• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 568)
شنبه 1/11/1390 - 19:53 -0 تشکر 419985
غروب خورشید نبوت

رحلت ختمی مرتبت حضرت محمد (ص) آخرین پامبر خدا به پیشگاه مقدس آقا امام زمان(ع) و شما علشقان و شیفتگان حضرتش تسلیت باد

شنبه 1/11/1390 - 19:54 - 0 تشکر 419986

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه، على، حسن و حسین علیهم السلام را به گرد خود خواند و به كسانى كه در خانه بودند فرمود:« از نزد من بیرون بروید» و همسر خود «ام سلمه‏» را فرمود كه بر درگاه بایستد تا كسى وارد خانه نشود. ام سلمه اطاعت كرد. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به على(علیه السلام)گفت: « یا على نزدیك من بیا.» على(علیه السلام)پیشتر رفت، پیامبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، دست زهرا(س) را گرفت و بر سینه گذاشت ‏بعد با دست دیگر خود دست على(علیه السلام)را گرفت و چون خواست ‏با آنها سخنى بگوید، اشك از چشمانش فرو غلتید و نتوانست كلامى بگوید. فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام وقتى حالت گریه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را مشاهده كردند به سختى به گریه درآمدند و فاطمه(س) گفت: اى پیامبر خدا(س) رشته قلبم از هم گسست و جگرم آتش گرفت وقتى كه گریه شما را دیدم. اى آقاى پیامبران از اولین تا آخرین آنها، اى امین پروردگار و رسول او، اى محبوب خدا! فرزندانت پس از تو، كه را دارند و با آن خوارى كه بعد از تو مرا فرا گیرد چه كنم؟ چه كسى على(علیه السلام)را كه یاور دین است، كمك خواهد كرد؟ چه كسى وحى خدا و فرمان هایش را دریافت ‏خواهد كرد. سپس به سختى گریست و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در آغوش گرفت و چهره او را بوسید و على، حسن و حسین علیهم السلام نیز چنین كردند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سربلند كرد و دست فاطمه(س) را در دست على(علیه السلام)نهاد و گفت: «اى اباالحسن! این امانت ‏خدا و امانت محمد رسول خدا در دست توست و در مورد فاطمه(س) خدا را و مرا به یاد داشته باش! و به راستى كه تو چنین رفتار مى‏كنى.
یا على(علیه السلام)سوگند به خدا كه فاطمه(س) سیده زنان بهشت است از اولین تا آخرین آنها. به خدا قسم! فاطمه(س) همان مریم كبرى است. آگاه باش كه من به این حالت نیافتاده بودم مگر این كه براى شما و فاطمه(س) دعا كردم و خدا آنچه خواسته بودم به من عطا فرمود.
اى على(علیه السلام)هر چه فاطمه(س) به تو فرمان داد به جاى آور كه هر آینه من به فاطمه(س) امورى را بیان داشته‏ام كه جبرئیل من را به آنها امر كرد. بدان اى على(علیه السلام)كه من از آن كس راضیم كه دخترم فاطمه(س) از او راضی باشد و پروردگار و فرشتگان هم با رضایت او راضى خواهند شد.
واى بر آن كس كه بر فاطمه(س) ستم كند، واى بر آن كس كه حق وى را از او بستاند. واى بر آن كس كه هتك حرمت او كند. واى بر آن كس كه در خانه‏اش را آتش زند، واى بر آن كه ‏دوست وى را بیازارد و واى بر آن كه با او كینه ورزد و ستیزه كند. خداوندا من از ایشان بیزارم و آنان نیز از من برى هستند.»
در این وقت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه، على، حسن و حسین - علیهم السلام - را به نام خواند و آنان را در بر گرفت و عرضه داشت:
« بار خدایا! من با اینان و هر كس كه پیروى ایشان كند سر صلح دارم و بر عهده من است كه آنان را داخل بهشت ‏سازم و هر كس با اینها بستیزد و بر ایشان ستم كند یا بر اینها پیشى گیرد یا از ایشان و شیعیانشان بازپس ماند، من دشمن او هستم و با او مى‏جنگم و بر من است كه آنان را به دوزخ درآورم.
سوگند به خدا اى فاطمه(س)! راضى نخواهم شد تا این كه تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نمى‏شوم مگر آن كه تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نخواهم شد مگر آن كه تو رضا شوى!»

شنبه 1/11/1390 - 19:54 - 0 تشکر 419988

(داغ مصطفی)
وا مصیبت ماتم عظما رسید
موسـم نالیـدن زهـرا رسـید
شدعلی گریان ز داغ مصطفی
جبرئیل با صوت واویلا رسید
وامصیبت عرش حق شدپرمحن
غم رسیده بر حسین و برحسن
شد گلستان رسالت بی فروغ
پرپر و پژمرده گشـته یاسمن
وامصیبت عرش لرزان می شود
زینب غمدیده نالان می شود
آب دیده می شود جاری چوخون
آسمان زین غصه گریان می شود
وامصیبت شد مدینه بحر غم
بیت احمد شد پر از درد و الم
این جهان خاک عزا بر سر کند
رفـته از دنیـا خـداوند کـرم
وامصیبت شدرسول الله به خواب
جنت وکون ومکان بی صبروتاب
جمـله کر و بیـان بر سـر زنان
شد «رها»همخانه بارنج وعذاب
(بهروز _ رها)

شنبه 1/11/1390 - 20:45 - 0 تشکر 420017

تسلیت عرض می کنم رحلت پیامبر نور و رحمت (ص) رو خدمت تک تک عزیزان.

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشک دو چشم برادر است
ای دل بیا و گریة زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن
...
(حاج غلامرضا سازگار)

شنبه 1/11/1390 - 20:56 - 0 تشکر 420029

ای محمد (ص)ای رسول بهترین کردارها
حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها

در بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها

بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم
قاب قوسینت کجا و مرغک پندارها

طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است
استوار مکتب ایثار تو عمارها

تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک
دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها

پای بوسی تو عزت داده ما را اینچنین
گل نباشد کس نمی آید سراغ خارها

کی رود از خاطرتم یادت که در روز ازل
کنده اند اسم تو را بر سنگ دل حجارها

داغ تو در سینه ی ما هست چون خاک تواییم
لاله کی روییده در آغوش شوره زارها

گل که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند
شاهد حرفم گلاب و شیشه ی عطارها

وقت رزمت آنچنانی که میان کارزار
رو به تو آرند وقت خستگی کرارها

ای که با خون دلت پرورده ایی اسلام را
چشم واکن که نهالت داده اکنون بارها

سنگ می خوردی و می گفتی که ایمان آورید
کس ندیده از رسولی اینچنین ایثارها

با عیادت از کسی که بارها آزرده ات
روح ایمان را دمیدی بر دل بیمارها

خم به ابرویت نیاوردی در این بیست و سه سال
بر سرت گرچه بلا بارید چون رگبارها

رفتی و داغ تو پشت دین رحمت را شکست
جان به لب شد از غمت ، شهرت مدینه ، بارها

تا که چشمت بسته شده ای قافله سالار عشق
رم نمودند عده ای و پاره شد افسارها

آنقدر گویم پس از تو میخ در هم خون گریست
ناله ها برخواست بعدت از در و دیوارها

(محسن عرب خالقی)

شنبه 1/11/1390 - 20:59 - 0 تشکر 420034

ملکوت نگاه بارانیت
راوی یک مدینه اندوه است
سالیانی است از غم غربت
خاطر خسته‌ی تو مجروح است
این اهالی ظلمت دنیا
مردمان قبیله‌ی وهمند
در سلوک هدایت و رحمت
اشتیاق تو را نمی فهمند
ماتم این شکنجه های کبود
غصه ها بی مجال پیرت کرد
سینه‌ی غرق نور و سنگ ستم
داغ چندین بلال پیرت کرد
بی کسی خو گرفته بود آقا
با اهالی شعب دلتنگی
می شکستی چنان غریبانه
در حوالی شعب دلتنگی
دیده هر دم غروب عام الحزن
چشم بارانی و پُر ابرت را
تو چه کردی در این غریبستان
که خدا می ستود صبرت را
با عمو در دل پریشانت
حس آرامش عجیبی بود
آه دیگر پس از ابوطالب
مکه زندان بی شکیبی بود
داغها یاس بیقرارت را
در غم خود سهیم می کردند
مادری را به عرش می‌ بردند
دختری را یتیم می کردند
ماه عالم بگو چه آورده
به سر تو محاق خاکستر
دختر تو چقدر دلخون شد
بر سرت ریخت داغ خاکستر
خوب دیدی میان این مردم
دم به دم جوشش عواطف را
بوسه‌ی سنگ و زخم پیشانیت
غصه پر کرده بود طائف را
قلبتان را چقدر می آزرد
داغدار غم اُحد بودن
زخمی از عهد بی بصیرت‌ ها
خسته از همرهان خود بودن
ناگهان بر تن تو گل کردند
زخمها لاله ها شقایقها
لب و دندان تو شده مجروح
آخر از لطف این منافقها
چه کشیدی در آن غروبی که
تن مجروح حمزه را دیدی
دلت آقا کدام سو می رفت
بر دلش زخم نیزه را دیدی
دید خیبر که گفتی آزاده
آب را بر کسی نمی بندد
گرچه از فرقه‌ی یهودی ها
به اسیران کسی نمی خندد
همه دیدند روز خندق هم
رحم و آزادگی شعارت بود
در مرام تو پیکر کشته
ایمن از غارت و جسارت بود
بر سر و سینه و گلوی حسین
بوسه هایت چقدر معروف است
روضه خوان را ببخش آقا جان
روضه از این به بعد مکشوف است
با تماشای قد و بالایش
از نگاه تو آرزو می ریخت
آه ، ناگاه اگر زمین می خورد
آسمان بر سرت فرو می ریخت
پیش چشمت محاصره کردند
پیکر ماه بی پناهت را
خوب تکریم کرد امت تو
نیزه در نیزه بوسه گاهت را
زینت شانه های تو حالا
شده پامال نعل مرکب ها
آیه آیه، ورق ورق، پرپر
ارباً اربا، مقطع الأعضا
سر خورشید غرق خونت را
روی نیزه ببین چهل منزل
بارش سنگ ها چه خواهد کرد
با لبی نازنین چهل منزل
خون او خون تازه ای جوشاند
در رگ دین و مکتبت آقا
تا ابد شور نهضتش باقی‌ست
تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا

(یوسف رحیمی)

شنبه 1/11/1390 - 21:1 - 0 تشکر 420037

مدینه، چه کردی رسول خدا را
گرفتی ز ما خاتم‌الانبیا را
چه بیدادگر بود، این چرخ گردون
که خاک یتیمی، به سر ریخت ما را
دریغا! که روح دعا، رفت در خاک
گرفتند از ما روان دعا را
به سوگ محمّد، بگریید، یاران
که زهرا ببیند، سرشک شما را
بیارید گل بر در بیت زهرا
که هم‌درد باشید، خیرالنسا را
الهی الهی که اهل مدینه
نبینند، تنهایی مرتضا را
الهی نبینم که زهرا به صحرا
دهد آب با اشک خود نخل‌ها را
مبادا که در بیت وحی الهی
بدون طهارت، گذارید پا را
ببوسید، روی حسین و حسن را
تسلّا دهید این دو صاحبْعزا را
خدا را چه شد، آن طبیب دو عالم
که آورد، بر زخم‌ جان‌‌ها، دوا را
نه لب بر گلوی حسینش نهاده
نه بوسیده لعل لب مجتبا را
سلامی نداده است، بر اهل‌بیتش
زیارت نکرده است، بیت‌الولا را
زنان مدینه، چو جان در بر خود
بگیرید، دخت رسول خدا را
مبادا مبادا، گذارید تنها
در این روزها، عصمت کبریا را
زنان مدینه، به جان پیمبرi
بگویید اسرار این ماجرا را
چرا شعله از بیت زهرا بلند است
ببینید، آتش زدند آن سرا را
دریغا! دریغا! که در پشت آن در
شکستند، ار کان ارض و سما را
بیایید، در آستان ولایت
که کشتند، ریحانة المصطفا را
خطاکار، آن بود، ای اهل عالم
کز اوّل رها کرد، تیر خطا را
خدا را در بیت توحید و آتش؟
یهودند این جانیان، یا نصارا؟
یهود و نصارا به پیغمبر خود
روا داشت کی این چنین ناروا را؟
کسی کو زند، لطمه بر روی زهرا
به قرآن که کفرش بود آشکارا
نه سهمی، ز قرآن و اسلام دارد
نه دیده است، یک لحظه رنگ حیا را
ندیده است، پیغمبری، جز محمّدi
ز امّت، چنین ظلم و جور و جفا را
شراری، ز بیت‌الولا رفت بالا
که بگرفت در کام خود کربلا را
عدو، آتشی زد به بیت ولایت
که بگرفت، تا حشر، دودش فضا را
زمام سخن را نگهدار «میثم»
که آتش زدی، قلب اهل ولا را

(استاد حاج غلامرضا سازگار)

شنبه 1/11/1390 - 21:30 - 0 تشکر 420060

اجرت با آقا نبی اکرم(ص)

يکشنبه 2/11/1390 - 16:55 - 0 تشکر 420414

(غمنامه)
عالم سیه پوشیده از ، هجران روی مصطفی
جبریل اعظم از غمش،بنشسته در خاک عزا
ریزد زچشمش فاطمه،از ماتمش دریای خون
زین غصه هر دم می زند مولا علی واویلـتا
زینب پریشان چون حسن،زانوی غم گیرد بغل
گریان ازاین غم شدحسین،سالاردشت کربلا
از سوگ احمد ماتمی،برپا شده در عرش حق
انـا الـیه راجـعون ، فـریاد غـم ، واحسـرتا
جمله رسـولان از الم ، اندر جنـان در ماتمند
همچوملائک نوحه خوان،درسوگ ختم الانبیا
امت که زین ماتم شود،از رحلتش گریان و زار
داغی به دل دارد فزون ، دائم بسـوزد زین بلا
سوزدجگر از ماتمش،هر سینه نالان می شود
باقلب سوزان ازغمش،غمنامه ای سازد«رها»
(بهروز _ رها)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.