تبیان، دستیار زندگی

سلام، سلامی با بوی بهار

بوی بهار ایران در زمستان سال  57 . در این بحث می خوام یک مسابقه  رو مطرح کنم . مسابقه ای از خاطره های سال های دور ، لابد می گین ما که تو سال های دور نبودیم ، می دونم اما بزرگترها که بودن .

این مسابقه این جوریه که شما می تونین با بزرگتر ها صحبت کنین و اونا از خاطره های خودشون صحبت کنن . ما به بهترین و جالب ترین اون ها جایزه می دیم . حالا جایزه مال شماس یا بزرگتر ها؟  این دیگه بستگی به خودتون و انصاف تون داره . اما چند نکته در این شرح و انتقال خاطره مهمه .

ا- یکی از ویژگی های انقلاب اسلامی در این صحبت در نظر گرفته شده باشه .

2-  این خاطره مخصوص شهر و یا محله شما باشه یعنی چیزهای خاصی که محله یا شهر شما داره در اون مشخص باشه.

  و یه چیز دیگه هم این که، می خوام ببینم چقد می تونین محترمانه و دوستانه با بزگتر ها صحبت کنید و موفق باشین . این هم فکر می کنم به امتحان کردنش می ارزه ...... نه؟

منتظر ارسال کارهاتون هستیم

یا علی

كلاس پنجم ابتدائی بودم كلام امام خمینی در بین مردم جایگاه نكوئی یافته بود . معلم ما می گفت باید همدلی و همراهی را پیشه كنیم .روز یعد كلاس نیامد .با كار خود درسی به ما داد كه باید با همه ی كشور هم قدم شویم از روز بعد كه مدرسه در اعتصاب بود مسجد محل تجمع و شركت در تظاهرات ضد شاه شده بود. این همدلی و وحدت سبب
شد مسجد پایگاه اموزش و اطلاع رسانی انقلابیون شود.بچه ها به شعار نویسی و پخش اطاعیه های امام توانسند .به بیداری مردم كمك كنند.

به نام خدا-سلام
ما که از دوران مدرسه مون گذشته هم میتونیم شرکت کنیم یا دیگه جزو پیرمردها هستیم؟

سلام

اینجا و امسال فرق داره حالا شما خاطره تون رو برای ما تعریف کنین.

سلام

خیلی از لطف شما متشکرم .

می تونین بنویسین این خاطره از کدام مدرسه و در چه شهری بوده ؟

به نام خدا -سلام

منم یه خاطره از پدرم میپم هر چند کوتاه

پدرم میگفت"زمان اوج گیری انقلاب ،خب شهر ما هم مث جاهای دیگه بود ولی بعد از پیروزی انقلاب هنوز نیروهای رژیم شاه در شهر ما حضور داشتند وحتی شایعه شده بود(شایدم حقیقت داشته)که نیروهای شاهنشاهی از طرف رومشگان(یکی از توابع شهرستان ما) میخوان بیان و ومردم رو سرکوب کنند،مردم هم که صلاح گرم در اختیار نداشتنداگرم بوده خیلی کم بوده) برای همین میرن تا میتونند سنگ جمع میکنند وبالای پشت بام هاشون جمع آوری میکنند تا اگه اومدن با سنگ جوابشون رو بدن وجلوشونو بگیرن،

همین دیگه تموم شد(لبخند)

سلام خیلی متشکرم .... اما ننوشتین از کدوم شهر این خاطره جالب رو نوشتین

با نام خدا و سلام
جوونای روستای ما هم یعنی روستای گردکوه از توابع شهرستان مهریز استان یزد از روستامون می رفتم یزد تا در راهپیمایی شرکت کنند یکی دوبار هم به بهانه های مختاف برخیشون از جمله پدرم را بازداشت کردند ولی زود آزادشون کردند.

به نام خدا -سلام
از شهرستان کوهدشت لرستان
این داستان رو که پدرم گفت یاد انتفاضه فلسطین افتادم(لبخند)

سلام دوستان .

با تموم شدن دهه فجر مسابقه ما هم داره تموم می شه اما امروز فکر کردم تا آخر بهمن ماه یعنی تا روز دوشنبه صبر کنیم بعد برنده ها رو اعلام کنم

سلام دوستان

کاربر گرامی سیدم برنده مسابقه ما هستند.بهشون تبریک می گم .

مبببببببببببارکه