاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر می دهند.

اینم خلاصش
دختری بدلیل بیمار شدن دوستش و اینکه دوستش شیمی درمانی میشد و تمام موهای سرش ریخته بود با ترفندی پدر خودشو راض میکنه که موهای سرشو تیغ بزنه تا مثل دوست بیمارش بشه
حالا این از خود گذشتگی رو ایا میشه تو بزرگسالان مشاهده کرد؟؟؟

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.