یار سفر کرده
چشم و دلم عاشق یار است هنوز در تب آن دیر و دیار است هنوز
گرچه جهان روشن وپرلا له است دیده ی من تیره و تار است هنوز
رفتن تو بال و پرم را شکست حکم دلم چوبه ی دار است هنوز
خنده ی من سهمیه بندی شده گریه وغم چاره ی کار است هنوز
عالم وآدم همه دنبال توست در کف تو مهره ی مار است هنوز
آمدی و آمدنت را چه سود خانه ی من سنگ مزار است هنوز