• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن دانش آموزی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
دانش آموزی (بازدید: 897)
دوشنبه 19/10/1390 - 19:21 -0 تشکر 414556
هم کلاسی آسمانی

"اگر نمره خوبی هست"

 

سال هزارو سیصد و چهل و پنج بودکه "اکبر" دیده به جهان گشود و دل خانواده اش را شاد کرد.

 

پدر و مادرش دوست داشتند روزی او بزرگ شودو مردی با ایمان گردد؛ به همین خاطر نام او را "اکبر"گذاشتند.

 

او دوران ابتدایی را در دبستان "عرفی"(شهیدبهروز)کنونی و مدرسه راهنمایی "حافظ"

 

(شهید اکبر دهدشتی) کنونی گذراند.

 

او در کنار درس و مشق خود در کلاس های قرآنی نیز شرکت می کردو در کارهای مسجد حضور فعالی داشت.

 

اکبر می خواست راهی دبیرستان شود که دلش راه دیگری را به او نشان داد.

 

هم زمان با عملیات "طریق القدس"،عازم جبهه شد؛اما از ماشین پایین افتاد و پایش زخمی شد.

 

به ناچار به خانه برگشت.مدتی بعد که حالش بهبود یافت،راهی جبهه شد و خودش را به عملیات "فتح المبین" رساند.

 

اکبر هرگاه که به مرخصی می آمد،در کلاس درس شرکت می کرد.

 

معلمش می گفت:"آقای دهدشتی!این قدر که به جبهه می روی،فکر درس و مشقت را هم کرده ای؟

 

فکر نکنی ما همین طوری به تو نمره می دهیم."و اکبر لبخند زنان پاسخ داده بود:

 

"اگر نمره خوبی هست،ما دوست داریم آن را در جبهه بگیریم و اگر مدرکی وجود دارد،ما دلمان می خواهد

 

در جبهه مدرک فارغ التحصیلی بگیریم."

 

اکبر از اخلاق خوب معلمش آقای ناصر رسولی تاثیر زیادی می گرفت.آقای رسولی نیز به جبهه رفت و شهید شد؛

 

اما مهربانی و دل سوزی و ایمان او بود که در دل اکبر و بچه های دیگر به یادگار ماند.

 

روح اکبر هر روز بزرگ تر می شد و اخلاصش بیشتر می گشت تا جایی که همرزمان او در جبهه،

 

به این اخلاص او،غبطه می خوردند.گاهی که می آمد و به خانواده اش سر می زد، او را می دیدند

 

که دائم پلاک به گردن دارد.می پرسیدند:"اکبر!تو کی می خواهی این پلاک را از گردنت در بیاوری؟"

با آرامش و لبخند پاسخ می داد:"شماره ای که روی این پلاک حک شده،شماره تخت من در بهشت است." 

 

* دوم فروردین سال هزار و سیصد و شصت و یک بود که روح بزرگ"اکبر"در شوش

 

به آسمان پرکشید. مدتی بعد عده ای از شهدا را آوردند.فصل بهار بود و درختان پر از شکوفه های رنگارنگ.

 

خواهرش در سپاه کار می کرد،پیکر شهدا را قبل از تشییع به سپاه آوردند.

 

خواهر وقتی به تابوت اکبر رسید؛خودش را روی آن انداخت و صدای هق هق گریه اش بلند شد؛

 

اما چیزی او را ساکت کرد.ندایی شنید که می گفت:"او شهید است و نباید اینقدر نا آرامی  کنی!"

 

لحظاتی بعد،پدر اکبر خبر شهادت فرزندش را شنید.خود را برای تشییع آماده کرد و گفت:

 

"من راضی ام به رضای خدا!او هرچه صلاح دید،همان می شود...

 

خدایا!این قربانی را از من بپذیر!"

 

فصل بهار بود و شکوفه های بهاری تابوت شهدا را گل باران کرده بودند و همراه جمعیت، حرکت می کردند.

ادامه دارد...

          کربلای جبهه ها یادش به خیر       سرزمین نینوا یادش به خیر               

 

       "شادی روح امام و شهدا صلوات"          

 

                                               

 
 
دوشنبه 19/10/1390 - 20:54 - 0 تشکر 414581

سلام
قشنگ بود. ممنون.
متاسفانه رفتار و اخلاق این بزرگواران مثل افسانه شده. می خونی ولی باورت نمیشه و نمی تونی تصور کنی که اینا داستان نیست.

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد

it is god who cures 

مدير انجمن بهداشت و سلامت

سه شنبه 20/10/1390 - 21:25 - 0 تشکر 415208

با نام خدا و سلام
خدایا ما را کمک کن که خون این عزیزان را حرمت بداریم

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

چهارشنبه 21/10/1390 - 18:28 - 0 تشکر 415536

اکبر،بزرگ تر از خودش بود!

برادرم اکبر با این که هنوز جوانی را تجربه نکرده بود،اما از نظر فعالیت های اجتماعی سرآمد بود.

از یک طرف در پایگاه مقاومت بسیج شرکت فعال داشت و از طرف دیگر در مراسم مذهبی حضور می یافت.

هم چینن تا جایی که می توانستبه مردم کمک می کرد.

او تعصب عجیبی روی ارزش ها و هم چنین تعالیم اسلام داشت و حاضر بود ساعت ها با افراد در این مورد

به بحث و گفتگو بنشیند.او سرشار از احساسات معنوی و اخلاقی بود.

پاکی و صداقتش در کنار جرات و شجاعتش موجب تعجب و حیرت ما بود.

اکبر در خانه، فرد مرتب و منظمی بود و با وجود سن کم،کارهایش را با دقت و نظم انجام می داد.

سحر خیزی او زبان زد بود...رضایت پدر و مادر برایش مهم بود که همیشه به مادر می گفت:

"مادر!اجازه بده من به جبهه بروم. مگر شما دوست نداری راه کربلا باز شود و به زیارت امام حسین(ع)بروی؟

راوی:خواهر شهید

          کربلای جبهه ها یادش به خیر       سرزمین نینوا یادش به خیر               

 

       "شادی روح امام و شهدا صلوات"          

 

                                               

 
 
پنج شنبه 22/10/1390 - 13:0 - 0 تشکر 416013

یاد همه شون گرامی

یا حق

التماس دعا

چهارشنبه 12/11/1390 - 22:5 - 0 تشکر 424766

"...پدر عزیزم!درود بر تو که چون ابراهیم،فرزند خود را به قربان گاه فرستادی وتو نیز بدان که فرزندت هرگز

از فرمان باری تعالی سر باز نمی زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی داند.

مادرم سلام برتو که بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه میدان نبرد کفار و مسلمین کردی،

من هم به وجود تو افتخار میکنم که چنین مادر دارم.

برادران و خواهرانم!راه خدا بهترین و برترین راه هاست.کوشنده و پوینده در این راه باشید،

برایم گریه نکنید.لباس سیاه نپوشید و نگذارید کسی برایم لباس سیاه بپوشد؛زیرا کسی نبود که برای علی اکبر حسین(ع)

سیاه بپوشد و شیون کند.اگر شهید شدم از خدا بخواهید که گناهان مرا ببخشد و مرا در ردیف شهیدان در راه

خودش قرار بدهد؛غسلم نکنید،کفنم نکنید،زیرا امام حسین(ع)را غسل ندادند و کفن نکردند.

برمزارم(بالای سرم)یک پرچم بزرگ لااله الا الله و بر روی آن یک عکس امام و قسمت پایین مزارم

یک پرچم جمهوری اسلامی بزنیدتا مردم بدانند که این شهید،اول در راه اسلام و دوم پشتیبان امام و پیرو ولایت فقیه

و سوم به خاطر بیرون کردن بعثی های متجاوز از سرزمین ایران به شهادت رسیده است.

هرکسی خواست برای من فاتحه بخواند؛اول برای سلامتی امام دعا کند و بعد برای دیگر شهیدان فاتحه بخواند

وبعد برای من فاتحه بخواند."دعای فرج" و خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار،

از عمر ما بکاه و برعمر او بیفزای فراموش نشود."

برادر کوچک شما"اکبر دهدشتی"

وصیت نامه اکبر دهدشتی

          کربلای جبهه ها یادش به خیر       سرزمین نینوا یادش به خیر               

 

       "شادی روح امام و شهدا صلوات"          

 

                                               

 
 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.