• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1197)
چهارشنبه 30/9/1390 - 0:57 -0 تشکر 404438
چقدر شهیدآوینی را می شناسید؟

رمان و انقلاب اسلامی مقاله ای ازشهیدآوینی


میلان  کوندرا معتقد است که رُمان ماهیتاً در جست و جوی کشف معمای « من » است. نه آنکه در صدد کشف این معما برآید، نه؛ رُمان با این پرسش که « من » چیست و چه وضعی در جهان دارد آغاز می شود. او به خوبی بر این معنا واقف است که این پرسش صورتی مابعدالطبیعی و حتی روان شناختی ندارد. مسلّماً رُمان نویسی با فلسفه نسبتی دارد، اما اساساً رُمان این پرسش را از آن منظر که فلسفه ،یا فلسفی و یا روان شناسی طرح می کنند در میان نمی گذارند؛ و برای رسیدن به جواب نیز راه دیگری را طی می کند.
آدمی همچون من که از خاک شرق بر آمده، ریشه اش در همین خاک محکم شده، در زیر همین آسمان شاخ و برگ گسترانیده و از باران وحی و شهود قلبی سیراب شده است می داند که معمای « من » گشودنی نیست. معمای « من » یعنی همه معمای هستی... و این معما ـ یا بهتر بگویم «راز » - گشودنی نیست که نیست؛ نه با رُمان که با هیچ چیز. راز اگر در دام انکشاف می افتد که دیگر راز نبود. میلان کوندرا نیز انتظار نمی برد که رُمان این راز را بگشاید. این قدر هست که رمان می تواند از عهده بیان این « وضع » برآید، وضع انسان در جهان، یعنی آنچه که میلان کوندرا به تبعیت از هدیگر آن را « در جهان بودن » می خواند.
انسان اگر به این پرسش دچار شود که پیش از آنکه چشم در این جهان بگشاید کجا بوده است، چیزی به یاد نخواهد آورد، اما در عین حال برایش باورکردنی نیست که پیش از پا گذاشتن در این عالم، در «جایی دیگر » نبوده باشد. مواجهه با همین پرسش کافی است که پرده توهّمات را بدرد و از ورای عاداتی که صورتِ رازآمیز عالم را انکار می کنند چهره ای دیگر از واقعیت را به انسان نشان دهد: « ما در جهان « افکنده » شده ایم. » احساس این حضور – حضور در جهان – با حیرتی همراه است که اولین منزل هجرت است از فطرت اول به فطرت ثانی، از جهان تنگ و کوچک روزمرّگی ها به جهانی دیگر که میلان کوندرا آن را بیش از همه در آثار کافکا یافته و ستوده است: « قصر » در کجای عالم است و «محاکمه» در کدام دادگاه واقع می شود؟ گرگوار سامسا در کدام شهر، کدام کوچه و در کدامین خانه چشم از خواب گشوده و خود را روی تختخوابش چون حشره ای بزرگ یافته است؟ میلان کوندرا می گوید – و بحق می گوید که در قرن حاضر ناگهان جهان در پیرامون انسان بسته شده و زندگی به یک دام مبدل شده است. کافکا می پرسد: در جهانی که عوامل تعیین کننده بیرونی آنچنان نیرومند هستند که اختیار و آزادی انسان دیگر معنایی ندارد، چه راهی برای او باقی مانده است؟ این پرسش را کافکا فقط به عالم نظام های توتالیتر باز نمی گرداند، بلکه همه وسعت زندگی بشری را در این روزگار در نظر دارد. «قصر»، « محاکمه » و « مسخ » وضع بشر امروز را در جهانی که مغلوب یک نظم جهنمی و ناخواسته است بیان می دارند و این کار نه از فلسفه بر می آید و نه از هیچ هنر دیگری جز رُمان. میلان کوندرا می گوید که رُمان آن چیزی را بیان می کند که جز با رُمان قابل بیان نیست؛ و البته این سخن درباره دیگر هنرها نیز صادق است. کوندرا می نویسد:
در ضمن نوشتن «بار هستی» است که من، با الهام گرفتن از شخصیتهای رمانم که همگی به گونه ای از جهان کناره می گیرند، درباره سرانجام گفته معروف دکارت، که انسان را « ارباب و مالک طبیعت » می شمارد، اندیشیده ایم. این « ارباب و مالک »، پس از آنکه موفق به انجام دادن معجزاتی در علوم و فنون شد، ناگهان پی برد که مالک هیچ چیز نیست: نه ارباب طبیعت است (زیرا طبیعت کم کم از صحنه کره زمین کنار می رود)، نه ارباب تاریخ است ( زیرا تاریخ از اختیار او خارج شده است ) و نه ارباب خویشتن است ( نیروهای غیر عقلی روحش او را هدایت می کنند ). اما اگر انسان دیگر ارباب نباشد، پس چه کسی ارباب است؟
او می گوید: رُمان، هستی را می کاود نه واقعیت را.
و بنابراین: دنیای کافکایی به هیچ واقعیت شناخته شده ای، شبیه نیست، دنیای کافکایی « امکان نهایی و واقعیت نیافته » دنیای بشری است. این امکان در پس جهان واقعی ما نمایان است و آینده ما را پیشاپیش اعلام می کند.
کافکا چگونه کافکا شده است؟ مسلّماً او نخست با جهان پیرامون خویش یکی شده و بعد، از آن فراتر رفته است. دیگر آنکه برای کافکا « نوشتن » چیزی هم شأن « نفس کشیدن » است و به عبارت بهتر، چیزی هم شأن « زیستن »... آقای « کاف » در « قصر » و « محاکمه » چه کسی جز خود اوست؟ گرگوار سامسا چه کسی است جز خود او که از صورت « فرد منتشر »، از صورت انسان هایی که جهان امروز همه آنها را به یکدیگر شبیه کرده است، فراتر رفته و باز هم خویشتن را و وضع خویشتن را در برابر جهان می نگرد؟ مگر نه آنکه دنیای کافکایی صورتِ تمثیلی و ساده شده همین جهانی است که با تمرکز تدریجی قدرت و ایجاد یک نظم جهنمی صنعتی و دیوان سالارانه ما را احاطه کرده است؟ همان طور که میلان کوندرا گفته است، نه تنها دولت های توتالیتر روابط نزدیک میان رُمان های کافکار و زندگی واقعی را آشکار کرده اند، بلکه: جامعه به اصطلاح دموکراتیک نیز فراشد [ پروسه ] زداینده شخصیت و پدید آورنده دیوانسالاری را به خود می بیند.
اما: رُمان نویس نه مورخ است نه پیامبر، او کاوشگر هستی است.
این کاوشگر هستی، جهان را با عقل فلسفی نمی نگرد، بلکه وضع خویش را در برابر عالم حیات روایت می کند و بر همین روایت بازگویی است که نام « رُمان » یا « نوول » نهاده اند.
در داستان های امروز، خلاف قصص پیشینیان، اعاظم و قهرمانان نیستند که آفاق انسانی را در وجود و حیات، عمل و گفتار خویش تعیّن می بخشند، بلکه « من » ها یا « افراد منتشر » در روی سیاره خاک هستند که چگونگی حضور خویش در جهان را باز می گویند. وضع دُن کیشوت در برابر جهانی که او را در برابر جهانی که او را در احاطه داشت وضع قصص پیشینیان در برابر رمان جدید است. دُن کیشوت زمانی به جست و جوی ماجراهای قهرمانانه شوالیه های قرون وسطا از خانه بیرون می آید که عصر قهرمانان سپری شده است. زیبایی اسرارآمیز رمان سِروانتس در همین جاست. پهلوانان باستانی ایران اکنون حتی در کلام نقالان نیز زنده نمانده اند؛ آنها در آخرین نفس های احتضار خویش، این سوی و آن سوی، در این شهرستان و آن روستای دورافتاده، معرکه می گیرند و زنجیر می درانند و مجمعه فلزی پاره می کنند و زیر چرخ های کامیون می خوابند و کلاه می گردانند تا از گرسنگی نمیرند. در اعصار جدید، وضع بشر در برابر جهان، یعنی « چگونه بودن »اش ، تغییر کرده است و این وضع جدید، داستان ها و داستانسرایانی مناسب خویش می طلبد. دُن کیشوت در میان احساس ترحم خانواده خویش می میرد و با او نسل قهرمانان به انقراض می رسد.
اکنون در سراسر جهان، همه ارواح منتظر دریافته اند که عصر تازه ای آغاز شده است. با این عصر تازه انسان تازه ای متولد خواهد شد – که شده است – و او روایت تازه ای از چگونه بودن خویش باز خواهد گفت. اگر قرار باشد که رمان تحول یابد – و چاره ای هم جز این نیست – تنها از این طریق است، از طریق تحول « من ».
میلان کوندرا معتقد است که رمان دستاورد اروپاست؛ و راست می گوید. او آمریکا را نیز دنباله اروپا می داند، اما فراتر از این، حتی اگر میلان کوندرا بر این معنا تصریح نکرده باشد، در همه جای دنیا رمان نویسان موفق در بازگویی و روایت « من »، ناگزیر از رجوع به مصدر و منشأ ادبیات داستانی معاصر، یعنی اروپا، بوده اند. تمدن اروپایی انسان های سراسر کره زمین را به یکدیگر شباهت بخشیده است و رمان نیز در ایجاد این وحدت تاریخی که فرهنگ ها و تمدن های عظیم همه اقوام غیر اروپایی را نابود کرده، شرکت داشته است. میلان کوندرا می نویسد که: برقراری وحدت تاریخ کره زمین، این رؤیای بشریت... با فراشد تقلیل سرگیجه آوری همراه بوده است... خصلت جامعه معاصر، به گونه ای وحشت آور، این طالع نحس را استوار می کند: زندگی انسان به نقش اجتماعی او تقلیل می یابد.
او راست می گوید. انسان جدید تا حدّ عضوی مکرر از یک دستگاه عظیم که به صورتی وحشت آور و کاملاً غیر انسانی، دقیق و منظم و بی وقفه کار می کندکاهش یافته است. فردیت انسان و آزادی و اختیار او در یک حیات اجتماعی موریانه وار مستحیل شده است و « من » ها را دیگر نمی توان از یکدیگر تمییز داد. میلان کوندرا می نویسد:
...اما، بدبختانه، رمان را نیز موریانه های تقلیل می جوند، موریانه هایی که نه تنها از مفهوم جهان، بلکه از مفهوم آثار نویسندگان نیز می کاهند. رمان ( مانند سراسر فرهنگ ) بیش از پیش، در دست رسانه های همگانی افتاده است... کافی است که هفته نامه های سیاسی اروپایی و آمریکایی، خواه چپ و خواه راست، از تایمز گرفته تا اشپیگل، را ورق بزنیم تا دریابیم که همه آنها دید یکسانی درباره زندگی دارند... این روحیه مشترک رسانه های همگانی... روحیه زمانه ماست. این روحیه، به نظر من، مغایر با روح رمان است.
و بعد میلان کوندرا به این نتیجه می رسد که:
رمان زوال پذیر است، به همان زوال پذیری غربِ عصر جدید. رسانه های همگانی، از روزنامه ها گرفته تا رادیو و تلویزیون، در همه جای دنیا و حتی ایران، فرهنگ را مبدل به ضدّ فرهنگ می کنند. رسانه های همگانی ماهیتاً چنین اند؛ آنها کلمات را به اشیا تبدیل می کنند تا آنها را به حیطه معادلات و محاسبات مربوط به تولید و مصرف و عرضه و تقاضا بکشانند. در رسانه های همگانی فرهنگ نوعی کالاست که مطلوب ذائقه مصرف کنندگان تولید می شود. کافی است فی المثل به ازاله معنوی کلمه « ایثار » در رسانه های همگانی در طول این چند سال بعد از اتمام جنگ نظر کنیم. ایثار در حقیقت امری خلاف آمد عادت است که پرتوی از خورشید ذات انسان را تجلی می دهد. در سال های جنگ، این کلمه می توانست به راستی بر مدلول حقیقی خویش دلالت کند، اما از آن هنگام که این کلمه در کف رسانه ها افتاد و آنها تلاش کردند تا آن را در « مکانیسم تولید فرهنگی » خویش معنا کنند، « ایثار » رفته رفته از معنا تهی شد و اکنون از آن جز پوسته ای ظاهراً سالم اما تهی از مغز باقی نمانده است. رسانه های همگانی می کوشند که فرهنگ را فرموله کنند و فرموله کردن فرهنگ مفهومی جز تبدیل فرهنگ به ضدّ فرهنگ ندارد. « عادت » نه تنها عمل را از معنا تهی می کند بلکه در برابر تعالی و تحول معنوی نیز می ایستد. عادت انسان را به ایستایی می کشاند حال آنکه تعالی در تحول و پویایی است.
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
کلمه وقتی دچار شیئیت می شود، به انجماد می رسد و ساکن و راکد بر جای می ماند. هنگامی که این بیماری شیئیت همه گیر می شود، بیش از همه، کلماتی که بر معانی مجرّد دلالت دارند آسیب می بینند، نه کلماتی همچون میز و تخته و اصطبل. چنین است که زبان گرفتار بحران می شود و چه کسی است که بتواند بحران زبان را در این روزگار انکار کند؟ رسانه های همگانی به صورتی مکانیکی اقوام و انسان های کره زمین را به یکدیگر شبیه می سازند و تفاوت های فرهنگی را از میان برمی دارند. این همان پروسه کاهشی است که میلان کوندرا از آن سخن می گوید. بنیان ادبیات بر زبان استوار می شود و بنابراین، وقتی زبان گرفتار بحران شود، ادبیات نیز مبتلا خواهد شد.
روح زمین عصر تازه ای را انتظار می برده است و این انتظار در ادبیات داستانی و نمایشی اواخر این قرن روایتگر بحرانی عظیم در حیات بشری است و انقلاب اسلامی طلیعه فردایی دیگر است؛ چشمه آب حیاتی است در دل این وادی ظلمات. اما در جواب به این پرسش که این تحول تاریخی چگونه در ادبیات تجلی خواهد کرد چه باید گفت؟
انسان با تحولی که به تبع انقلاب معنوی اسلام در جهان ایجاد شده است وضع تازه ای در برابر هستی خواهد یافت. « من »، یعنی « کیفیت حضور انسان در عالم وجود » است که دیگرگون خواهد شد و اگر این دیگرگونی در ادبیات بازگویی شود، باید منتظر بود که ادبیات داستانی تسلیم تحولی عظیم حتی در فُرم و قالب بشود. نباید رمان معاصر را همچون ظرفی بینگاریم که درباره مظروف خویش بی طرف است و به همان سهولت که آب در پیاله جای خویش را به شربت وامی گذارد، رمان نیز محتوای تفکر معنوی را بپذیرد. سخت به اشتباه رفته ایم اگر چنین بیندیشیم. رمان نویس چیزی را جز تجربیات حیاتی خویش که چگونگی حضور او در عالم تعیّن می بخشند نمی نویسد؛ نمی تواند بنویسد. کاراکترها همه از بطن نویسنده پای به عالم داستان می گذارند و به این لحاظ چاره ای نیست مگر آنکه آنان را مراتب و وجوه مختلف و متعدد « من » بدانیم. تا این «من» متحول نشود، رمان نویسی متحول نخواهد شد و محتوای دیگری را نخواهد پذیرفت.
انقلاب امری خلاف آمدِ عادت است، یعنی عادت نه قادر به آفرینش انقلاب است و نه قادر به حفاظت از انقلابی که روی می نماید... و نه آنکه می تواند انگیزه های انقلاب را بخشکاند. اگر عادت می توانست چنین کند عادات و ملکات لازم با پنجاه سال حکومت پهلوی طلب انقلاب را در دل ها و سینه ها یکسره نابود می کرد، اما چنین نشد و چنین نیز نخواهد شد. هر چند خودِ انقلاب اسلامی بعد از هدم عادات گذشته و ملکات تازه ای را به همراه بیاورد، اما با تزریق این عادات در قالب ظاهری رمان و داستانسرایی با تقلید از فرم رمان، ادبیاتی داستانی متناسب و هم شأن انقلاب به وجود نخواهد آمد.
باید از میان انسان هایی که تحول معنوی انقلاب اسلامی را به جان آزموده اند و جوهر رمان را نیز شناخته اند کسانی مبعوث شوند که این وظیفه را بر عهده گیرند و نباید انتظار داشت که نتایج مطلوب به آسانی و بی زحمت و ممارستِ بسیار فراچنگ آید. رسولان انقلاب باید به « جوهر » رمان دست پیدا کنند نه « فرم و قالب » آن؛ و البته از آنجا که این روزگار، روزگار اصالت روش ها و ابزار است، بدون تردید
تا جوهر رمان مسخّر ما نشود فُرم و قالب آن نیز به چنگ ما نخواهد آمد. و این سخن در باب دیگر هنرها نیز صادق است.

متولد1351 هستم و در زمينه ي داستان نويسي خصوصا رمان رئال فعاليت ميكنم در عرصه ي فيلمنامه نويسي و نگارش سريال هم دستي در تاليف دارم. 

چهارشنبه 30/9/1390 - 0:59 - 0 تشکر 404441


مرتضی آوینی سید مرتضی آوینی یكی از نویسندگان ایرانی، روزنامه‌نگاران ایرانی، هنرمندان ( عکاس، کارگردان و مستندساز) ایرانی است.
سید مرتضی آوینی در شهریور سال ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد. معماری را با علاقهٔ زیاد یادگرفت، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بنا به ضرورت‌های انقلاب آن را کنار گذاشت و به فیلم‌سازی پرداخت.
از اولین کارهای او در گروه جهاد می‌توان به مجموعهٔ شش‌روز در ترکمن صحرا، سیل خوزستان و مجموعهٔ مستند خان‌گزیده‌ها اشاره کرد.
گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت. دو نفر از اعضای گروه در همان روزهای اول جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی‌که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقهٔ محاصره گریخت.
سیدمرتضی آوینی در جوانییک هفته‌ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و گروه که تازه توانسته بود شکل دوباره به خود بگیرد، راهی منطقه شد.
آن‌ها در جستجوی حقیقت ماجرا به خرمشهر و آبادان رفتند که سخت در محاصره بود. تولید مجموعهٔ حقیقت این‌گونه آغاز شد.
کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه یافت. عملیات والفجر هشت که شروع شد، گروه دیگر منسجم و منظم شده بود. همین شد که مجموعهٔ تلویزیونی روایت فتح در همان حال و هوا شکل گرفت و تا آخر جنگ هم ادامه پیدا کرد. آوینی می‌گوید «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند، آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاند، نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمی‌توانست در این عرصه منشأ فعل و اثر باشد. گروه‌های فیلم‌برداری ما با همان انگیزه‌هایی که رزم‌آوران را به جبهه کشانده بود کار می‌کردند... این‌جا عرصه‌ای نبود که فقط پای تکنیک و یا هنر درمیان باشد.»
سیدمرتضی آوینی در حین فیلم‌برداریبا پایان جنگ و در فاصلهٔ سال‌های پایان جنگ و تأسیس مؤسسهٔ روایت فتح، آوینی نوعی فعالیت هنری‌ـ مطبوعاتی را تجربه کرد. او در این دوره به سینما، هنر، فرهنگ واحد جهانی و مواجههٔ آن با مسائل مختلف فکر می‌کرد.
حاصل همهٔ آن فکر کردن‌ها، تحقیق‌ها و مباحثات، نوشته‌هایی است که از او به جا مانده. تأملاتی در ماهیت سینما که در فصل‌نامهٔ فارابی به چاپ رسید و بعد مقالاتی با عناوین جذابیت در سینما، آینهٔ جادو، قاب تصویر، زبان سینما و ... که از فروردین سال ۱۳۶۸ در ماهنامهٔ سوره منتشر می‌شد. مجموعهٔ این مقالات در کتاب آینهٔ جادو که جلد اول از مجموعهٔ مقالات و نقدهای سینمایی اوست جمع آوری شد.
هرچند آشنایی با سینما در طول مدت بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینهٔ کارگردانی مستند و به‌خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هر چیز به سینما بپردازد، ولی فکرها و حرف‌های او بیش‌تر از این‌ها بود. او در کنار تألیف مقالات تئوریک دربارهٔ ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی درمورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک، تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و ... تألیف کرد که بیش‌تر آن‌ها در ماهنامهٔ سوره به چاپ رسید.
طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی‌ـ اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مقابله با فرهنگ واحد جهانی و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد تا بتواند جواب‌هایی برای همهٔ سؤال‌هایی که داشت پیدا کند.
اواخر سال ۱۳۷۰ موسسه فرهنگی روایت فتح به فرمان آیت‌الله خامنه‌ای تأسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد و تهیهٔ مجموعهٔ روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود، ادامه دهد.
آوینی و بقیهٔ گروه، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال، کار تهیهٔ شش برنامه از مجموعهٔ ده قسمتی شهری در آسمان را به پایان رساندند و مقدمات تهیهٔ مجموعه‌های دیگری را دربارهٔ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیت‌های مطبوعاتی او نیز ادامه داشت.
شهری در آسمان که به واقعهٔ محاصره، سقوط و بازپس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت، در ماه‌های آخر سال ۱۳۷۱ از تلویزیون پخش شد، اما برنامهٔ وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه‌های دیگر با شهادتش در روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در فکه ناتمام ماند.

متولد1351 هستم و در زمينه ي داستان نويسي خصوصا رمان رئال فعاليت ميكنم در عرصه ي فيلمنامه نويسي و نگارش سريال هم دستي در تاليف دارم. 

چهارشنبه 30/9/1390 - 1:0 - 0 تشکر 404443

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت:

"حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را - اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... - در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد
"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه‌ی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش می‌آید عکس‌العمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه‌ی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنه‌های جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانین گرفتیم.

گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره‌ی خرمشهر برای تهیه‌ی فیلم وارد این شهر شد:
"وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونین‌شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمی‌شد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانه‌روز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی درباره‌ی خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون."
مجموعه‌ی یازده قسمتی "حقیقت" کار بعدی گروه محسوب می‌شد که یکی از هدف‌های آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.
"یک هفته‌ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست‌و‌جوی "حقیقت" ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعه‌ی حقیقت این گونه آغاز شد."
کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پیوسته‌ای پیدا کرد آغاز تهیه‌ی مجموعه‌ی زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد به همان ایام باز می‌گردد. شهید آوینی درباره‌ی انگیزه‌ی گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین می‌گوید:
"انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاندند وظایف و تعهدات اداری.
اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و آخرین‌شان مهدی فلاحت‌پور است که همین امسال "1371" در لبنان شهید شد... و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشده‌ایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. می‌دانید! زنده‌ترین روزهای زندگی یک "مرد" آن روزهایی است که در مبارزه می‌گذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان می‌دهد.”
اواخر سال 1370 "موسسه‌ی فرهنگی روایت فتح" به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی درباره‌ی دفاع مقدس بپردازد و تهیه‌ی مجموعه‌ی روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلم‌برداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال کار تهیه‌ی شش برنامه از مجموعه‌ی ده قسمتی "شهری در آسمان" را به پایان رساندند ومقدمات تهیه‌ی مجموعه‌های دیگری را درباره‌ی آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. شهری در آسمان که به واقعه‌ی محاصره، سقوط و باز پس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت در ماه‌های آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامه‌ی وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیسم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.
شهید آوینی فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبهه‌ها و تهیه‌ی فیلم‌های مستند درباره‌ی جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه‌ی "اعتصام" ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در بر می‌گرفت او طی یک مجموعه مقاله درباره‌ی "مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام" آرا و اندیشه‌های رایج در مود دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی ماخوذ از وحی و نهج‌البلاغه و آرای سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد. مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهم‌السلم و جایگاه آن با جنگ‌های صدر اسلام و قیام عاشوا و وجوه تمایز آن از جنگ‌هایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شده‌اند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزم‌آوران و بسیجیان، در زمره‌ی مطالبی بود که در "اعتصام" منتشر شد. در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر می‌کرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون "اشک، چشمه‌ی تکامل". "تحقیقی در معنی صلوات" و "حج، تمثیل سلوک جمعی بشر" به چاپ می‌سپرد. در کنار نگارش این قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی "تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب" برای ماهنامه‌ی "جهاد"، ارگان جهاد سازندگی، نوشت "بهشت زمینی"، "میمون برهنه!"، "تمدن اسراف و تبذیر"، "دیکتاتوری اقتصاد"، "از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی"، "نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی"، "ترقی یا تکامل؟" و... از جمله مقالات آن مجموعه است. این مقالات بعد از شهادت او با عنوان "توسه و مبانی تمدن غرب" به چاپ رسید این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سال‌ها شهید آوینی علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعه‌ی "روایت فتح" نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان "گنجینه‌ی آسمانی". او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب "فتح خون" (روایت محرم" را آغاز کرد و نه فصل از فصول ده‌گانه‌ی آن را نوشت. اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنی‌هاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت.
او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه هم‌خوانی نداشت، از ادامه‌ی تدریس صرف‌نظر کرد. مجموعه‌ی مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیش‌تر در مقاله‌ای بلند به نام "تاملاتی در ماهیت سینما" که در فصلنامه‌ی "فارابی" به چاپ رسید و بعد در مقالاتی با عناوین "جذابی در سینما"، "آینه‌ی جادو"، "قاب تصویر و زبان سینما"و... که از فروردین سال 1368 در ماهنامه‌ی هنری "سوره" منتشر شد، تفصیل پیدا کرد. مجموعه‌ی این مقالات در کتاب "آینه‌ی جادو" که جلد اول از مجموعه‌ی مقالات و نقدهای سینمایی اوست. جمع‌آوری و به چاپ سپرده شد.
سال‌های 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل می‌شود. هرچند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینه‌ی کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچیز به سینما بپردازد. ولی این مسئله موجب بی‌اعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و... تالیف کرد که در ماهنامه‌ی "سوره" به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی. اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غرب‌زدگی و روشن‌فکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود.
مجموعه‌ی آثار شهید آوینی در این دوره هم از حیث کمیت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجاب‌آور است. در حالی که سرچشمه‌ی اصلی تفکر او به قرآن، نهج‌البلاغه، کلمات معصومین علیهم‌السلام و آثار و گفتار حضرت امام(ره) باز می‌گشت. با تفکر فلسفی غرب و آرا، و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آن‌ها را نقد و بررسی می‌کرد. او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی می‌دانست چرا که این شناخت زمینه‌ی خروج از عالم غربی و غرب زده‌ی کنونی را فراهم می‌کند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد می‌رساند. او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را "عصر توبه‌ی بشریت" می‌نامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور "دولت پایدار حق" منتهی خواهد شد.
مرتضی آوینی

متولد1351 هستم و در زمينه ي داستان نويسي خصوصا رمان رئال فعاليت ميكنم در عرصه ي فيلمنامه نويسي و نگارش سريال هم دستي در تاليف دارم. 

چهارشنبه 30/9/1390 - 14:23 - 0 تشکر 404576

سلام
ممنون شاید خانم بابت مطلبتون
ما راهنمایی که بودیم اسم کلاسمون کلاس شهید اوینی بود همون موقع یه تحقیقی راجع به زندگی ایشون انجام دادم از اون موقع یه ذره ای با ایشون اشنا شدم.

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
چهارشنبه 30/9/1390 - 18:57 - 0 تشکر 404785

haniehz گفته است :
[quote=haniehz;454874;404576]سلام
ممنون شاید خانم بابت مطلبتون
ما راهنمایی که بودیم اسم کلاسمون کلاس شهید اوینی بود همون موقع یه تحقیقی راجع به زندگی ایشون انجام دادم از اون موقع یه ذره ای با ایشون اشنا شدم.

سپاسگزارم از توجهتون به این مطالب.

متولد1351 هستم و در زمينه ي داستان نويسي خصوصا رمان رئال فعاليت ميكنم در عرصه ي فيلمنامه نويسي و نگارش سريال هم دستي در تاليف دارم. 

پنج شنبه 1/10/1390 - 11:12 - 0 تشکر 405015

ممنون.من تقریبن باید بگم راجع به ایشون اطلاعی نداشتم
دستتون درد نکنه

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

پنج شنبه 1/10/1390 - 11:24 - 0 تشکر 405016

azarkhanom گفته است :
[quote=azarkhanom;705102;405015]ممنون.من تقریبن باید بگم راجع به ایشون اطلاعی نداشتم
دستتون درد نکنه

آذرجون خوشحالم كه این مطلب مورد توجهتون واقع شده عزیزم.

متولد1351 هستم و در زمينه ي داستان نويسي خصوصا رمان رئال فعاليت ميكنم در عرصه ي فيلمنامه نويسي و نگارش سريال هم دستي در تاليف دارم. 

جمعه 9/10/1390 - 3:30 - 0 تشکر 408741

سلام .با تشکر از مقاله خوبتون .من تقریبا تمام مطالب شهید اوینی رو خوندم ایشون اعجوبه ای بودند برای خودشون هرکس میخواهد ایشون رو بهتر بشناسه بهتر یه سری به سایت شهید اوینی بزنه ومقالات ایشون را دریافت ومطالعه کنه ایشون به نظر من از نظر مقولات هنری بی نظیر بودند

جمعه 9/10/1390 - 15:2 - 0 تشکر 409100

از آگاهی دادن شما هم سپاسگزاریم اسد جان
شادی جان دستانت پرتوان
از این مباحث بازم برای ما بیار

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.