سلامی به گرمی آفتاب خرمشهر...
یه خوش و بش با اهالی تالار دفاع مقدس، به آنانی که عشق آن روز ها در سینه دارند
و در تمامی مراحل پشتیبان فرهنگ مقاومت هستند، آنانی که وقتی روز های اول
خرداد میرسه قلبشون به عشق خرمشهر می تپه، آنانی که وقتی اسم خرمشهر
میاد چشماشون پر میشه از اشک، آنانی که وقتی یاده اون روزها می آیند به فکر فرو
میرند!!!
چه دورانی بود!!! البته بنده حقیر لیاقت بودن در اون دوران رو نداشتم، ولی وقتی از
پدران و بزرگ مردانی که آن روز ها مقاوت میکردند میپرسیم خیلی عاشقانه حرف
میزنند.....
وقتی اسم مسجد خرمشهر میاد همه یاده اون بیست و چند روز مقاومت میوفتند،
وقتی اسم خرمشهر میاد همه یاد جهان آرا میوفتند...
یاده اون شعر زیبای کویتی پور که با لحجه زیبای جنوبی میخوند به خیر...
ممد نبودی ببینی .... شهر آزاد گشته ... خون یارانت پر ثمر گشته....
یاده اون دلاور مردی ها، پدرها خاطرات جالب و قشنگی در سینه دارند....
- یادمه وقتی خرمشهر رو تخلیه کردیم یکی از بچه های خرمشهر که اون طرف کارون
ایستاده بود بغضش ترکید و فریاد کشید:
ای خرمشهر صدای مرا میشنوی؟؟؟؟
به بعثی ها بگو ما بر میگردیم!!!
و آزادت خواهیم کرد....
«خرمشهر» فرهنگنامه مقاومت و ایثار، دلیری و شهامت و عشق و ایمان رزمندگان ۸سال جنگ
تحمیلی است. آزادی خرمشهر که اینک 25 ساله شده، نقطه عطفی در تاریخ ایران عزیز است و
در حقیقت از معدود نقاطی است که فرد، فرد آن شهروندانی ایرانی با تمام گرایشها و
دیدگاههای گاه متضاد و مختلف را به یک اندازه سرافراز و مغرور میسازد.
انشاءالله همیشه و همیشه یاد و خاطره خرمشهر و آن آزاد مردی ها در دل همه
جای گیرد و همیشه مواظب ارزش های مقدس آن روز ها باشیم تا مبادا فراموش
شوند
یا علی مدد ....