سلام
در تمام روزهایی که پیامبر بستری بود فاطمه (س) در کنار بستر نشسته و لحظهای از او دور نمیشد . ناگاه پیامبر به دختر خود اشاره کرد که با او سخن بگوید . دختر پیامبر قدری خم شد و سر را نزدیک پیامبر آورد . آنگاه پیامبر با او به طور آهسته سخن گفت . کسانی که در کنار بستر پیامبر بودند از حقیقت گفتگوی آنها آگاه نشدند .
وقتی سخن پیامبر به پایان رسید حضرت زهرا سخت گریست و سیلاب اشک از دیدگان او جاری شد . ولی مقارن همین وضع پیامبر بار دیگر به او اشاره کرد و آهسته با او سخن گفت . این بار فاطمه زهرا(س) با چهرهای باز و قیافهای خندان و لبان پرتبسم سر برداشت . وجود این دو حالت متضاد در وقت مقارن حاضران را به تعجب واداشت .
آنان از دختر پیامبر خواستند از حقیقت گفتار پیامبر آگاهشان سازد و علت بروز این دو حالت مختلف را برای آنان روشن کند . حضرت زهرا فرمود : من راز رسول خدا را فاش نمیکنم .
پس از درگذشت پیامبر، حضرت فاطمه زهرا (س ) روی اصرار، آنان را از حقیقت ماجرا آگاه ساخت و فرمود : پدرم در نخستین بار مرا از مرگ خود مطلع و اظهار کرد که من از این بیماری بهبودی نمییابم . برای همین به من گریه و ناله دست داد، ولی بار دیگر به من گفت که تو نخستین کسی هستی که از اهل بیت من، به من ملحق میشوی . این خبر به من نشاط و سرور بخشید، فهمیدم که پس از اندکی به پدر ملحق میگردم .
روح مقدس و بزرگ آن سفیر الهی نیمروز دوشنبه در 28 ماه صفر به ملکوت اعلاء پیوست. امیرمؤمنان پیکر مطهر پیامبر را غسل داد و کفن کرد ، زیرا پیامبر فرموده بود که نزدیکترین فرد مرا غسل خواهد داد و این شخص جز علی(ع) کسی نبود .
چندروزی بعد از رحلت پیامبر جناینکاره حرمت فاطمه (س)را نگه نداشته ودر کوچه بنی هاشم نقش زمینش کردند وشاهد گریان این واقعه مولا امام حسن مجتبی(ع) بود که بعدها در 28 صفریعنی سالروز مرگ جدش رسول الله به لقاا...پیوست
((سالروز رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) وشهادت امام حسن مجتبی(س)بر همه شما تسلیت باد))