سلام دوستان عزیز ریحانه ای.
شاید این تصور غالب باشه که زن ها در گذشته چندان سهم مهمی در تاریخ ندارند.
چرا که بیشتر از مردان بزرگ یاد میشه.
اما مقاله جالبی دیدم تو سایت حوزه که خوندنش رو خالی از لطف نمی بینم.
امیدوارم شما هم به همین نتیجه برسید.
. امام علي (ع) مي فرمايند بهره خرد پند گرفتن واحتياط است و دستاورد ناداني غفلت و فريب خوردگي. و باپاکدامنان و فرزانگان بنشين وباانان زياد گفتگو کن زيرا اگر نادان باشي تورا دانش اموزند و اگر دانا باشي بردانش تو افزوده شود. خداوند به ماتوفيق بندگي بي چون وچرابده. اللهم عجل لوليک الفرج والعافيه والنصر.
منتظر شما در انجمن زن ريحانه آفرينش . کليک کن دوست عزيز
کل آیتم ها 32
نقش بانوان در خیزش های اجتماعی ـ سیاسی دوران قاجاریهپدید آورنده : غلامرضا گلی زوارهفرهنگ و اندیشه / کاوشبازخوانی تاریخی عملکرد بانوان در امور سیاسی و کشورداری ایرانزنان و بحران نانبحران های اجتماعی ـ اقتصادی در دوره ناصری برای مردم مشکلات نگران کننده ای پدید آورد، از جمله قحطی سال 1277 هجری که مرکز حکومت را سخت تهدید کرد. در این میان زنان، در هر کوی و برزن برای رهایی از کمبود غلات و گرانی نان یاری می طلبیدند. شماری از آنان بر فراز بام ها رفته و فریاد می زدند: ما را از این وضع ناگوار برهانید. بانوان اغلب در اعتراض به وضع بحرانی نان (که در پشت پرده، منفعت طلبی سیاسی، اختلاف رجال درباری و احتکار آذوقه توسط وابستگان قاجار وجود داشت) پیشقدم گردیدند.
اعتمادالسلطنه نوشته است:امروز ششم شعبان 1309 هجری، عصر که شاه به خانه امام جمعه رفته بود، زن ها باز از گرانی شکایت کرده بودند ...، 15 شعبان 1312 هجری از قراری که شنیدم زن ها در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) از بالا بودن بهای نان و گوشت شکایت کرده اند.در یکی از اعتراضات بانوان، چندین هزار نفر زن جلوی کالسکه شاه را که از شکار بازمی گشت، گرفته و از او با اصرار خواستند به وضع نابسامان نان رسیدگی کند و مردم را از اوضاع آشفته و رنج آور نجات دهد. آنان برای اینکه فریاد معترضانه خویش را به گوش شاه برسانند، به برخورد با محافظان وی برخاسته، پس از راندن آنها، از قحطی و کمبود ارزاق نالیدند و در این باره، زبان به شکوه گشودند. گویا حاضر نمی شدند از سر راه شاه، کنار روند اما با وعده هایی که وی جهت رفع مشکلات اقتصادی می دهد، آنان اجازه می دهند شاه به حرکت خود ادامه دهد اما همراهان شاه به سادگی موفق نمی شوند از معرکه جان سالم به در ببرند. کامران میرزای نایب السلطنه در حلقه محاصره زنان قرار می گیرد و چون بانوان می دانستند از عوامل مهم گرانی و احتکار گندم، این فرد است، او را از اسب پایین می آورند و با سنگ، چوب، مشت و لگد مجازاتش می کنند. علاوه بر این، هنگامی که زنان در مقابل ارک سلطنتی با کلانتر یا رئیس شهربانی تهران، که قصد رفتن نزد شاه را داشت، روبه رو می شوند، به ضرب و شتم او می پردازند.
گرچه غالب این فریادها علیه قحطی و کاهش آذوقه، توسط زنان به صورت خودجوش و با انگیزه های درونی آنان صورت می گرفت و رنگ واقعی داشت، ولی در مواقعی رقیب های سیاسی و افرادی که با حکمرانان درگیری داشتند، از این موقعیت سوء استفاده کرده و زنان را برای اهداف شخصی و بی اعتبار کردن والیان و حاکمان تحریک می کردند و زنان ناخواسته آلت دست شیفتگان قدرت و سیاست قرار می گرفتند. اعتمادالسلطنه در این باره گزارش جالبی ارائه می دهد:دیروز که شاه از شهر بازمی گشت، قریب هزار زن سر راه او را گرفتند و فریاد از نبودن نان کردند، شاه خطاب به نایب السلطنه با ناراحتی گفت: در این وقت سال با این وفور نعمت، حرکت مزبور جز حقّه بازی و تحریک چیزی نمی باشد.
در یکی از قحطی های تهران، شاه برای چاره کردن خشم مردم و فرو نشاندن اعتراض زنان، به کشتن و تنبیه کردن تنی چند از مأموران دولتی و از جمله کلانتر شهر فرمان داد، زیرا دلیل پیدایش این معضل اقتصادی ـ اجتماعی تا حد بسیار زیادی، تصفیه حساب های سیاسی بین رجال مخالف و شاه بود. «هنریش بروکش» که در این موقع در تهران به سر می برد و با واقعیت ها در تماس بود می نویسد:تصوراتی که در باره سیاسی بودن گرانی وجود دارد، احتمالاً زیاد بی اساس نباشد. در پاره ای موارد کاملاً مشهود است این کار را برای آن کرده اند تا مردم را ناراضی و نسبت به شاه بدبین کنند و موجبات سقوط او را فراهم سازند. شواهد زیادی در دست است که این قحطی را عمدا به وجود آورده اند و اقداماتی را که برای برطرف کردن آن و ارزان نمودن بهای نان صورت گرفته است، عوامل مرموزی خنثی می کنند تا قیمت نان را همچنان بالا نگه دارند.
حضوری فعال در قیام تنباکواز امتیازاتی که به استعمارگران داده شد و عوارض نامطلوب به بار آورد، امتیاز انحصار تنباکو معروف به قرارداد «رژی» است. مردمدر یکی از اعتراضات بانوان، چندین هزار نفر زن جلوی کالسکه شاه را که از شکار بازمی گشت، گرفته و از او با اصرار خواستند به وضع نابسامان نان رسیدگی کند و مردم را از اوضاع آشفته و رنج آور نجات دهد.کسی که تاریخ صد ساله را مطالعه کرده است می داند در جنبش هایی که در ایران بوده است، قبل از این دوره رژیم پهلوی، جنبش تنباکو و جنبش مشروطیت، زن ها همدوش با مردها فعالیت می کردند. برای اینکه قضیه تنباکو را که همه چیز ما را به باد داده بود جلوگیری از آن بکنند، زنان هم آن وقت شریک بودند.
ایران به رهبری علمای شیعه با این حرکت که ضد استقلال و عزت ایران بود، به مبارزه برخاستند. امام خمینی(ره)، در بیان نقش زنان در این حرکت ضد استعماری گفته اند:«... کسی که تاریخ صد ساله را مطالعه کرده است می داند در جنبش هایی که در ایران بوده است، قبل از این دوره رژیم پهلوی، جنبش تنباکو و جنبش مشروطیت، زن ها همدوش با مردها فعالیت می کردند. برای اینکه قضیه تنباکو را که همه چیز ما را به باد داده بود جلوگیری از آن بکنند، زنان هم آن وقت شریک بودند.»البته رهبر این قیام یعنی «میرزامحمدحسن شیرازی» برای بازگرداندن حقوق از دست رفته زنان گام های مؤثری برداشت و عرصه را برای فعالیت های اجتماعی و سیاسی آنان باز گذاشت. از این رو بانوان در صحنه های مهم همدوش مردان شرکت کردند و به آنان درس شجاعت یاد دادند، چنان که در دفاع از موازین اسلامی و وطن شیعی تا مرز شهادت پیش رفتند. همسر میرزا در امور اجتماعی پیشقدم بود و با حُسن تدبیری که از خود نشان داد، از عوامل تقویت نهضت آن مرجع آگاه و بیدار به شمار می رود.
با انتشار فتوای میرزای شیرازی در تهران، شاه در واکنشی لجوجانه، عبداللّه خان والی را نزد آیت اللّه میرزا محمدحسن آشتیانی، روحانی بلندپایه مخالف قرارداد رژی، که ساکن تهران بود فرستاد و از وی خواست در برابر دیدگان مردم قلیان بکشد یا از ایران برود. وی راه دوم را برگزید و در جوابی ساده و صریح گفت: «امکان ندارد حکم آیت اللّه شیرازی را نقض کنم، ولی از تهران خواهم رفت، ولی امروز را مهلت دهید تا وسیله حرکت را فراهم کنم و فردا این دیار را ترک کنم.» خبر خروج وی از تهران تا غروب در تمام نقاط این شهر انتشار یافت و مردم با وجود زمستانی سرد و سرمایی فرساینده به جانب منزل آیت اللّه آشتیانی رفتند. جمعیت تا ظهر به چندین هزار نفر بالغ گردید. حوالی نیمروز، زنان نیز دسته دسته عازم محل اقامت این مرجع بزرگ شدند. چون جمعیت رو به فزونی رفت، زن ها در صف مقدّم و مردان از دنبال آنان به سوی قصر سلطنتی روانه شدند. زنان با روبند سفید، پیچه و چاقچور، اغلب بر سر خود لجن مالیده، شیون و ناله می کردند و «یاعلی» و «یاحسین» می گفتند.
این منظره بسی دلخراش بود. منزل میرزای آشتیانی در بخش جنوبی سنگلج واقع بود و مردم برای رسیدن به ارک حکومتی بایستی از جلو بازار عبور کنند. در این حال وقتی زنان به سبزه میدان رسیدند، بدون معطلی به بازار ریخته، برخی دکان ها را که هنوز باز بود می بستند. اگر کسی از همراهی با جنبش سرپیچی می کرد، مغازه اش را در معرض هجوم افراد تظاهرکننده قرار می دادند.سپس جمعیت زنان به سوی محل استقرار شاه روانه گردیدند و چون به میدان ارک رسیدند، فریاد و شیون آنان شدت یافت. اینان در حال گریه و زاری ناصرالدین شاه را خطاب قرار دادند و با عباراتی توأم با ناسزاگویی و تحقیر وی را سرزنش کردند که چرا تن به قراردادی استعماری و ذلت آور داده است.
کامران میرزا نایب السلطنه که مردی ترسو بود، وقتی هیجان، شور و التهاب زنان را دید، به خیال آنکه با گفتاری نرم و ملایم می توان غائله را خوابانید، همراه چند نفر از نوکران خویش از ارک بیرون آمد، ولی هنوز کلمه ای بر زبان نیاورده بود که فریاد اعتراض زنان فزونی گرفت. آنان ضمن توهین به وی می گفتند: ای خدا! می خواهند دین و آئین ما را نابود کنند و علمای ما را از شهر بیرون نمایند تا فردا فرنگیان عقد نکاح ما را ببندند، اموات مان را آنان کفن و دفن کنند و بر جنازه ما این قوم نماز بخوانند.نایب السلطنه در آن حال از شدت هراس حال مرده ای را یافت که چند نفر او را برپا نگه داشته باشند. او با صدایی لرزان، بریده و با ترس و لرز می گفت: همشیره ها، شاه بابا فرمودند: فرنگی ها را اخراج می نمایم، نه علما را. خاطرتان جمع باشد. بس است، این همه فغان و ناله نکنید.
چون مشاهده کرد کسی به اظهاراتش توجه ندارد و بیم کتک خوردن هم می رود، به داخل ارک بازگشت. وقتی اعتراض مردم ادامه یافت، در جلوی کاخ به فرمان کامران میرزا، به سوی مردم تیراندازی کردند! بر اثر این حرکت وحشیانه، عده ای کشته و گروهی زخمی شدند. اهالی جنازه آنان را که در خون خویش غلطیده بودند، به خانه میرزای آشتیانی انتقال دادند. «ناصرالدین شاه» از جنبش عمومی و تعطیلی مراکز کار و فعالیت آگاه شد. از سوی دیگر در داخل قصر، زنان حرمسرا را نگران و همگام با بانوان معترض دید، به گونه ای که همدستی و پافشاری آنان در اطاعت از حکم مرجع تقلید، شاه را شگفت زده کرد. شاه با خشم و خشونت می گفت: ایمان و عقیده باعث شده زن هایی که حاضر بودند برای تأمین شادمانی من، جان شان را بدهند، امروز یک سیگار را از من مضایقه می دارند و اجازه نمی دهند به دخانیات روی آورم!