برخی از تعاریف آموزش و پرورش
- محمدباقر هوشیار: آموزش و پرورش مجموعه منظمی از اعمال و رفتار است؛ به بیان دیگر آموزش و پرورش فعل و انفعالی است میان دو قطب سیال (آموزگار و فراگیر) که مسبوق به اصلی و متوجه هدفی و مستلزم برنامهای است.
- جان دیویی: آموزش و پرورش دوباره ساختن یا سازمان دادن تجربهاست، به منظور اینکه معنای تجربه گسترش پیدا کند و برای هدایت و کنترل تجربیات بعدی، فرد را بهتر قادر سازد.
- ژان ژاک روسو: آموزش و پرورش هنر یا فنی است که به صورت راهنمایی یا حمایت نیروهای طبیعی و استعدادهای فراگیر (متربی)، و با رعایت قوانین رشد طبیعی و با همکاری خود او برای زیستن تحقق میپذیرد.
- دانشنامه بریتانیکا: از آنجایی که کودکان بیسواد، نادان و غیرمطلع از فرهنگ جامعهشان به دنیا میآیند، برای یادگیری فرهنگشان، هنجارهای رفتاری افراد بالغ، یادگیری مهارتها، یافتن نقششان در اجتماع و رسیدن به اهدافشان نیاز به آموزش دارند. [۱]
[ویرایش] فلسفه آموزش و پرورش
از آنجا که آموزش به کودکان این قابلیت را میدهد که به صورت مستقل به سوی اهداف مورد نظرشان حرکت کنند و هویت ویژهای در جامعه بیابند، اهمیتی غیر قابل چشمپوشی برای فلاسفه دارد.[۳] فلسفه آموزش به بررسی ماهیت و اهداف آموزش و ابزارهای آن میپردازد و در ارتباط با «نظریه آموزش» است. نظریه آموزش نوعی نظریه عملی بوده که سعی در فراهم آوردن رهنمود و روشن کردن تمامی جنبههای گوناگون آموزش (اعم از جنبههای تعلیمی، اخلاقی و سیاسی مربوطه) و همچنین ساختار اجتماعی وابسته با آن است.[۴] فلسفه آموزش از نیمه دوم قرن بیستم میلادی به بعد به صورت یک شاخه مشخص از فلسفه شناخته شده و مورد بررسی قرار گرفت.[۴]
تاریخچه نظریات پیرامون آموزش و پرورش
نظریههای آموزش و پرورش
نظریههای آموزش وجود چهار چیز را در فرایند آموزش ضروری فرض میکنند: ۱- معلم ۲- دانش آموز ۳- موضوع درسی ۴- گروه اجتماعی که معلم و دانش آموز به آن تعلق داشته و از طریق آن با هم مرتبط میشوند. نظریههای آموزشی مختلف را میتوان از طریق پاسخی که به سؤالات زیر میدهند از همدیگر تمیز داد: هدف آموزشی یک مدرسه چیست و اینکه از نظر روانی چگونه دانش آموزانش را به انجام کارهایی که هدف را تحقق میبخشد متمایل میسازد؟ موضوع درسی چیست، با چه روشهایی تعلیم میشود، مطالب با چه میزان راحتی آموخته میشوند و به چه راحتی بعداً فراموش میشوند؟ امتحانها، روشهای درس خواندن، و معیارهای مقایسه دانش آموزان با همدیگر چیست؟ مدارس مختلف بحرانهای مختلف دارند. برخوردهای درونی مدرسه مورد نظر چیست؟ ترسهایی که معلمین را تحت الشعاع قرار میدهد چیست و واکنش معلمین به این ترسها چیست؟ دانش آموزان در مدارس مختلف با ترسهایی مختلفی روبرو میشوند. تحت چه ترسهایی دانش آموزان به تلاش برای یادگیری مشغول هستند و پاسخ آنها به این ترسها چیست؟ با توجه به اینکه تقصیر شکستها را میتوان بر گردن نظریه خاص آموزشی استفاده شده نهاد، راه حلها نیازمند ایجاد تغییراتی در نظریه آموزشی میباشد. انتخاب یک نظریه آموزشی خاص نیازمند آگاهی کافی نسبت به شرایط خاص یک مدرسه بوده و حکم کلی نمیتوان داد.[۵]
تاریخ آموزش و پرورش
فرایند آموزش و پرورش از پیدایش انسان بر زمین آغاز شده و به عقیده برخی معلمی (یا گونهای از آن) از نظر قدمت دومین پیشه انسانها بودهاست. هیچ جامعه انسانیای وجود نداشته که اهمیت و مرکزیت آموزش را رد کند[۳]. در جوامع بدوی، آموزش رسمی به شکل امروزی آن وجود نداشت. در واقع در تمامی فعالیتهای روزمره بالغین نقش معلمین را بازی میکردند و همه جا کلاس درس بود. انباشتگی دانش در طول زمان باعث شد که یک نفر بالغ نتواند بر تمامی آن مسلط شود. راه حلی که جامعه برای این مشکل پیدا کرد آموزش به نوع رسمی بود: مدارسی تشکیل شد و متخصصینی در آنها به گونهای موثر به انتقال فرهنگ و دانش موجود کمک میکردند.[۱] با رشد فزاینده جامعه و زیاد شدن پیچیدگیهای آن، آموزش رسمی به عهده مؤسسات خاصی واگذار شد. به علاوه ماهیت آموزش نیز کم کم تغییر کرد: آموزش کمتر و کمتر به زندگی روزمره افراد ارتباط پیدا میکرد، انتزاعیتر شده و با عملگرایی فاصله میگرفت. دانش بصورت خیلی فشرده در آمده و این امر به دانش آموزان این قابلیت را میداد که از فرهنگی که در آن به دنیا آمدهاند فراتر رفته و چیزهایی را یاد بگیرند که هرگز نمیتوانستند توسط تجربه مستقیم یا تقلید از افراد بالغ بیاموزند. فرایند آموزش امروزه یکی از پایههای اساسی پیشرفت جامعهها شدهاست و اهمیت روز افزونی پیدا کردهاست و این خود باعث این شده که کتابها و تحقیقات زیادی در زمینه اهداف، محتوا، و نحوه بهینه تدریس انجام شود. در دورن مدرن، شاهد شکوفایی فلسفه آموزش و نظریات تعلیمی هستیم.[۱]وهر معلم با توجه به شرایط دانش آموزان کلاسش از شیوههای مختلف آموزشی استفاده میکند.