شاید ورزش به معنای آموزش حرکت صحیح باشد؛ حرکت دست و پا برای راه رفتن و دویدن و شنا کردن و دفاع کردن و حمله کردن اصولی دارد که انرژی کمتر مصرف می کند و بازده بیشتر می آورد، و ماهیچه ها را می پرورد؛ یعنی به جای خسته کردن، ورزیدگی می آورد و نیرو ذخیره می کند، در حالیکه تو را به مقصود هم رسانده و پیش برده است. این تلقی از ورزش را با آن چه ما در دوره های دبستان و دبیرستان و حتی در باشگاه ها شاهدش بوده ایم مقایسه اش کنید. ساعت ورزش در مدرسه، ساعت آموزش نبود. بچه ها به جان هم می افتادند و خود، آن چه در بساط داشتند خرج می کردند. اگر برنامه نرمش و احیاناً مسائل ورزشی هم مطرح می شد، داستان به جوک و تمسخر می کشید و بچه ها با نگاه و لبخند استاد بچه های نرمشکار را به بازی می گرفتند و حق هم داشتند؛ آخر این نرمش ها، حرکت های مجهولی بود که به خاطر هیچ هدف معلومی دنبال نمی شد و طبیعی بود که بچه ها از زیر بارش فرار کنند و یا با تمسخر استقبالش کنند.