● پایه گذاری نوروز
به روایت شاهنامه فردوسی ، جمشید نام پادشاهی است از پادشاهان قدیم ایران زمین و چهارمین پادشاه ، بعد از پایه گذاری سلسله پادشاهی توسط کیومرث بود که پس از پدرش تهمورث ، به پادشاهی رسید . وی در اول «جم» یعنی سلطان و پادشاه بزرگ ، نام داشت . سبب « جمشید » نامیدن آن شد که او سیر عالم می کرد و چون به آذربایجان رسید روزی بود که آفتاب به نقطه حمل آمده و بهار آغاز شده بود ، دستور داد که تخت مرصعی را در جای بلند گذاشتند و تاج جواهر نشان بر سر نهاد و بر آن تخت نشسته و چون آفتاب طلوع کرد و پرتو آفتاب بر آن تاج و تخت افتاد ، شعاعی در نهایت روشنی پدید آمد و چون به زبان پهلوی شعاع و انوار نور را « شید » میگویند ، این لفظ را بر جم افزودند و وی را « جمشید » گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی عظیم برپا کردند و آن را روز را « نوروز » نام نهادند .
جهان انجمن شد بر تخت اوی
فرومانده از فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
از آن پس ، چون جشن نوروز همزمان با نو شدن سال و تحول در طبعیت بوده است تقریبا همه سرایندگان و شاعران به این تغییر و دگرگونی توجه ویژه نموه اند و هر یک مطابق با زمینه فکری خود در وصف نوروز ، بهار ، چمن ، گلستان و شکوفه ، استادانه و با نازک خیالی ، شعر سروده اند . گویندگان توانای شعر فارسی ، با زبردستی تمام دیبائی نگارین در کارگاه ذوق و اندیشه می بافند که تار و پود آن الفاظ منسجم ، روان و نقش و نگار دلفریب آن ، آفریده طبع لطیف و قدرت ابداع آنها در تصویر جمال هستی است