سلام
بعد از موضع گیری های مایلی کهن بر علبه دائی چند روز پیش این دو نفر در کلاس مربیگری دوباره با هم روبرو شدند..اتفاقات این روز رو مرور می کنیم
در ابتدای امر وقتی استاد مشغول حضور وغیاب بود تا به اسم دائی رسید صدای اعتراض مایلی کهن بلند شد.
مایلی کهن:آقای استاد یعنی چه..ایشون اگه برا همه دائیه برا من خاله هم نیست..اصلا ازین به بعد من میخوام به ایشون بگم علی خاله
دائی جواب داد:ببخشید..ببخشید..شما اول بیا فرق بین عمه وخاله رو بگو بعد راجع به دائی وخاله صحبت کن..بیش ازین جوابتو نمیدم چون از قدیم گفتن:چواب (بوق ق ق)سکوت علامت رضاست
کار داشت بالا می گرفت که با پا در میونی استاد وچند تا خنده ی کارساز کفاشیان که اون موقع اونجا حضور داشت دوطرف آروم شدند واستاد دستور داد برای تالیف قلوب نزدیک هم بشینند...ادامه کلاس..
دائی:آقا اجازه ..مایلی داره با خودکار از زیر میز به پای من میزنه...تموم شلوارمو خودکاری کرده ...هی میگه برو شکایتتو پس بگیر
مایلی کهن با گریه:استاد ..بخدا دروغ میگه..من اصلا خودکار ندارم من با مداد می نویسم..
استاد :ساکت شید..دارید حوصله مو سر می برید..چند لحظه بعد...
مایلی کهن:آقا اجازه ..آقا اجازه..نگفتم این آقا پول پرسته...یه دسته تراول از جیبش در آوورده وداره زیر میز میشماره...بخدا راست میگم ..مگه نه نادر..
نادر فریاد شیران:استاد ..حاجی راست میگه..منم دیدم
دائی:استاد دروغ میگن...به روباه گفتن شاهدت کیه ..گفت دمم..این پولا مال مایلیه ..زیر میزی به من داده شکایتم رو پس بگیرم....استاد دوباره تذکر داد...دقیقه سکوت...
دائی:استاد کمک...استاد کمک...این دوتا میخوان بزور پلیور منو تو شلوارم کنن..
مایلی :استاد دروغ میگه...بهتون میزنه..این آقا از روز اولی که اومده تهرون عادت داره پلیورش رو تو شلوارش میذاره...
دیگه حوصله ی استاد سراومد..
استاد با فریاد:دیوونه شدم از دست شما...هر سه تاتون از کلاس برید بیرون..فردا هم هر سه تون با والدینتون بیاین اینجا تا تکلیفتون رو رو شن کنم...
واین قضیه حال حالا ها ادامه داره.....