روانشناسی که امروز با آن سروکار داریم(در سطح تحصیلی و حرفه ای) به صورت شاخه ای درآمده
و چندگانه شده است.بعضی از روانشناسان بر کارکردهای(شناختی)تاکید دارند، بعضی به نیروهای ناهشیار
علاقه مندندو دیگران با رفتار آشکار یا با فرآیندهای«فیزیولوژیکی و شیمیایی» سرو کار دارند.
به نظر می رسد این رویکردها با هم وجه اشتراک زیادی نداشته باشند،جز این که همه آنها علاقه مند به
«ماهیت انسان» هستند.در این میان تنها چارچوبی که این زمینه ها و رویکردهای مختلف را به هم
پیوند می زند و به آنها محتوای منظمی می دهد تاریخ آنهاست:یعنی تکامل روانشناسی به عنوان یک نظام علمی
مستقل،تنها با بررسی نیازهای روانشناسی و مطالعه تحول آن در طی زمان است که می توانیم ماهیت
روانشناسی را به عنوان یک نظام علمی مستقل به وضوح درک کنیم.در کنار تاریخ روانشناسی؛خود
«داستانی جذاب» است،که درآن صحنه هایی از نمایش های انسانی تاثرآور،انقلابی و حتی سهمی از امور
جنسی و مواد مخدر سو مصرف مواد به چشم می خورد.
حرکت های نادرست،اشتباهات و سوء تفاهم ها همواره وجود داشته اند،اما همواره تحولی که وجود
داشته این می باشد که روانشناسی معاصر را شکل داده است و توضیحی برای هدف فعلی فراهم آورده است.