می دانیم كه طنز، اجتماعی ترین گونه ادبی است و از این رو بالاترین ظرفیت را در رویارویی با مسائل روز، در مقایسه با دیگر ژانرهای ادبی، داراست. پس بی جهت نیست كه می بینیم حركت طنز در دوره معاصر كشورمان، به شدت از تحولات سیاسی و اجتماعی تاثیر پذیرفته و قالب و محتوای آثار طنز، در برخورد با جریانات روز شكل گرفته و دچار تغییر و دگرگونی شده است. پیامد اجتناب ناپذیر این امر، آزمایشگری بیشتر طنز، نسبت به ژانرهای دیگر، در جست وجو برای یافتن قالب های نوین و زبان متناسب با زمانه بوده است، به گونه ای كه حركت های جدی در عرصه ادبیات داستانی، با آفرینش آثار طنز همراه بوده و بسیاری از آنها در نوشته های طنز نمود یافته است. پیامد این امر، بروز و پیدایش جریاناتی در طنز معاصر است كه در عرصه ادبیات داستانی كشورمان، به نقاط عطفی تبدیل شده اند.در یك نگاه كلی، به نظر می رسد سرنوشت طنز معاصر، بنا به خصلت اجتماعی بودن طنز، بیش از هر گونه دیگر ادبی، با ژورنالیسم گره خورده است. چهره های شاخص طنز، یا از نشریات طنز نویسی را آغاز كرده اند، یا آثار خود را در نشریات به چاپ رسانیده اند. این امر، شاید موجب شده كه بسیاری از آثار طنز ، بین ژورنالیسم و ادبیات معلق بمانند، ولی از سوی دیگر، امكان برخورد روزآمد با زبان مردم و جامعه و آفرینش قالب های متناسب با آن را در عرصه ادبیات فراهم ساخته است. در ردیابی جریانات ادبی طنز معاصر، تا بهمن ،۵۷ به چهار دوره زمانی مشخص می رسیم كه طنز هر دوره، مولفه های خاص خود را دارد:
۱- طنز به عنوان یكی از دو مولفه اصلی تعمیق رویكرد مردمی و تجددطلبانه مشروطه در ادبیات معاصر (در كنار واقع گرایی كه مولفه دیگر است.) این حركت كه همراه با ارائه نخستین آثار ادبی حركت تجددطلبی (مسالك المحسنین طالبوف و سیاحتنامه ابراهیم بیگ زین العابدین مراغه ای) وارد عرصه ادبیات كشورمان می شود، در آثار دهخدا رشد می یابد، كمال پیدا می كند و در آثاری مثل «قندرون» از این نویسنده كه در شماره های ۲۷ صوراسرافیل ستون چرند پرند چاپ شده است، طنز را به قلمرو ادبیات داستانی می كشاند و در ادامه، در «یكی بود یكی نبود» جمالزاده، به شكل گیری عامل زبان در داستان كوتاه فارسی منجر می شود، به این صورت كه جمالزاده، با پیگیری نظریه «دموكراسی ادبی» خود، آدم های كاریكاتوری دهخدا را در آثارش به شخصیت های داستانی تبدیل می كند و عامل لحن و زبان را در داستان كوتاه فارسی به كار می گیرد. در حقیقت رویكرد مدرنیستی مشروطه در عرصه طنز، دو وجه دارد: یكی ایجاد تحول در ساختار آثار ادبی با وارد ساختن لحن و زبان مردم در عرصه داستان و دیگری وارد ساختن عنصر نقد (اجتماعی، فرهنگی، ادبی و...) در عرصه ادبیات، كه طنز، ویژگی مشخص و ممتاز آن است
.